نقش زن در جامعه
دیدگاه رهبری در باب فعالیت های اجتماعی زن
1. عدم تحمیل اجبار:
نظر اسلام این است که در میدان فعالیت علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نباید بر زن تحمیل و اجبار کرد؛ چنان که به سد کردن راه او هم نباید پرداخت. اگر خانمها میخواهند وارد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شوند، مانعی نیست؛ البته فعالیت علمی، خیلی خوب است و بر سایر فعالیتها ترجیح دارد.
2. تحصیل و آموختن:
خانواده ها اجازه دهند دخترهایشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادری، از روی تعصب دینی، خیال کنند که باید جلوی دختر را بگیرند تا تحصیلات عالیه نکند؛ نه، دین چنین چیزی نگفته است. دین، برای تحصیل علم، میان دختر و پسر فرقی نمیگذارد. اگر پسر شما مشغول تحصیلات عالیه است، بگذارید دخترتان هم به تحصیلات عالیه بپردازد. بگذارید دختران جوان ما درس بخوانند؛ علم بیاموزند؛ آگاهی پیدا کنند؛ به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند تا بفهمند که تبلیغات استکبار جهانی در خصوص زن، چقدر بیپایه و اساس و پوچ است. در سایه سواد، میشود اینها را فهمید.
3. پاکدامنی وتحصیل:
امروز متدینترین، انقلابیترین، پاکترین و باایمانترین دختران و زنان جوان ما در میان قشرهای تحصیلکرده هستند.
زن گل است؛ قهرمان نیست...
درآمد
از نظر تاریخ روشن است که زن قبل از اسلام در محرومیت فراوان بود و از جایگاه مناسب اجتماعی برخوردار نبود؛ اما اسلام با ندای آسمانی خود تحول بزرگی ایجاد کرد؛ اولا از نظر شخصیتی، زن را برابر مرد قرار داد و ایمان و عقاید و افکار او را محترم شمرد. ثانیاً حقوق اجتماعی زیادی که قبل از اسلام وجود نداشت برای او قرار داد البته اگر هم در بعضی موارد بین او و مرد تفاوت گذاشته به جهت اقتضائات روحی و جسمی زن بوده است و لذا زن در سایه این تعلیمات در میان مسلمین موقعیت اجتماعی مناسبی پیدا کرد.
زن از منظر مقام معظم رهبری
نگاه اسلام، و به تبع آن، مقام معظم رهبری به زن، نگاهی جامع است که هم ارزش های الهی و هم منطق انسانی، در آن لحاظ شده است. در نظام مقدس انقلاب اسلامی، جایگاه زن به حدی است که یک روز را به پاس قدردانی از جنس مؤنث به وی اختصاص داده اند. نگاه رهبری به زن در روز زن به این صورت است.« روز زن، یعنی نگاه درست و مبتنی بر منطق به زنان، که نیمی از جمعیت بشر را تشکیل میدهند؛»
معظم له، زن را از سه دیدگاه مورد بررسی قرار داده است:
دیدگاه اول: زن، عنصر تکاملی جامعه و بشر:
نقش زن به عنوان انسانی در راه تکامل معنوی و نفسانی است که در این دیدگاه، زن و مرد با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند. در تاریخ، زنان بزرگ و برجسته ای حضور داشتهاند؛ همچنان که مردان بزرگ و برجسته ای بوده اند. در قرآن، وقتی خدای متعال میخواهد برای مؤمنین مثال بزند، از زن مثال میزند؛ «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» . زن به عنوان عنصر مؤمن برجسته ای که نظیر او در میان انسانهای آن روز نبود یا کمیاب بود، حضور دارد.
عصاره ی اوصاف و ویژگیهای پیامبر اعظم(ص)
عصاره ی اوصاف و ویژگیهای پیامبر اعظم(ص)
۱- هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت
۲- در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.
۳- نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.
۴- هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵- وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.
۶- با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.
۷- هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.
۸- هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.
پیامبر اکرم(ص) مظهر صفت رحمت خاصه خداوند متعال
خداوند سبحان میفرماید: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالتِی هِی أَحْسَن؛ با حکمت و اندرز نیکو،
[مردم را] به سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادلهی نیکوتر با آنها مجادله کن»۱؛ یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظهی نیکو و زبان شیرین مردم را به سوی خدا دعوت کن.
