منم سربازت میشم....
گرد همایی مبلغان حوزه علمیه الزهراء (سلام الله علیها) ارومیه عصر دیروز در مصلای امام خمینی (ره) برگزار شد.
در این گرده همایی امام جمعه محترم شهرستان ارومیه حجت الاسلام مهدی قریشی ، مدرس حوزه و مبلغ بین المللی حجت الاسلام دکتر ایمانی ،مدیریت محترم حوزه های خواهران حجت الاسلام راحلی و مدیر محترم حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیهاسرکار خانم پور حیدر و جمعی از اساتید و مبلغان حوزه حضور داشتند.
حجت الاسلام قریشی طی سخنانی به خصوصیات یک مبلغ خوب اشاره کردند و بیان داشتند:استفاده از آیات و روایات ائمه اطهار علیهم السلام، ترویج و تاکید بر اندیشه های امام (ره) و از همه مهمتر اشاره به تقوا و خداترسی که شاه کلید همه مشکلات ، خصوصا در مقابله با تهاجم فرهنگی است.
ایشان تاکید کردند: یک مبلغ زمانی می تواند بر دیگران تاثیر گذار باشد که ابتدا خود را به این سلاح مجهز کند.
حجت الاسلام قریشی در ادامه بیاناتشان افزودند : بهترین راهکار برای رسیدن به مقام تبلیغ همان راهکاری است که در قران کریم بر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) آمده است و آن عبارت اند از:
1.شب زنده داری، شب هنگام در خانه خدا را بزن تا به مقام محمود برسی.اسراء.79
2.همگام شدن دل و زبان با هم ، پروردگارا ! مرا در هر کاری با صداقت وارد کن و با صداقت خارج کن .اسراء 80
3.یاری و کمک خواستن از خداوند برای رسیدن به هدف ، و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار بده . اسراء 80
و خداوند حتما حق را پیروز می کند و باطل را خارج می کند. اسراء. 81
ایشان خاطر نشان کردند: برای نتیجه بخش بودن تبلیغ،باید مبلغان تهجد شبانه و خلوت با خدا را فراموش نکنند.
لحظه وداع
سیل اشک نمی داد امانم لحظه وداع
این بغض در گلو نداد مهلتم لحظه وداع
چشم بر رخ ماهش به التماس و عجز
می خروشید در طوفان گریه ام لحظه وداع
جانم به لب رسید نیامد سخنی به لب
مهر سکوت بود بر لبم لحظه وداع
خون می جهید ز آتشفشان قلب من
زان داغ می دریدم جامه ام لحظه وداع
می خواستم بگویم ز درد دوریش
گویی سخن نمی رفت به زبانم لحظه وداع
قیامتی که می گویند به روز محشر بینی
به چشم خود نگریستم لحظه وداع
آرام می خرامید و می برد با خودش
در خون نشسته دل بی نصیبم لحظه وداع
شعر از : علی نیکوفر
یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) ! دلمان را به پنجره ات گره زدیم و داریم می رویم ، دوست داریم تا ما بر می گردیم گره از کار ما و همه دوستانمان باز کنی.
به امید زیارت دوباره
در کنار حرم دوست
عقربه ها ساعت 2 را نشان می دادند ، کم کم به ما گفته می شد وسایل خود را جمع کنید به مشهد نزدیک می شویم .
همه مشغول جمع و جور وسایل ، با شور و شعف بودیم که یکی از بچه ها که جلو نشسته بود بلند گفت :
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
به آن طرف نگاه کردیم گنبد طلای شمس الشموس را از دور دیدیم بعضی از بچه ها برای بار اول این صحنه را می دیدند و بعضی برای چندمین بار ، اما همه حال دیگری داشتیم و سریع تر می خواستیم به حرم برویم بعد از جابه جایی وسایل در محل اقامتمان داخل حرم شدیم .
هر چه بیشتر نزدیک ضریح می شدیم صدای زمزمه و مناجات و گریه که صحن را پر کرده بود به گوش می خورد . دوست داشتیم دقیقه ها همین طور طول بکشند و ما در این حال و هوا بمانیم .
و همه خواسته هایمان جلو چشمانمان بود….
و در کنار حرم دوست به یادتان بودیم
قرارمان برای نماز صبح در حرم امام خمینی (ره) بود با خستگی شیرین راه از اتوبوس ها پیاده شدیم داخل حرم ، زیباتر و بزرگتر شده بود بعد از خواندن نماز جماعت صبح به طرف شاه عبدالعظیم حرکت کردیم ساعت 6 بود که به حرم رسیدیم روز عید بود روز مبعث و ماشین های اطراف حرم و جمع کثیری از زائرهای عاشق که هر کدام با نیتی به آنجا آمده بودند فضای دل نشینی به حرم بخشیده بود اما فرصت کوتاه بود و باید خودمان را به قم می رساندیم .
این توفیق را پیدا کردیم که نماز ظهر را در جمکران بخوانیم حیاط بزرگ و دل نشین مسجد مقدس جمکران، کبوتران داخل مسجد که بر سر سجاده می نشستند و بوی خوشی که همه آن را استشمام کردیم از ذهن هیچ کداممان نخواهد رقت. بعد از نماز ظهر هر کس گوشه ای از مسجد به راز و نیاز پرداخت تا در این روز عزیز بتواند حاجتش را از خدا بخواهد نم اشک نشسته بود گوشه ی چشم خیلی ها.
بلند شدیم تا راهی حرم شویم اما دور شدن از جمکران غم بزرگی را بر دل همه ما نشانده بود . با شوق خواندن نماز مغرب و عشاء در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) سوار اتوبوس شدیم و به سمت حرم حرکت کردیم کم کم نزدیک می شدیم به کوچه های آشنای اطراف حرم و دیدن زائران و افراد مختلف جای جای جهان . وارد حرم شدیم همه به احترام حضرت معصومه (سلام الله علیها ) دعای مخصوص را زمزمه کردیم . سپس هرکس گوشه ای را برای مناجات با خدا انتخاب کرد یکی روی کاشی های سرد حرم ، یکی ایستاده و یکی خیره شده به حرم با چشمان گریان …
بعد از مدتی صدای اذان به گوش رسید و همه برای تشکیل صف های جماعت به محل برگزاری نماز رفتیم و نماز مغرب و عشاء را در حرم حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) اقامه کردیم .
مدیون تمام لطف های تو هستیم فاطمه معصومه ای خواهر” شمس الشموس”
عقربه های ساعت ، تابلوها و جاده همه و همه دست در دست هم داده اند تا نزدیک شدن به شما را نشانمان دهند . اشتیاق امان از پلک هایمان گرفته و حتی توان خواب هم نداریم . از ساعت چهار ظهر امروز که به اشتیاق آوردن کاسه گدایی مان به خدمتان ، به کاروان اهالی با صفای کاروان عاشقان پیوستیم دلمان جور دیگر یست .
یک روز و ده روز چه فرقی به حال عاشق دارد وقتی خودش در جای جای این جغرافیای منجمد اسیر است و دلش آنجا در حوالی گنبد طلایی تو، کبوترانه می تپد. اما راستش دلمان نه هوای گنبد طلایی تان را و نه هوای صحن و رواق هایتان را و نه هوای مسجد گوهرشاد را و نه هوای نقاره خانه را که هوای خودتان ، خود خودتان را کرده است آنجا که بگوییم :
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
و شما بشنوید و جوابمان دهید
راست می گویند مقصود تویی خانه و بتخانه بهانه است
از امروز تا پایان سفر کاروان عاشقان حوزه الزهرا(علیها السلام) ارومیه ، با ما همراه باشید .
در کنار حرم دوست به یادتان هستیم .