السلام ای سجده ی نورانی سجاده ها
السلام ای سجده ی نورانی سجاده ها
السلام ای هم قبیله با دل افتاده ها
السلام ای رنج دیده در زمین کربلا
السلام ای دل بریده از همه دلداده ها
السلام ای همسفر با دختر آلاله ها
السلام ای خورده از دست بلایا باده ها
السلام ای پایِ خونی در ره پر داغ شام
السلام ای عشق باز وادی آزاده ها
السلام ای نور دل پیچ فضای کربلا
اربا اربا دیده در کرب و بلا شهزاده ها
رأس بابا روی نی انقدر جان دادن نداشت
تو نگو حتی سر او نای افتادن نداشت
از نظر بر گردن پاره تو نالان می شدی
تا که زینب ناله می زد زار و گریان می شدی
وقت رگبار لگد بر جسم بیمار حسین
کم کَمَک روح از تنت می رفت و بی جان می شدی
یک سوال پر جواب از تو بپرسم خوب من
از چه در قتلگه بابا تو حیران می شدی
یاد بوسه بر لب خشکیده ی بابا به خیر
وقت بوسه مست بوی خوب ریحان می شدی
حق تو شام بلا و کوچه و بازار نیست
کاش شاه یکه تاز ملک ایران می شدی
ای برادر با رقیه – ای عزیز و نور عین
ای صفای دیده ی خونبار پر داغ حسین
منبع:maddahi.com