و نیز میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ؛ پس بهواسطهی لطف و رحمت خدا، با آنها به نرمی رفتار نمودی»
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مظهر صفت خاصهی رحمت حضرت حق تبارکوتعالی و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛ نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز» و آیینهدار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران میتابد و خود بالذات ندارند.
نظیر آیینهای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه. خداوند متعال خطاب به آن حضرت میفرماید: «لَعَلک بَاخِعٌ نفْسَک أَلا یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛ چهبسا برای اینکه آنان ایمان نمیآورند جان خود را میفرسایی»
و نیز میفرماید: «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَرَاتٍ؛ مبادا جان تو بهخاطر آنها از روی حسرتهای پیدرپی بفرساید»؛
یعنی مگر میخواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این گونه از شدت رحمت و رأفت بر مؤمنین، در هدایت و ایمانآوردن آنها خودخوری میکنی؟!
در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۹
چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
پاسخ شهید مطهری به این پرسش:
این همان چیزى است که همه منطقها اجازه میدهد. هر آدم با مسلکى به افراد خودش اجازه میدهد که با حفظ مسلک خود و به شرط اینکه هدف، کار براى مسلک خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] یعنى آن دستگاه را استخدام کنند براى هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام کرده باشد براى هدف خود.
ولایتعهدی امام رضا(ع) محل چالش بسیاری از محققان و پژوهشگران دینی است. تا حدی که برای بعضی این شبهه به وجود آمده که قبول ولایتعهدی از جانب امام رضا برخلاف سنت ائمه پیشین درباره پذیرش خلافت جائر بوده است. اما تاریخ ثابت کرده است که مامون با تظاهر به تشیع- در صدد رفع مشکلاتی بود که از ناحیه علویون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدی» به امام رضا علیه السلام بود.
با این حال بر کسی پوشیده نیست که امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را پذیرفت در حالی که می دانست به قیمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمی پذیرفت علاوه بر جان خودش جان شیعیان نیز به خطر می افتاد. در آن روزگار که تفکرات و فلسفه های الحادی و ضد دینی رواج کامل داشت، اگر امام اقدامی می کرد که جانش را از دست می داد؛ شیعیان به انحراف کشیده می شدند.
علاوه بر این امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی، دلیل حق نداشتن او نیست.
با تمام تفسیرهایی که از این واقعه شده است، شهید مطهری با دیدگاهی باز و موشکافانه مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع) را در یکی از سخنرانی های خود مطرح کرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است.
شهادت شیعه و سنی بر مسئله ولایتعهدی
شهید مطهری در ابتدا با اشاره به اینکه جرجى زیدان در جلد چهارم تاریخ تمدن [در مورد خلافت امام رضا(ع)] یک مطلب را اعتراف مىکند که بنى العباس سیاست خود را مکتوم نگاه مىداشتند حتى از نزدیکترین افراد خود و لهذا اسرار سیاست اینها مکتوم مانده است، می گوید: «مثلًا هنوز روشن نیست که جریان ولایتعهد حضرت رضا براى چه بوده است؟ این جریان از نظر دستگاه خلافت فوق العاده مخفى نگاه داشته شده است.»
استاد مطهری در ادامه با تأکید بر این که اسرار این ماجرا آنطور که باید مخفى بماند، مخفى نمىماند. می گوید: «از نظر ما که شیعه هستیم اسرار این قضیه تا حدود زیادى روشن است. در اخبار و روایات ما- یعنى در نقلهاى تاریخى که از طریق علماى شیعه رسیده است نه روایاتى که بگوییم از ائمه نقل شده است- مثل آنچه که شیخ مفید در کتاب ارشاد نقل کرده و آنچه- از او بیشتر- شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده است، مخصوصاً در عیون اخبار الرضا نکات بسیار زیادى از مسأله ولایتعهد حضرت رضا هست، و من قبل از این که به این تاریخهاى شیعى استناد کرده باشم، در درجه اول کتابى از مدارک اهل تسنن را مدرک قرار مىدهم و آن، کتاب مقاتل الطالبیّین ابوالفرج اصفهانى است.»