منم سربازت میشم....
شب قدر، شبی است که در عالم بلاتکرار است این شب به حقیقت حضرت زهرا سلام الله علیها تفسیر شده است. تجلیات حضرت زهرا سلام الله علیها در شب قدر هر سال میافتد و در آن تجلی، منزلتی از قرآن و ولایت تقسیم شده و نازل میشود.
حقیقت شب قدر برای ما نیست. همه چیزهای خوب عالم برای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیتشان است و بقیه میهمان سر این سفره هستند. خدای متعال حقیقت شب قدر را با همه فضائلش به نبی اکرم صلی الله علیه و آله عطا کرده است، خداوند شب قدری به پیامبر داده است که در آن شب، توحید و ولایت در جهان اقامه میشود و بساط انحرافی که در مقابل توحید و ولایت ایجاد شده، با این شب قدر، تدارک و برچیده میشود.
امشب اگر شب احیاء است که انسان باید از خواب غفلت بیدار شود، این شب، شب به حیات رسیدن و زنده شدن است. راه این زنده شدن هم این است که انسان به امام متصل شود. انسان سرچشمه حیات است و امام زمان حیات بخش همه مؤمنین است امام در قرآن به ماء معین یعنی آب گوارایی که قوام همه موجودات است، تعبیر شده است.
اگر ما بخواهیم در ظرف خودمان از گناه دوری کنیم، غفلت نورزیم، وسوسه و تحریک نشویم، باید از سرچشمه انبیا مدد بجوییم، چرا که گاهی شیطان نفوسی از راه دور تحریک میکند و طوری با نقشه وارد میشود که ما خودمان هم حس نمیکنیم، گاهی از دهان خوبان و اطرافیانمان انسان را میلغزاند، بنابراین انسان به تنهایی نمیتواند با این تحریکات مبارزه کند و نیازمند اتصال به امام در همه عمر است، آنجاست که محیط امن است، ولایت علی بین ابیطالب علیه السلام.
پیامبر اکرم ﷺ فرمودند:
《مَن قامَ لَيلَةَ القَدرِ إيماناً وَ احتِساباً
غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ》
هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی
شب قدر را به عبادت بگذراند گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود
فضائل الأشهر الثلاثه، صفحه۱۳۶
در آن صبح زيبا وقتي كه آفتاب از لابه لاي كوه ها و صخره ها و نخلستان ها عبور كرد و بر فراز آن خانه رسيد
خانه اي كه مركز تمامي خلقت بود
دانست كه از براي محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مقصد
خلقت از آغوش علي (علیه السّلام) و دامان فاطمه (سلام الله علیها) غنچه اي نو شكفته رسيده است.
آفتاب دسته اي از زيباترين شعاع هايش را چيده شده در سبدي از نسيم با طراوت اميد و آرزو از لابه لاي ملائك كه بر گرداگرد آن خانه طواف مي كردند گذراند و بر درگه آن خانه نشاند و تقديم آن غنچه آسماني كرد.
آفتاب جبرئيل را ديد كه فرود مي آمد تا نام آسماني آن غنچه را بر قلب محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشاند:
«حسن» چه نيكو نامي !
اينك تمامي خوبان از ابتداي تاريخ چشم به حسن (علیه السّلام) دوخته بودند. بشارت اين چهارمين تن از آل عبا را نيز همه انبيا و اوصيا از ابتدا داده اند.
چشمان زمان كه وسعت ديدش از ابتداي تاريخ گسترده بود و تحقق وعده هاي الهي را يكي پس از ديگري ديده بود اينك قدم هاي امام حسن (علیه السلام) را دنبال كرد او آينه اي بود كه نور محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علي (علیه السلام) و #فاطمه (سلام الله علیها) را باز مي تاباند. كرامتش صداقتش شرافتش نجابتش علمش حلمش … همان كرامت و شرافت و صداقت و نجابت و علم و حلم پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود.
حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها ارومیه
مولای ما! مصاحب دائم ما! انیس ما! پناه ما! نگهبان و پاسدار ما! چشم انتظار ما! احوالپرس همیشگی ما!
معلم دلسوز ما! صاحب خیرات وسیع! پدر بسیار مهربان! برادر تنی! غمخوار ما! مونس و یار تنهایی ما! میزبان همیشگی ما!
هر کدام از این عنوانهایت باید باعث شده باشد بارها عطر تو را احساس کرده و دامنت را به کف آورده باشیم؛
اما افسوس و صد افسوس که هنوز این شامّه، بوی تو را استشمام نکرده. این چشم، حضور تو را ادراک نکرده. این دست، دامان تو را نگرفته.
میخواهیم در این ماه مبارک، یکباره همهی این عنایات برایمان حاصل شود.
تو ولیّ امری. در عالم امر، همه چیز یکباره صورت میپذیرد. وضعیت ما اضطراری است.
ای انیس و ذاکر دائم ما! لطف تو همیشگی است اما میخواهیم در این ماه برایمان نور علی نور صورت گیرد.
منِ خفته بیدار شوم. منِ غافل، ذاکر شوم. منِ جاهل، عالم شوم. منِ کور، بینا شوم.
منِ بی قدر، گرانقدر و قیمتی شوم. آنقدر که یکباره نامم در زمره اعوان و انصار و دلدادگان تو ثبت و ضبط گردد.
حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها ارومیه
وسعت رزق
در ماه رمضان رزق خدا رزق وسيعى است؛ چون تنها به تن ما نمىخواهد رزق بدهد و تنها نان و آب و كشك و دوشاب نيست؛
عنايت وسيع و گستردهاى است كه همۀ ابعاد وجودى ما را در بر مىگيرد: تن و حسّ و وهم و حافظه و فكر و تخيّل و تعقل و تفكر و قلب و روح و سرّ مارا، همه را شامل مىشود؛ چون يك مراحلى از وجود ما هست كه هنوز خود ما هم آنها را نمىشناسيم. او «فَإنَّهُ يَعْلَمُ الِّسرَّ و أَخْفَى» است، او به پنهانتر از پنهان ما هم آگاه است.
ما براى او بارز و آشكار شدهايم، پيچيدگىها و پوششهايمان براى او حائل نيست. ما نمىفهميم كه اين پيچيدگىها با ما چه كرده و اين حجابها و سترها، چه محروميتهايى را بر ما تحميل كرده است.
اعضاى وجود ما هر كدام رزقى مىخواهند تا تغذيه شوند و رشد كنند و علامت رشد آنها هم توسعه، گستردگى و زاد و ولدشان است. يك پديدهاى كه رشد مىكند، هم به مرحلهاى مىرسد كه توسعه پيدا مىكند و هم به مرحلهاى مىرسد كه تكثير و توليد مىكند. اگر من در تفكر و تعقل و قلب و غضبم و در احساس و عواطفم رشيد باشم و قلب من هم قلب رشيدى باشد و رشد بكند، هم بايد توسعه و ظرفيت پيدا كند و هم بايد توليد كند و اثر بگذارد و هم معانىاى را كه به دست آورده، پخش كند.
اما وقتى ما به خودمان نگاه مىكنيم، مىبينيم كه دل ما تنگ و خسته است، فكر ما خسته است، حافظۀ ما، حسّ ما، هيچ كدام از اينها رزقى نبردهاند. ما چگونه بايد به اينها رزق بدهيم؟ رزق اينها براى ما مجهول است.
برگرفته از کتاب /بهار رویش
به قلم استاد صفایی حائری