عطش بر لب عطشان لغات است...
10 مهر 1395
عطش برلب عطشان لغات است
وصداي تپش سطربه سطرش همگي موج مزن آب فرات است.
وارباب همه سينه زنان كشتي آرام نجات است؛
ولي حيف كه ارباب((قتيل العبرات)) است؛
ولي حيف كه ارباب ((اسيرالكربات))است؛
…ولي هنوزم كه هنوزاست حسين بن علي تشنه ياراست
وزني محو تماشاست زبالاي بلندي،
الف قامت اودال همه هستي اودركف گودال و سپس آه كه؛((الشمر…))
خداياچه بگويم كه(( شكستند سبو را وبريدند…))
دلت تاب ندارد به خدا باخبرم ميگذرم ازتپش روضه كه خود غرق عزايي،
تو خودت كرب و بلايي؛
قسمت ميدهم آقا به همين روضه كه درمجلس ما نيز بيايي،
تو كجايي…. توكجايي….