ما بیشناسنامه نیستیم...
بخشی از وصیت نامه شهید بهشتی:
?ما بیشناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمیباشیم؛ اولاد زجر کشیده آل عبا(ع)، فرزندان زندانهای بینام و نشان و حبسها و دخمههای فراموشی.
? ما بیشناسنامه نیستیم، اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهادهایم و عمری بر شاخهها مرثیه خوان ذبح بنی آدم
ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمدهایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت میخوانیم.
?ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس، خیمه دعایی برافراشتهاند
ما ساده نشینان کاخ ویرانه فقر و فناییم؛ پنجرههایی که رو به سوی افق سبز توکل باز میشوند؛
ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز میشویم و دیگران را از خود باخبر میکنیم؛ ما مثل وضو ساده و پاکیم؛ عین اقطار بیآلایش و معصومیم؛
?ما را میشود در هر گوشه مسجد پیدا کرد؛ در هر جنسی جستجو نمود با هر دردی دریافت؛ ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم و دوستان ما شیران روز و پارسایان شب هستند.
?از نوح به بعد تا کربلا تا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییدهایم، با هر بوتهای رسیدهایم، بر هر شاخی بر دادهایم؛ ما در این آب و خاک سبز میشویم؛ ما بیشناسنامه نیستیم.
استغاثه جهانی طلب منجی
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
تنها راه نجات
ظهور تنها راه نجات
امام_حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
به خدا قسم! فرزندم مهدی، غیبتی خواهد داشت که کسی از هلاکت در آن نجات نمییابد مگر کسی که خداوند وی را بر اعتقاد به امامت اهل بیت علیهم السلام پایدار سازد و بر دعای بر تعجیل فرج توفیق دهد.
کمال الدین و تمام النعمة،
شرح مناجات شعبانیه
قسمت چهاردهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی وَ قَد اَفْنَیْتُ عُمْری فی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیتُ شَبابی فی سُکْرَةِ التَّباعُدِمِنک اِلهی فَلَم اَستَیِقَظْ اَیّامَ اغْتِراری بِکَ وَ …. اِلی سَبیلِ سَخَطِک. اِلهی وَاَنَا عَبدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ اِلَیکَ.
معبود من! پس بیدار نشدم روزگاری را که مغرور کرمت بودم و به راه سخط وغضب می رفتم معبود من! من بنده تو و فرزند بنده توام که در پیشگاهت ایستاده ام و کرم و رحمت خودت را وسیله رهیابی به بارگاه تو قرار داده ام.
✅نکاتی از این فراز
1- خطر سهو و غفلت از خداوند؛
2- «مستی دوری» از خداوند؛
3- بیدار نشدن بنده، حتی در زمان سخط و غضب معبود؛
4- متوسل شدن به کرم خداوندی به همراه اظهار عبودیت.
اِلهی وَ قَد اَفْنَیْتُ عُمری فی شِرَّةِ السَّهوِ. . . ».
1⃣خطر سهو و غفلت
در این فراز از مناجات، به موضوع سهو و یا همان غفلت از یاد خداوند اشاره شده است.
غفلت از یاد خدا، از صفات مذمومی است که می تواند انواع خطرات وسقوط ها را به همراه داشته باشد.
قرآن کریم در مقام هشدار به خطر غفلت، آثار ویرانگر آن را تا آنجا می داند که سبب می شود آدمی به مقامی پایین تر از مقام چهارپایان تنزل کرده در نتیجه گرفتار جهنم گردد:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ. (اعراف: 179)
وهمچنین در آیه دیگری خطر سهو و غفلت چنین عنوان شده است.
وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: 28)
و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساختیم پیروی مکن که از پی هوای نفس خود می رود و در کارهایش اسراف می ورزد.
از اینکه خداوند در این آیه ابتدا موضوع غفلت را عنوان نمود و سپس موضوع پیروی از هوای نفس و اسراف را مطرح ساخت،
می توان دریافت که پیروی از هواهای نفسانی و زیاده روی در زندگی نیز، ریشه در غفلت از یاد خدادارد.
در نتیجه آنها که همواره به یاد خدا می باشند، نه از هوای نفس پیروی می کنند و نه در زندگی خویش گرفتار اسراف می گردند.
2⃣مستی دوری از خدا
در این فراز دوری از خداوند در ایام شباب و جوانی، به نوعی مستی، تعبیر شده است.
گرچه در بدو امر، با شنیدن کلمه «مستی» اذهان، به طرف مستی حاصل از«شراب» سوق داده می شود،
ولی باید اذعان کرد که به تأیید قرآن و اخبار، مستی های دیگری نیز می باشد که به مراتب خطرناک تر از مستی شراب می باشد.
به عنوان مثال علی علیه السلام می فرماید: «سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرورِ اَبْعَدُ اِفاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُور؛
مستی غفلت و غرور، دیرتر از مستی انواع خمرها از سر می پرد».
و نیز فرمود: «اِسْتَعیذُوا بِاللّه مِنْ سَکْرَةِ الْغِنی، فَاِنَّ لَهُ سَکْرَةً بَعیدَةَ الاِفاقَةِ؛
از مستی ثروت به خدا پناه برید، که مستی آن به سختی از سر می پرد».
قرآن ادبستان خداست
✅ سفارش به قرآن خواندن
باید در بین ما طلبهها متعارف باشد که حداقل ماهی یک ختم قرآن داشته باشیم. مطمئن باشید، امتحان کنید؛ یک روز که قرآن کم خواندید، ببینید درسی را که مطالعه میکنید چقدر وقت میگیرد و یک روز که زیاد قرآن میخوانید، همان درس چقدر وقت میگیرد. اگر مسائل معنوی را هم لحاظ نکنید و عادی نگاه کنید، در وقت انسان صرفهجویی میشود.
