چشم دل
خدا خالق عشقه / محمد گل عشقه / علی مظهر عشقه / زهرا وجود عشقه
حسن نماد عشقه / حسین سالار عشقه / عباس ساقی عشقه
زینب شاهدعشقه / سجاد راوی عشقه / باقر کلام عشقه
صادق احیای عشقه / کاظم صابرعشقه / رضا ضامن عشقه
تقی جمال عشقه / نقی پاکی عشقه / حسن بقای عشقه
مهدی قیام عشقه
سخن نور
آن چیزی که در رأس همه امور هست برای همه ماها تهذیب نفس است ودرخلال او تهذیب مردم است . اگر انسان خودش مهذب نباشد نمی تواند دیگران را تهذیب کند ، حرف اثر ندارد .(صحیفه نور، ج 16، ص9)
اختلاف ناشی از هواهای نفسانی
اختلاف نداشته باشید در امور ، اختلاف همیشه ناشی از جهات نفسانی است . اگر همه انبیاء الآن در اینجا جمع بشوند ، اختلاف ندارند برای آنکه آن جهات نفسانی را ندارند.
آنوقت که یک طرف جهت نفسانی دارد ویا هردو طرف جهت نفسانی دارند آن وقت اختلافات پیدا می شود . کوشش کنید که آن جهات نفسانی بازیتان ندهد که منشأ مناقشه واختلاف شود ودر روز نامه هااین اختلافات منعکس شود ویا در جاهای دیگر صحبت شود . یک مملکتی که گرفتار است در مقابل اجانب ودر معرض خطر است ، باید با همت خود مردم این مملکت مستقر شود واساسش درست شود . اگر چنانچه اشخاص بخوهند با تفرقه وتشتت این مملکت را از باطن پوسیده کنند ، قهراً به چنگ دیگران خوهد افتاد. 59/1/10
موعود معهود
بنام او
به یاد او
برای او
نفسم سنگین ، بغضم آشکار در حسرت نگاهی که نگاهم را از سیاهی شب رها کند چه شبها که رفیقم فانوس بود وغم خوارم اشک .وجودم امید بود ولبانم زمزمه اللهم عجل لولیک الفرج .
می دانستم فراموش نمی کنی نگاه هایی را که در هیاهوی شب می خواستند یاد تو را از من پاک کنند . ولی من فانوس به دست در انتظار ساحل دیدار نشسته ام اما نمی دانم فروغ فانوسم اندک است یا انتظار چشمانم را نمی پسندی . گرمای دستانم اندک است یا تپش قلبم که به امید آمدنت می تپد نمی پسندی . نمی دانم شاید از مردمان این شهر دلگیری ……
چه بگویم شرمسارم از این دنیای نفسانی . اینجا انگار غریبه اند با تو . اینجا انگار تنها یاد تو قاب عکسی است در خلوت دیوارها ، واز یاد برده اند نفسی را که جهان با وجود او زنده است چه بگویم شرمسارم ، شرمسار از این که دشمنانت آمدنت را باور دارند لیک گمراهان در پی علت آمدنت بهانه تراشی می کنند . دشمنانت در خانه خدا شمشیر تیز کرده اند چه بگویم که گمرااهان به آمدنت شک دارند .
بار الهی این چه ننگی است که اصل خویش را گم کرده اند مهدی جان من فانوسم را همچنان محکم و فروزان تر از همیشه در کنار ساحل انتظار روشن نگه می دارم وبه دور دست ها خیره می شوم وباور دارم آمدنت نزدیک است نزدیکتر از همیشه.
پادشاه هستی
ا
ارباب زمین امیر تاریخ بیا
تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
از قول همه منتظران میگوئیم
ای پیر ترین جوان تاریخ بیا
سالروز آغاز امامت منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) مبارک باد.
فراق یاسین
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریکتر ز عرصه تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام ومسلمین اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر؟ دیدم که روز ،روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا وحیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن ، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل!بیا و گریه زینب نظاره کن مانند پیرهن،جگر خویش پاره کن
مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکه توحید ،محور وحدت را .
اینک خدای سبحان ،رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر ، یتیم شده است.
آری ،هر چند رابطه وحی ، میان آسمان و زمین ،و خدا و بشر قطع شده ، ولی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم همیشه زنده است ؛ در اذانی که موذن فریاد برمی آورد ؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند.