منم سربازت میشم....
در بیمارستان شوروی سابق (میرزا کوچک خان فعلی) مریضی روی تخت بیمارستان مشغول خواندن قرآن کریم بود، دکتر که مسلمان نبود و به اوگفت اینها که عربی است تو هم که عربی نمی فهمی ، پس برای تو فایده ای ندارد، مریض گفت : همان طور که شما نسخه را به زبان انگلیسی می نویسی و ما نمی فهمیم، ولی چون به آن عمل می کنیم برای ما فایده دارد ،قرآن کریم هم همین طور است.ان دکتر هم جواب خود را گرفت و ساکت شد.
بعضی ها مریض هستند ، مثلاً می گویند چرا نماز را باید به زبان عربی خواند، تو چرا به دکتر نمی گویی، تو چرا به دکتر نمی گویی که چرا نسخه را به انگلیسی می نویسی؟ با وجود اینکه هم تو و هم من و هم داروخانه ای هر سه فارسی زبان هستیم، یا هی می گوید این مطلب در کجای قرآن نوشته شده است؟ مگر مطلبی که در قرآن نوشته شده است تو همه آنها را عمل می کنی؟ اینها جز مریضی روح ، چیز دیگری نیست.
آیت الله مجتهدی
آداب الطلاب،ص 467
بعضی از افراد هستند تا یک نفر طلبه یا روحانی را می بینند سئوال های عجیب و غریب آنها گل می کند، سئوال هایی که اگر کسی آنها را نداند، نه ضرری به دنیا می زند و نه به آخرت، بلکه از روی فضل فروشی است، نه اینکه واقعاً قصد داشته باشند دیگران مساءل شرعی را بدانند، مثلاً می پرسند:اسم مادر حضرت موسی علیه السلام چیست؟یا آن کدام نمازی است که با صدای الاغ باطل می شود؟یا آن کدام نمازی است که از آسمان پایین آمده ولی به زمین نرسیده است؟
وقتی از تو سئوال کردند و اظهار بی اطلاعی کردی ، آن وقت سر را از روی نأسف تکان می دهند و با قیافه حق به جانب می گویند:چطور این مسائل را نمی دانی؟ حالا که نمی دانی پس گوش کن!
اسم مادر حضرت موسی علیه السلام یوکابد است و آن نمازی که با صدای الاغ باطل می شود، نماز شخصی است که آب و غذای او داخل خوجین الاغ است و الاغ او گم شده و چون وقت نماز فرا رسیده مجبور شده که با تیمم نماز بخواند، وسط نماز ،صدای الاغ به گوشش می رسد و در نتیجه تیمم او باطل خواهد شد. و اما سئوال سوم که کدام نماز است که از آسمان پایین آمده ملی به زمین نرسیده، نماز میت است، که با وجود اینکه سجده ندارد ولی به آن نماز می گویند.
از خون دل نوشتم نزدیک نامه"انّی رأیت دهراً من هجرک القیامة”
خدایا می خواهم برایت حرف بزنم از زمین و مردمانش .می دانم می دانم که آسمانت گرم گرم است چون تو هستی چون درآنجا همه چیز و همه کس تو را عاشقانه و واقعی دوست دارند و می پرستند.اما هوای این پایین سرد سرد است.می دونم خودت خیلی وقته متوجه شدی فقط می خواهم بگم من تحمل این همه سرما را ندارم.اینجا خیلی سرده.یه نگاه بکن، دستامو ببین که داره می لرزه.خدایا خودت هوای دلامون رو داشته باش قلب هامون رو خودت گهگاهی هاء کن. اینجا دیگه روزهایش هم مثل شب هایش تاریک همه مردم انگار یادشون رفته برای چی اومدن و به کجا اومدن و به کجا میروند.مثل اینکه یادشون رفته همین زمینی که سرد و تاریکش کردند دار مکافاته مکان آزمایش و کسب آخرت و سعادت ابدی است.
هزاران نعمت میدی لب به شکر کمتر می گشاییم اما وقتی با حکمتت که ما از آن غافلیم سختی برایمان بوجود می آید بیشتر از آن غافلیم سختی برایمان به وجود می آید بیشتر از آن زبان به شکوه می گشاییم انگار نعمت ها و خوبی هایت یادمان رفته. انگار چشم بر همه چیز بسته ایم به جای اینکه به مشکلات بگوییم خدای بزرگی داریم به خدا می گوییم مشکل بزرگی داریم یادمان رفته کارگردان روزگار سخت ترین نقش را به بهترین بازیگرش می دهد.
خدایا! کمکمان کن از غفلت بیرون آییم. من شنیدم آغوش گرم است، پس موقع برگشتن مرا در آغوش بگیر که اینجا خیلی سرد است.من هر وقت مشکلی داشتم در دفتر خاطراتم می نوشتم بعد قرآن را تصادفی باز می کردم و دقیقاً جواب مشکلم را از آیات همان صفحه می گیرم و این توفیق خدای متعال است.
خانم:ف.م
طلبه حوزه علمیه الزهراء ارومیه
برگزیده جشننواره قرآن پژوهی و طب
حجرالاسود سنگ سیاهی کنار کعبه است. سنگی به قطر حدود پنجاه سانتیمتر، به شکل بیضی و در قابی از نقره. حجرالاسود سنگی است که در رکن جنوب شرقى دیوار کعبه در ارتفاع 5/1 مترى نصب شده است، و حجاج هنگام حج، آن را لمس کرده و می بوسند. بوسیدن و لمس آن مستحب است و واجب مى باشد طواف از محاذى (مقابل) آن آغاز گردد و به همان جا ختم شود. این سنگ تاریخ عجیبی دارد. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصر اصلى کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا(ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایى را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت. از امام صادق (ع)روایت شده است که ما بین رکن یمانى و رکن حجرالاسود, هفتاد پیامبر که همه از گرسنگى وسختى مرده اند, مدفونند.
حجرالاسود از کجا آمده؟
درباره این که حجرالاسود از کجا آمده است، روایات فراوانی وجود دارد مبنی بر این که حجرالاسود هنگام هبوط حضرت آدم بر زمین، از بهشت آمده است….
عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام:
قَالَ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ
يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ
انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ- فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج.
على عليه السلام فرمود:
جبرئيل[عليه السلام] بر آدم [عليه السلام] نازل شد و گفت: اى آدم من مأمورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يكى را برگزينى و دو تا را وانهى، آدم گفت: اى جبرئيل آن سه چيز كدامند؟ گفت: عقل ، حياء و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم جبرئيل به حياء و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد آن دو گفتند: اى جبرئيل ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. گفت خود دانيد و بالا رفت.
كافي ج1 ص10 (كتاب العقل و الجهل ح2)