فراق یاسین
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریکتر ز عرصه تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام ومسلمین اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر؟ دیدم که روز ،روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا وحیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن ، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل!بیا و گریه زینب نظاره کن مانند پیرهن،جگر خویش پاره کن
مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکه توحید ،محور وحدت را .
اینک خدای سبحان ،رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر ، یتیم شده است.
آری ،هر چند رابطه وحی ، میان آسمان و زمین ،و خدا و بشر قطع شده ، ولی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم همیشه زنده است ؛ در اذانی که موذن فریاد برمی آورد ؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند.