شرح مناجات شعبانیه
قسمت چهاردهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی وَ قَد اَفْنَیْتُ عُمْری فی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیتُ شَبابی فی سُکْرَةِ التَّباعُدِمِنک اِلهی فَلَم اَستَیِقَظْ اَیّامَ اغْتِراری بِکَ وَ …. اِلی سَبیلِ سَخَطِک. اِلهی وَاَنَا عَبدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ اِلَیکَ.
معبود من! پس بیدار نشدم روزگاری را که مغرور کرمت بودم و به راه سخط وغضب می رفتم معبود من! من بنده تو و فرزند بنده توام که در پیشگاهت ایستاده ام و کرم و رحمت خودت را وسیله رهیابی به بارگاه تو قرار داده ام.
✅نکاتی از این فراز
1- خطر سهو و غفلت از خداوند؛
2- «مستی دوری» از خداوند؛
3- بیدار نشدن بنده، حتی در زمان سخط و غضب معبود؛
4- متوسل شدن به کرم خداوندی به همراه اظهار عبودیت.
اِلهی وَ قَد اَفْنَیْتُ عُمری فی شِرَّةِ السَّهوِ. . . ».
1⃣خطر سهو و غفلت
در این فراز از مناجات، به موضوع سهو و یا همان غفلت از یاد خداوند اشاره شده است.
غفلت از یاد خدا، از صفات مذمومی است که می تواند انواع خطرات وسقوط ها را به همراه داشته باشد.
قرآن کریم در مقام هشدار به خطر غفلت، آثار ویرانگر آن را تا آنجا می داند که سبب می شود آدمی به مقامی پایین تر از مقام چهارپایان تنزل کرده در نتیجه گرفتار جهنم گردد:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ. (اعراف: 179)
وهمچنین در آیه دیگری خطر سهو و غفلت چنین عنوان شده است.
وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: 28)
و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساختیم پیروی مکن که از پی هوای نفس خود می رود و در کارهایش اسراف می ورزد.
از اینکه خداوند در این آیه ابتدا موضوع غفلت را عنوان نمود و سپس موضوع پیروی از هوای نفس و اسراف را مطرح ساخت،
می توان دریافت که پیروی از هواهای نفسانی و زیاده روی در زندگی نیز، ریشه در غفلت از یاد خدادارد.
در نتیجه آنها که همواره به یاد خدا می باشند، نه از هوای نفس پیروی می کنند و نه در زندگی خویش گرفتار اسراف می گردند.
2⃣مستی دوری از خدا
در این فراز دوری از خداوند در ایام شباب و جوانی، به نوعی مستی، تعبیر شده است.
گرچه در بدو امر، با شنیدن کلمه «مستی» اذهان، به طرف مستی حاصل از«شراب» سوق داده می شود،
ولی باید اذعان کرد که به تأیید قرآن و اخبار، مستی های دیگری نیز می باشد که به مراتب خطرناک تر از مستی شراب می باشد.
به عنوان مثال علی علیه السلام می فرماید: «سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرورِ اَبْعَدُ اِفاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُور؛
مستی غفلت و غرور، دیرتر از مستی انواع خمرها از سر می پرد».
و نیز فرمود: «اِسْتَعیذُوا بِاللّه مِنْ سَکْرَةِ الْغِنی، فَاِنَّ لَهُ سَکْرَةً بَعیدَةَ الاِفاقَةِ؛
از مستی ثروت به خدا پناه برید، که مستی آن به سختی از سر می پرد».
✅به هر حال آنچه روشن است، تنها شراب، موجب مستی نمی شود، بلکه بسیاری از صفات رذیله در آدمی، ایجاد مستی می نماید.
علی علیه السلام می فرماید: «اَلسُّکْرُ اَرْبَعُ سُکراتٍ: سُکْرُ الشَّراب، وَ سُکْرُ المالِ وَ سُکْرُ النِّومِ وَسُکْرُ الْمُلْکِ؛
مستی چهارگونه است: مستی شراب، مستی ثروت، مستی خواب و مستی حکومت».
✅حاصل سخن آنکه امام علیه السلام در این فراز از مناجات، دوری و هجران از بارگاه خداوند را نوعی مستی تعبیر نمود که می تواند خطرات فراوانی را برای آدمی به همراه داشته باشد.
پروردگارا! به حق دل آگاهان و هشیاران، سوگندت می دهیم که جان و قلب مارا از زنگار مستی ها و بی خبری ها صیقلی ده و ما را لحظه ای از یادت غافل مفرما!«اِلهی فَلَمْ اَسْتَیْقِظَ اَیامَ اغْتِراری. . . »
اِلهی وَ اَنا عَبْدُکَ وَ ابْنَ عَبْدِکَ. . . ».
3⃣اظهار عبودیت و توسل به کرم خداوندی
بالاترین افتخار برای آدمی آن است که به مقام «عبودیت» در برابر معبودش برسد، و «عبد» او باشد.
علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:
اِلهی کَفی بی فَخْراً اَنْ…لی رَبّاً وَ کَفی بی عِزّاً اَنْ…. لَکَ عَبْداً اَنْتَ کَمااُحِبُّ فَاجْعَلْنی کَما تُحِبُّ
پروردگارا همین افتخار، مرا بس که تو پروردگار من باشی و همین عزت مرابس که من عبد و بنده تو باشم، تو همان گونه ای که من می پسندم، مرا نیز آنگونه قرار ده که تو می پسندی.
قسمت پانزدهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی اَنا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمّا کُنتُ اُو اُجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی مِنْ نَظَرِکَ وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوَ نَعْتٌ لِکَرَمِک.
معبود من! من عبدی هستم که برای عذر خواهی از کردارهای زشتی که ناشی از کم حیائیم در محضرت بوده به آستانت آمده ام و از درگاهت خواستار عفو و گذشت می باشم، عفوی که از اوصاف کرم تو می باشد.
✅نکاتی از این فراز
1- اهمیت حیا؛
2- طلب عفو.
«اِلهی اَنا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مَمّا کُنتُ. . . ».
1⃣صفت زیبای حیا
شرم و حیا، یکی از صفات خدایی است که در هر کس متجلی شود او را به سوی انواع خوبی ها و زیبایی ها رهنمون شده و مانند شجره طیبه ای است که شاخه ها و میوه های فراوانی از انواع برکات و خیرات بر آن آویخته شده است.
کسی که به این خصلت آراسته شده است، راه خوشبختی و سعادت براو هموار شده، و به برکت این صفت، بسیاری از لغزش ها و گناهان وی از میان خواهند رفت.
امام علی علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:
«اَلْحَیاءُ مِفْتاحُ کُلِّ الْخَیرِ؛
حیا کلید همه خوبی هاست».
باری آنکه اهل حیاست، هر سخنی را بر زبان جاری نمی سازد، هر حرکتی رااز خود بروز نمی دهد.
ممکن نیست کسی دارای ارزش باشد، ولی حیاورزی نکند و امکان ندارد که کسی بی حیا باشد، اما انسان ها برای او اعتبار و شأن وجایگاهی والا قائل باشند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
;ما کانَ الْفُحْشُ فی شَیْ ءٍ اِلاّ شانَهُ وَ لا کانَ الْحَیاءُ فی شَیْ ءٍ قَطُّ اِلاّ زانَهُ؛
بی شرمی و بی حیایی با هیچ چیز همراه نشد مگر اینکه آن را زشت گردانید
و حیا باهیچ چیز همراه نگشت مگر اینکه آن را آراست».
حیاء خداوندی
چیزی که باید آدمی را غرق حیا نماید آن است که پروردگارش خود، اهل حیاست و در مواردی از برخورد با بنده اش اظهار شرم و حیا نموده است
و چه زشت است که خداوند آدمی حیاورز باشد، ولی آدمی از حیا بهره ای نداشته باشد.
در گلستان سعدی درباره حیاء خداوندی چنین آمده است: هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق، جل و علا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند، بازش بخواند، باز اعراض کند. بازش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی فرماید: ای ملایکه من! از بنده حیا می کنم، در حالی که غیر از من کسی ندارد، به تحقیق که او را آمرزیدم. دعوتش را اجابت کردم، و حاجتش برآوردم که ازبسیاری دعا و زاری بنده، همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار
2⃣طلب عفو از خداوند
«عَفُوّ» و بخشنده بودن و عفو کردن، از صفات زیبای حق تعالی است که در قرآن مجید بارها ذکر شده و از خداوند به صفت عَفُوّ بودن ستایش شده است.
قسمت شانزدهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی لَم یَکُن لی حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصیَتِکَ اِلّا فی وَقتٍ اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِکَ وَکَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنتُ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخالی فی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبی مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ.
معبود من قدرتی در ترک معصیت ندارم، مگر آنکه با استقرار محبتت دردلم، از معصیت تو اجتناب نمایم، که در این صورت، آن گونه که اراده کردی خواهم بود. پس شکرگزاریت کردم از آن رو که مرا در حریم کرمت پذیراشدی و قلبم را از پلیدی های غفلت از خویش تطهیر فرمودی.
✅نکاتی از این فراز
1- عنایت حق در اجتناب از گناهان؛
2- محبت به حق تعالی مهم ترین عامل دوری از معاصی؛
3- شکرگزاری از توجه خداوند؛
4- خطر غفلت.
اِلهی لَمْ یَکُنْ لی حَوْلٌ. . . ».
1⃣اهمیت توفیقات الهی
موضوع «توفیق الهی» از موضوعات مهم و قابل توجه مباحث اسلامی و عرفانی می باشد و در ادبیات اسلامی نیز، به آن توجه بسیاری شده است
از آیات و اخبار برمی آید تا توفیق و عنایت الهی دست بنده ای رانگیرد، او در سیر و سلوک خویش ره به جایی نخواهد برد.
2⃣توفیق الهی در قالب محبت
عالی ترین مصداق توفیق الهی در حق بنده آن است که
پرتوی از محبت خویش را در قلب انسان می افکند وجانش را از مهر و دوستی نسبت به خویش، شعله ور سازد،
در نتیجه این«محبت»، بنده از هر آنچه مورد کراهت محبوبش می باشد اجتناب نموده و سبب می شود که خود را آن گونه می سازد که معشوقش می پسندد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه نور محبت خدا بر درون بنده ای بتابد، او را از هر مشغله دیگری، فارغ می گرداند؛ هر یادی جز خدا، تاریکی است؛ آنکه خدا را دوست می دارد، به برکت این حب و دوستی، خالص ترین مردم و راستگوترین آنهاست و درعهد و پیمان از همه وفادارتر است
حکایتی زیبا
عیسی علیه السلام به قومی بگذشت زار و ضعیف، گفت: شما را چه رسید؟ گفتند: از بیم حق تعالی، بگداختیم. گفت: حق است بر خدای تعالی که شما را ایمن کند ازعذاب.
به قومی دیگر بگذشت، از ایشان زارتر و نزارتر و ضعیف تر. گفت: شما راچه رسیده است؟ گفتند: آرزوی بهشت، ما را بگداخت، گفت: حق است بر خدای تعالی که شما را به آرزوی خویش در رساند.
به قومی دیگر بگذشت از این هر دو ضعیف تر و نزارتر و روی ایشان، چون نور می تافت. گفت: شما را چه رسیده است؟ گفتند: دوستی خدا ما رابگداخت. باایشان بنشست و گفت: شما مقربانید و مرا به مجالست شما امرفرموده اند.
نکته آخر اینکه، بنده ای که از کوثر زلال محبت نوشیده است، به یمن این محبت به محبوب که در واقع، بعد از عنایت و محبت محبوب وی نسبت به اوحاصل شده است، نزد دیگران نیز عزیز شده و مهر و دوستی او در دل دیگران نیزمستقر خواهد گشت.
3⃣مقام شکرگزاری
در این فراز از مناجات، شکر دو نعمت خداوند، ادا شده است:
? یکی آنکه، خداونداو را در دایره گسترده کرمش داخل نموده
?و دیگر آنکه پروردگار، قلب او را ازپلیدی غفلت پاکیزه کرده است
4⃣پلیدی غفلت
غفلت می تواند شامل غفلت از یاد خدا، غفلت از مکر و خطر شیطان، غفلت ازآخرت، غفلت از فرصت ها و مانند آنها باشد که در هر صورت موجب به دام انداختن آدمی در وادی خسران و زیان خواهد شد.
از این رو، در این فراز، مناجات کننده به سبب رهایی از خطر غفلت، خداوندرا سپاس می گوید.
قرآن کریم بارها خطر غفلت را به آدمیان گوشزد نموده است و آنها را از رذیله غفلت که سبب گرفتار آمدن آنان در دام تباهی و هلاکت خواهد شد، منع نموده است.
قسمت هفدهم از مناجات شعبانیه
اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَکَ وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه، اِلهی هَبْ لی قَلْبًا یُدْنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ.
معبود من! نظری به من فرما، مانند نظر کردنت به کسی که چون ندایشان می کنی، اجابتت می کنند، و به کمک و یاری تو اطاعتت می کنند ای نزدیکی که از آنکه فریفته ات شده است دور نمی باشی و ای بخشنده ای که در حق آنکه به اجر و پاداشت امید بست، بخل نمی ورزی
معبود من! قلبی عطایم فرماکه شوقش او را به تو نزدیک سازد و زبانی که صدق او به سویت بالا آید ونظری که حقش موجب قرب درگاهت شود.
✅نکاتی از این فراز
1- تقاضای توفیق در اجابت دعوت خداوند؛
2- استعانت از حق تعالی در اطاعت او؛
3- نزدیکی خداوند به بندگان شیفته اش؛
4- ضایع نکردن اجر و پاداش سعی کنندگان؛
5- درخواست شوق از خداوند؛
6- از خداوند زبانی راستگو مسئلت نمودن؛
7- درخواست تقرب به سبب نظری شایسته و نیکو.
1⃣تقاضای توفیق در اجابت نداهای خداوند
خداوند بندگانی دارد که همواره چشم بر اشاره ای و ندایی از ناحیه حضرت دوست دارند، تا در پی آن به سر بدوند و اجابتش نمایند.
زمزمه همیشگی شان این است که: «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن»
2⃣استعانت از خدا
بدون دستگیری و استعانت خداوند، هیچ کاری ممکن نمی باشد.
ما در شبانه روز، حداقل ده بار در نمازهای یومیه از پروردگارمان، کمک و یاری طلبیده وعرض می کنیم: «. . . وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ؛
3⃣نزدیکی خداوند به دوستداران خود
آنکه شیفته و شیدای پروردگارش می شود، او را به خود نزدیک می بیند ومی تواند او را احساس نماید،
در نتیجه، شیفتگی خود را حاصل تخیل وخیال ورزی نمی داند، بلکه حقیقت و جمال بی زوالی را درک و حس نموده و دربرابرش ابراز شیدایی می نماید.
4⃣امید ثواب و پاداش از خدا
پروردگار، دریای بی پایان جود و سخاوت است و آنانی را که به امید دریافت ثواب و پاداشش کاری انجام می دهند، بی نصیب نمی گذارد، حتی آنان که برای دنیا سعی می نمایند از دریافت موهبت دنیوی خداوند بی بهره نمی گردند.
برای اثبات این سخن و مدعا، از آیات قرآنی ذیل مدد می جوییم:
و مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُوءْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُوءْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاکِرینَ. (آل عمران: 145)
آنکه به دنبال ثواب و نعمت دنیوی باشد، او را عطا خواهیم کرد و آنکه ثواب آخرت را می طلبد، او را نیز برخوردار خواهیم نمود و به زودی پاداش شاکرین را خواهیم داد.
پس خداوند اجر و پاداش کسی را ضایع نمی فرماید، ولی این نکته را نیز تذکرداده که ثواب و اجر اخروی بهتر از پاداش دنیوی است
5⃣ درخواست شوق از خداوند
در معنای شوق گفته شده است که: «شوق مرکبی است که قاصدان کعبه مراد را به مقصود می رساند و دوام آن با دوام محبت پیوسته است.
ذوالنُّون گوید: شوق برترین درجات و عالی ترین مقامات است».
موهبت شوق، از جمله مواهبی است که علی علیه السلام در دعای کمیل ازپروردگارش مسئلت نموده است:
«وَ اشْتاقَ اَلی قُرْبِکَ فی الْمُشتاقین؛ پروردگارا! آنگونه ام قرار ده که با شوق و به همراه مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم».
حکایتی زیبا
شعیب علیه السلام چندان گریست که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد. دیگرباره بگریست چندان که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد، دگر بار گریست، تا نابینا شد.
خدای تعالی وحی فرستاد و گفت: اگر این گریستن از امید بهشت است، من بهشت را بر تو مباح کردم و اگر از بیم دوزخ است، تو را ایمن کردم.
گفت: یا رب!از شوق توست. فرمود: از بهر این شوق تو بود که پیغامبر و کلیم خویش، موسی را ده سال خادم تو کردم.
6⃣زبانی راستگو عطایم کن
مناسب است سخن آغازین درباره اهمیت صدق و راستگویی، دعایی درهمین زمینه باشد که قرآن کریم به ما تعلیم داده است:
قلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانًا نَصیرًا. (اسرا: 80)
بگو ای رسول! پروردگارا مرا در هر کاری با صداقت وارد کن و با صداقتخارج فرما، و برای من از جانب خودت، بصیرت و یاوری برایم قرار ده.
راستگویی و صداقت در بیان، از نیکوترین صفات و یکی از صفات لازم پیامبری است که در هر کس محقق شود، در واقع، دریچه ای ازنبوت به رویش گشوده شده است.
راستگو بودن از خصال پسندیده ای است که عقل ووجدان نیز در کنار شرع، به نیکویی آن حکم می کند،
7⃣نگاهی شایسته به خداوند و تقرب جستن به او
بسیاری از نگاه های ما به پروردگارمان، هرگز شایسته مقامش نیست و دوری مان را از حضرتش سبب خواهد شد.
قضاوت های عجولانه مان، نگاه مشکوک مان درانجام وعده هایش، نگاه بد بینی نسبت به مهر و رحمت فراگیرش، نگاه مأیوسانه مان به حصول امداد و فرج بهنگام حضرتش در سختی ها و شداید و مانند آنها، همه و همه نظرهای ناشایست ما به مقام پروردگاریش می باشد.
اما آنچه که نظرشایسته و به تعبیر این بخش از مناجات «حق نظر» به مقام کبریایی اش است قضاوتی صحیح و نیکو نسبت به همه افعال او و اعتمادی کامل به انجام وعده های او، و یقینی نیکو به امدادهای غیبی به موقع حضرتش و ده ها نمونه از این دست می باشد، که
پروردگارا! آن نگاه، عطایمان فرما که شایسته مقام ربوبی بی زوال توست، وبهره ما را از چنین نگاهی، تقرب به آستانت قرار ده!
قسمت هجدهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی اِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیْرُ مَمْلوکٍ. معبود من! آنکه تو را بشناسد، ناشناخته نخواهد ماند و هر کس به تو پناه آورد، به یقین خوار و بی مقدار نخواهد گشت و هر که را تو به وی رو نمایی، به آقایی رسید.
✅نکاتی از این فراز
1- آنکه او را شناخت، در واقع گمنام نمی باشد؛
2- پناهنده به او هرگز خوار نخواهد گشت؛
3- آنکه را خدا توجه کند، آقایی خواهد نمود.
1⃣شناخت پروردگار؛ رهایی از گمنامی
فراز فوق از مناجات، از دو منظر قابل بحث می باشد:
نخست، اهمیت شناخت خداوند
و دیگری، رهایی از گمنامی که یکی از آثار شناخت است.
درباره معرفت خداوند باید گفت: شناخت حق تعالی چنان اهمیت دارد که درحدیثی قدسی، هدف از خلقت، شناخته شدن خداوند، ذکر شده است
آدمی نیز با اندکی تأمل، اهمیت شناخت خداوند را اذعان خواهد کرد، چرا که چگونه ممکن است مقام باشکوه عشق به خداوند و محبت به حضرتش وشوق به دیدارش و دلدادگی به جمال بی مثال بدون شناخت نسبت به اسماءحسنای او و صفات علیای حضرتش حاصل گردد و اصولاً آن کس که عارفانه او رامی پرستد کجا و آنکه بدون شناخت او را عبادت می کند کجا؟
قسمت دوم از فراز مذکور که در واقع به یکی از نتایج شناخت اشاره کرده است این بود که آنکه او را شناخت، مجهول و ناشناخته و گمنام نخواهد ماند.
در توضیح این سخن باید گفت که شهرت حقیقی و نشاط آور آن است که آدمی نزد خدایش صاحب نام و عنوان باشد و گمنامی واقعی و درد آور آن است که انسان، نزد پروردگارش گمنام و بی نام و نشان و اعتبار باشد.
بنابراین آن گونه که در فراز مذکور از مناجات بدان اشاره شد، آنکه توفیق معرفت خدایش، نصیبش شده است، از اشتهار حقیقی بهره مند است.
اساساًشهرت و عظمت واقعی نزد خداوند و اهل بیت علیهم السلام آن است که از آدمی درآسمان ها به عظمت یاد کنند و آدمی نزد اهل آسمان ها مشهور باشد.
✅حاصل سخن آنکه، کسی که به دنبال شهرت واقعی و حقیقی است که برازندهاو بوده و ابدی و زوال ناپذیر نیز می باشد، باید راه شناخت حق تعالی را بپیماید که از مهم ترین اسباب نام آوری و عنوان می باشد.
2⃣ پناهنده به او هرگز خوار نخواهد گشت
اگر آدمی در میان طوفان گرفتاری ها و غم ها و غصه ها و در واماندگی و فروافتادگی حاصل از فشار بی امان شهوات و هواهای نفسانی و در آرزوی رهایی ازهمه ناکامی ها و عقده ها، با تمام وجود خویش همانند طفلی که در مواقع احساس خطر با همه وجودش به آغوش پر مهر مادر پناه می برد به پروردگارپناهنده شود و از او پناه خواهد، بی تردید، درِ رحمت و آرامش و آسایش و درِرهایی از گرفتاری ها را به سوی خویش گشوده خواهد دید و خود را از تمام آشفتگی ها و بحران ها رها شده خواهد یافت.
✅حاصل سخن آنکه، کسی که به پروردگارش پناه می برد، هرگز گرفتار خذلان و درماندگی و ذلت نخواهد گشت، چون او، خدای عزیز و سرچشمه عزت می باشد؛
همان طور که در قرآنش فرمود: «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا؛ آنکه به دنبال عزت است، بداند که تمامی عزت ها نزد خداوند است».
3⃣عنایت خدا، سروری بنده
کافی است تنها جذبه ای ناچیز و توجهی اندک، از ناحیه خداوند، بنده اش را دریابد، همان خواهد شد که صاحب گلشن راز، شیخ محمود شبستری اشاره کرده است:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی
به یک لحظه دهد کوهی به کاهی
حسن ختام مطالب خود را در این قسمت، روایتی از امام صادق علیه السلام قرارمی دهیم که فرمود: هر بنده ای که به آنچه خدای عزوجل دوست دارد، روی آورد، خداوند نیز به آنچه او دوست دارد روی آورد و هر که در پناه خدا رود، خدایش پناه دهد، و کسی که خدا به او رو آورد و در پناه خویش قرار دهد، اگر آسمان بر زمین افتد، یا بلایی بر اهل زمین نازل شود و همه را فراگیرد او به سبب تقوایش درزمره حزب خدا بوده و از بلا مصون خواهد ماند. آیا این خداوند نیست که می فرماید: مردم با تقوی در جایگاه امنی به سر می برند.
قسمت نوزدهم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی اِنَّ مَن اِنْتَهَجَ بِکْ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنْ اِعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذتُ بِکَ یا اِلهی فَلا تُخَیِّبْ ظَنّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنی عَن رَأفَتِک، اِلهی اَقِمنی فی اَهلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَن رَجَا الزَّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ.