آنهایی که خیلی قرآن میخواندند، خیلی خدمت کردهاند. حدیثی در امالی سید مرتضی است که خانهای که در آن قرآن خوانده نشود صفر است؛ یعنی چیزی نیست و قابل ذکر نمیباشد.
حدیث دیگری میفرماید: «القرآن مأدبة الله؛ قرآن سفره خداست». هر نعمتی بخواهید در قرآن هست. احتمال هم دارد به معنی ادبستان خدا باشد، چون “مأدبة” به معنای ادب هم میباشد. قرآن ادبستان خداست و خداوند به واسطه قرآن انسان را تربیت میکند.
قرآن کتاب تعالی و انس با خداست. ائمه علیهمالسلام چقدر قرآن میخواندند؟ علما چقدر میخواندند؟ آیت الله حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته، یکی از نکتههایش این است؛ اسم چهل نفر از بزرگان را میآورد که زیاد قرآن میخواندند؛ مثلاً در مورد بوعلی سینا گفته که قرآن میخوانده و این کتابها را نوشته است!
شهید مطهری اواخر عمرش فقط قرآن میخواند. آن روزی که شهید شد میگویند یک صفحه مطلب نوشته و الّا همهاش قرآن میخوانده است. خود امام خمینی(ره) روزهای معمولی روزی سه جزء قرآن میخوانده و ماه مبارک رمضان هرچند روز یک ختم داشته است.
خلاصه قرآن زیاد بخوانید و این خیلی زشت است که کسی طلبه باشد و روخوانیاش اشتباه باشد. این عیب را آدم کجا ببرد؟!
✅ روخوانی درست قرآن
خیلی از ما تا به حال یک بار هم پیش استاد روخوانی قرآن نداشته ایم. در قدیم متعارف بود که هر طلبهای روخوانی را پیش استاد قرائت میکرد. بعضی کلمات هست که کتابتش با قرائتش فرق میکند؛ مثل این آیه “لکنّا هو الله ربّی” که “لکنّا” نوشته میشود ولی “لکنّ” خوانده میشود.
در شرح حال بعضی از اصحاب معصومین علیهم السلام هست که با اینکه عرب بودند، حتی تا 10 بار روخوانی را پیش استاد خواندهاند. مثلاً عطیه -همان کسی که اربعین با جابر به کربلا آمد- هشت دوره قرآن را پیش استاد خوانده است و اینگونه بوده که شاگرد برای استاد میخوانده تا استاد تأیید بکند که درست یاد گرفته یا نه. حالا که الآن این کار رسم نیست، حداقل نوار قاریها را گوش دهیم و ببینیم چگونه تلاوت میکنند.
پس روخوانی را باید دقت کرد، نباید از این حیث اشتباه داشته باشیم.
اگر خدا خواستهها و حرف دلم را میداند، چرا باید دعا و تضرّع کنم؟
اگر خدا خواستهها و حرف دلم را میداند، چرا باید دعا و تضرّع کنم؟
وقتی اشتیاق انسان اوج گرفت، دیگر نمیتواند سکوت کند و دعا نکند دعاها و نالههای ما در نظر خدا واقعاً اثر دارد
آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه
شاید خیلیها سراغ مناجات نمیروند به این دلیل که میگویند: «خدا همۀ حرفهای دلم را میداند و از خواستههایم باخبر است» خدا قبل از اینکه بخواهی حرفی بزنی، حرف تو را میداند و همۀ خواستههایت را میداند، پس دیگر چه حرفی باقی میماند که بخواهی به خدا بگویی؟
علی(ع) در آغاز مناجات شعبانیه بعد از آن اشتیاقی که به سخن گفتن با خدا نشان میدهند (وَاسْمَعْ دُعائی…) بلافاصله حرفهایی میزنند که انگار
«دلائل دعا نکردن» است: «وَ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی…» یعنی خدایا تو میدانی در جان من چه میگذرد، از حاجت من خبر داری و از ضمیر من آگاه هستی و آن چیزهایی که میخواهم بگویم، همه را خبر داری… همۀ اینها میتواند دلائل دعا نکردن باشد.
⁉️اگر خدا همۀ اینها را میداند، پس چرا علی(ع) در این مناجات، اینقدر اصرار دارد که «خدایا دعای مرا بشنو»؟ ایشان در واقع میخواهد شدت اصرار خودش را اعلام کند و بگوید: «خدایا با اینکه میدانم از همۀ احوال و خواستههایم خبر داری، ولی باز هم متضرعانه درِ خانۀ تو میآیم و از تو تقاضا میکنم و اصرار دارم که با تو حرف بزنم…»
این نشاندهندۀ یک سطحی از تقاضا و تمناست که برخی حرفهای عقلانی را کنار میگذارد. گفت: «طریق عشق میورزی خرد را الوداعی گو» اگر انسان بخواهد دو دوتا چهارتا بکند، آنوقت میگوید: «خدایا شما که خودت همۀ حاجات من را میدانی» اما وقتی التهاب روحی و اشتیاق و تمنای انسان به حد اعلی رسید دیگر نمیتواند صبر کند و سکوت کند و دعا و مناجات نکند.
✅این فراز ابتدایی مناجات، یک پیام دیگر هم دارد و آن اینکه أمیرالمؤمنین (ع) نالههای خودشان را واقعاً مؤثر میداند و به درگاه خدا عرضه میدارد:
«بِیدِک لا بِیدِ غَیرِک زِیادَتی وَ نَقْصی وَ نَفْعی وَ ضَرّی» خدایا من میدانم کارم دست تو است لذا درِ خانۀ تو ناله میزنم.
استاد پناهیان