تحلیل وقایع عاشورا جای عزاداری را پر نمیکند
آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم در سخنرانی اخیر خود در ماه محرم گفت: عدهای این شبهه را مطرح میکنند که به جای اینکه در ماه محرم دور هم بنشینیم و حلقههایی تشکیل دهیم و عزاداری کنیم، واقعه عاشورا را تحلیل کنیم. این جزو شبهات بسیار زیرکانه و منفی است که در دستگاه ابلیس مطرح میشود.
وی ادامه داد: درست است که تحلیل عاشورا از دستگاه عقلی ما واجب است اما هیچگاه این تحلیل جای توجه عاطفی را زنده نمیکند، جای عزاداری را نمیگیرد ما باید حلقه بزنیم و در این متن بلا حضور یابیم تا تهذیب شویم.
رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم اظهار داشت: اینکه همه دور هم بنشینیم و ببینیم که صرفا چه اتفاقی افتاده، مثل این مثل است که یک نفر از دور رسید و محکم بر صورت کسی دیگر کوبید، تا طرف به خودش بجنبد، او گفت که بیا بحث کنیم صدا از کف دست من بود یا صورت تو؟ تحلیل اینجا به چه درد میخورد؟!
میرباقری تأکید کرد: شیطان بزرگترین جسارت را به ولی خدا کرده است، دستگاه ابلیس با تمام توان، خدا و ولیاش را در واقعه عاشورا حذف کرد، حال ما فقط بنشینیم و تحلیل عقلی کنیم، این کفایت نمیکند! اول باید به این میدان وارد شویم، لااقل غصه بخوریم که چرا آنجا نبودیم، قطعه قطعه نشدیم، همان غصهای که روز عاشورا سعید بن عبدالله میخورد.
وی گفت: لااقل ما پس از واقعه عاشورا باید نشان دهیم که در برابر هتکی که به ولیمان شده بیتفاوت نیستیم. پس قدم اول این است که چشم از این حادثه برنداریم، تمام عمر عزاداری کنیم و بسوزیم که چرا ولی او هتک شد، این رسم ادب و محبت و معرفت به ولی خدا را را نشان میدهد.
رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم ادامه داد: در فرهنگ اسلامی مطرح شده که برای مصیبتها گریه نکنید، عزا نگیرید، برای یک مؤمن بیش از سه روز عزا نگیرید الا زوجه برای زوج خود اما همین اسلام میگوید که صبح و شب برای امام حسین(ع) گریه کنید. این طریق عبودیت و بندگی خدا است چرا که غصههای دیگر رشد نمیآورد اما این غصه انسان را آماده و سبک بال میکند.
میرباقری در پایان خاطرنشان کرد: اگر کسی میخواهد مستشهد شود، آماده برای جهان دیگر شود خونش را در رکاب وجود مقدس امام عصر(عج) بدهد باید قلبش ذوب در عاشورا شود، به هر میزان که این قلب زنده باشد با مصیبت سیدالشهدا بیشتر سبکبال میشود.
عطش بر لب عطشان لغات است...
عطش برلب عطشان لغات است
وصداي تپش سطربه سطرش همگي موج مزن آب فرات است.
وارباب همه سينه زنان كشتي آرام نجات است؛
ولي حيف كه ارباب((قتيل العبرات)) است؛
ولي حيف كه ارباب ((اسيرالكربات))است؛
…ولي هنوزم كه هنوزاست حسين بن علي تشنه ياراست
وزني محو تماشاست زبالاي بلندي،
الف قامت اودال همه هستي اودركف گودال و سپس آه كه؛((الشمر…))
خداياچه بگويم كه(( شكستند سبو را وبريدند…))
دلت تاب ندارد به خدا باخبرم ميگذرم ازتپش روضه كه خود غرق عزايي،
تو خودت كرب و بلايي؛
قسمت ميدهم آقا به همين روضه كه درمجلس ما نيز بيايي،
تو كجايي…. توكجايي….
پیام های داستان مباهله پیامبر
از داستان مباهله پیامبر با مسیحیان و دستور آیه مباهله، می توان به پیام هایی، اشاره کرد، از جمله:
1. پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد «من بعد ما جاءک من العلمِ».
2. آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست «فقل تعاوا ندع».