معبود من! هر که به بارگاه تو راه یافت، روشن و نورانی شد، و هر که به توپناه آورد پناه یافت و من به درگاه تو، پناه آوردم، پس ای خدا، حسن ظن مرابه رحمتت تبدیل به ناامیدی مفرما و از فروغ رأفت خود محجوبم مفرما، معبود من! مرا در میان اولیایت، مقام آن کس را بخش که همواره به امید زیادشدن محبت به توست.
✅نکاتی از این فراز
1- دریافت نور از خداوند؛
2- حسن ظن و گمان نیک به خداوند؛
3- تمنای ازدیاد محبت.
1⃣خداوند، سرچشمه نور
خداوند، نور آسمان ها و زمین است، چنانچه در قرآن به زیبایی هر چه تمام تر به آن اشاره شده است:
اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍالزُّجاجَةُ …..(نور 35)
در کشف الاسرار میبدی در این رابطه چنین آمده است:
نور حقیقی، آن باشد که غیر را روشن کند، هر چه غیری را روشن نکند، آنرا نور نگویند. . .
پس بدان که معنای اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ این است که اللّه، روشن کننده آسمان ها و زمین ها است و منور ارواح است و تمام انوار ازاوست و قوام همه بدو است.
2⃣گمان نیک را به ناامیدی بدل نکردن
گرچه در مباحث قبل، از حسن ظن به خداوند سخن گفته شد، ولی چون در این فراز نیز به این موضوع اشاره شده است، جملاتی چند، در شرح آن ذکر می کنیم
به همان قدر که گمان نیک و حسن ظن به پروردگارجهان، برای آدمی راه گشا و نجات دهنده است، به همان میزان، سوء ظن به خداوند وگمان بد به حضرتش، موجب سقوط آدمی در ورطه هلاکت و بدبختی خواهد داشت
با توجه به این آیه (فتح /6) اهمیت حسن ظن و گمان نیک به خداوند آشکار می شود واینکه به همان میزان که سوء ظن و بد بینی نسبت به پروردگار عالم آثار مخرب وویرانگر دارد، به همان نسبت، گمان نیک و خوش بینی در حق خداوند برای آدمی، خیرات و برکات به همراه خواهد داشت.
حکایت:
روزی جبرئیل و میکائیل هر دو مناظره می کردند.
جبرئیل گفت: مرا عجب آید که با اینهمه بی حرمتی و جفاکاری خلق، رَبُّ الْعِزَّة، بهشت از بهر چه آفرید؟
میکائیل چون این بشنید، گفت: مرا آن عجب می آید که با آن همه فضل و کرم و رحمت که اللّه را بر بندگان است، دوزخ از بهر چه آفرید؟
از حضرت باری تعالی ندا آمد: از سخن شما، آن رادوست تر دارم که به من گمان نیکوتری برد و رحمتم را بر غضبم برتری دهد.
3⃣تمنای افزایش محبت از خداوند
دلی مملو از محبت حضرت دوست، از جمله خواست های اهل بیت علیهم السلام ازپروردگارشان بوده است.
خدای تعالی به یکی از صدیقان، وحی کرد:
مرا بندگانی است که دوستم دارندو من نیز دوستشان دارم، مشتاق منند و من مشتاق آنانم، به یاد منند و من به یاد آنانم. . . کمترین چیزی که به ایشان می دهم سه چیز است:
اول، پرتوی از نور خود را در دل هایشان می افکنم که بدان سبب از من خبردار می شوند چنان که من از آنان خبر دارم.
دوم، اگرآسمان ها و زمین ها و هر چه در آنهاست را با آنها بسنجم، ارزش آسمان ها وزمین ها را در برابر ارزش این بندگانم، بسیارناچیز می دانم.
سوم، به آنان روی می آورم و آنکه من به او روی آورم، چه کسی می داند که چه چیزها عطایش خواهم نمود.
بنابراین، همان گونه که ذکر شد، محبت ورزیدن به غیر خداوند امری طبیعی و بلکه مطلوب قلمداد می شود،
تنها سخن در این است که حب خداوند در قلب او باید شدیدتر از حب دیگران باشد،
نه آنکه در مقام تعارض، محبت دیگران رابر محبت خداوند ترجیح دهد.
خداوند در قرآن کریم به این نکته چنین اشاره فرموده است: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّحُبًّا لِلّهِ.