انّی رأیت دهراً من هجرک القیامة
از خون دل نوشتم نزدیک نامه"انّی رأیت دهراً من هجرک القیامة”
خدایا می خواهم برایت حرف بزنم از زمین و مردمانش .می دانم می دانم که آسمانت گرم گرم است چون تو هستی چون درآنجا همه چیز و همه کس تو را عاشقانه و واقعی دوست دارند و می پرستند.اما هوای این پایین سرد سرد است.می دونم خودت خیلی وقته متوجه شدی فقط می خواهم بگم من تحمل این همه سرما را ندارم.اینجا خیلی سرده.یه نگاه بکن، دستامو ببین که داره می لرزه.خدایا خودت هوای دلامون رو داشته باش قلب هامون رو خودت گهگاهی هاء کن. اینجا دیگه روزهایش هم مثل شب هایش تاریک همه مردم انگار یادشون رفته برای چی اومدن و به کجا اومدن و به کجا میروند.مثل اینکه یادشون رفته همین زمینی که سرد و تاریکش کردند دار مکافاته مکان آزمایش و کسب آخرت و سعادت ابدی است.
هزاران نعمت میدی لب به شکر کمتر می گشاییم اما وقتی با حکمتت که ما از آن غافلیم سختی برایمان بوجود می آید بیشتر از آن غافلیم سختی برایمان به وجود می آید بیشتر از آن زبان به شکوه می گشاییم انگار نعمت ها و خوبی هایت یادمان رفته. انگار چشم بر همه چیز بسته ایم به جای اینکه به مشکلات بگوییم خدای بزرگی داریم به خدا می گوییم مشکل بزرگی داریم یادمان رفته کارگردان روزگار سخت ترین نقش را به بهترین بازیگرش می دهد.
خدایا! کمکمان کن از غفلت بیرون آییم. من شنیدم آغوش گرم است، پس موقع برگشتن مرا در آغوش بگیر که اینجا خیلی سرد است.من هر وقت مشکلی داشتم در دفتر خاطراتم می نوشتم بعد قرآن را تصادفی باز می کردم و دقیقاً جواب مشکلم را از آیات همان صفحه می گیرم و این توفیق خدای متعال است.
خانم:ف.م
طلبه حوزه علمیه الزهراء ارومیه
برگزیده جشننواره قرآن پژوهی و طب