3. در مجالس دعا، کودکان و فرزندان پیامبر نیز شرکت داشتند «أَبناءنا».
4. استمداد از غیب، تنها پس از بکارگیرى توانایىهاى عادّى است «نبتهِل».
5. حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
6. علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است «أَنفسنا».
7. اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوة هستند.
8. فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن و امام حسین، فرزندان پیامبرند.
داستان مباهله
مدينه اولين باري است كه ميهماناني چنين غريبه را به خود ميبيند. كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباسهاي بلند مشكي پوشيدهاند، به گردنشان صليب آويختهاند، كلاههاي جواهرنشان بر سر گذاشتهاند، زنجيرهاي طلا به كمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهاي خود نصب كردهاند.
وقتي اين شصت نفر براي ديدار با پيامبر، وارد مسجد ميشوند، همه با حيرت و تعجب به آنها نگاه ميكنند. اما پيامبر بياعتنا از كنار آنان ميگذرد و از مسجد بيرون ميرود هم هيأت ميهمانان و هم مسلمانان، از اين رفتار پيامبر، غرق در تعجب و شگفتي ميشوند. مسلمانان تا كنون نديدهاند كه پيامبر مهربانشان به ميهمانان بيتوجهي كند به همين دليل، وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بياعتنايي پيامبر را سؤال ميكند، هيچ كدام از مسلمانان پاسخي براي گفتن پيدا نميكنند.
تنها راهي كه به نظر ميرسد، اين است كه علت اين رفتار پيامبر را از حضرت علي بپرسند، چرا كه او نزديكترين فرد به پيامبر و آگاهترين، نسبت به دين و سيره و سنت اوست. مشكل، مثل هميشه به دست علي حل ميشود. پاسخ او اين است كه:
«پيامبر با تجملات و تشريفات، ميانهاي ندارند؛ اگر ميخواهيد مورد توجه و استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.»
اين رفتار پيامبر، هيأت ميهمان را به ياد پيامبرشان، حضرت مسيحي مياندازد كه خود با نهايت سادگي ميزيست و پيروانش را نيز به رعايت سادگي سفارش ميكرد.
آنان از اين كه ميبينند، در رفتار و كردار، اين همه از پيامبرشان فاصله گرفتهاند، احساس شرمساري ميكنند. ميهمانان مسيحي وقتي جواهرات و تجملات خود را كنار ميگذارند و با هيأتي ساده وارد مسجد ميشوند، پيامبر از جاي برميخيزد و به گرمي از آنان استقبال ميكند. شصت دانشمند مسيحي، دور تا دور پيامبر مينشينند و پيامبر به يكايك آنها خوشامد ميگويد، در ميان اين شصت نفر، كه همه از پيران و بزرگان مسيحي نجران هستند، «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم ميخورند. پيداست كه سرپرستي هيأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهي به شرحبيل و ديگر همراهان خود مياندازد و با پيامبر شروع به سخن گفتن ميكند: «چندي پيش نامهاي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرفهاي شما را بشنويم».
پيامبر ميفرمايد:
«آنچه من از شما خواستهام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».
و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان ميخواند.
اسقف اعظم پاسخ ميدهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آوردهايم و به احكام او عمل ميكنيم.»
پيامبر ميفرمايد:
«پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام ميدهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا ميدانيد، در حالي كه اين اعتقاد، با پرستش خداي يگانه متفاوت است.»
اسقف براي لحظاتي سكوت ميكند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب ميگردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب ميبيند، به يارياش ميآيد و پاسخ ميدهد:
«مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان ميدهد كه او بايد خداي جهان باشد.»
یاد و خاطره شهیدان دفاع مقدس گرامی باد
مقام معظم رهبری (مدظله العالی):
در جنگ تحمیلی اگر مثال همین مادر گرامی سه شهید و مادران شهید ، همسران شهیدان که من افتخار داشته ام به هزار نفر از اینها از نزدیک نشست و برخاست و گفتگو کنم و خصوصیات آن ها را مشاهده کنم ، ایمان خود ، صبر خود، ایستادگی خود، معرفت خود، روشن بینی خود در قبال ضایعات جنگ و فداکاریهای جوانان و مردان را نشان نمی دادند جنگ پیروز نمی شد.
دیده شده در کتاب سال صالحین94