نهضت نهج البلاغه خوانی
مایه افتخار و زینت اهل بیت باشیم، نه مایه سرافکندگی و خجالت آنها
تبیین نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی
( قسمت سوم)
عمل و رفتار و سبک زندگی ما، بهترین مبلغ نهضت امام صادق ( علیه السلام) است. اما سوال کلیدی اینجاست؛ اعتقادات و باورها، رفتارها و نمودهای مکتب اهل بیت علیهم السلام را ما چگونه جامع و کامل و خلاصه به دست بیاوریم؟
امیرالمؤمنین ( علیه الصلاه و السلام) آن مکتبی را تولید کرد که در دلش امام صادق ( علیه السلام) تربیت شد و امام صادق احیاء کننده مکتب تشیعی است که امیرالمومنین سرسلسله آنهاست.
روایات ما می فرمایند: لفظ شیعه را پیامبر عظیم الشان اسلام در زمان حیات خودشان برای امیرالمؤمنین و پیروانش به کار بردند. بارها فرمودند: علی جان تو و شیعیانت رستگار هستید، تو وشیعیانت مفلحون هستید… بنابراین اصل تشیع از امیرالمؤمنین( علیه الصلاه و السلام) است.
ما منبع بسیار خوب، جامع، شیرین، آسان، امروزی و کارآمدی داریم به اسم نهج البلاغه؛ که همه اکناف و اطراف اعتقادات شیعه ناب را در آن شناخته است.
امتیاز نهج البلاغه حتی بر بیانات امام صادق ( علیه السلام) این است که؛
امام صادق به شیطنت و خباثت دشمنان و جهالت و بی بصیرتی مسلمین حکومت نداشت؛ اما امیرالمؤمنین ( علیه الصلاه و السلام) حکومت داشت. بنابراین هر آنچه در حوزه فردی، اجتماعی، سیاسی، مدیریت، جنگ، صلح و همه این عرصه ها به عنوان یک شیعه به آن احتیاج داریم، در بیان مولا علی ( علیه الصلاه و السلام) در نهج البلاغه جمع شده است.
جمع بندی عرایضم این است، اگر قرار باشد ما مبلغ مکتب تشیع امام صادق ( علیه السلام) باشیم؛ در واقع باید پایه ها و چهارچوب های مکتب را درست بشناسیم، و نهج البلاغه شریف، جامع ترین، زیباترین، جذاب ترین و خلاصه ترین منشور فهم اعتقادات و اخلاقیات و رفتارهای مورد پسند امیرالمؤمنین صاحب مکتب تشیع است.
خدا ان شاءالله به حق امام جعفر صادق( علیه السلام) توفیق ترویج قولی و عملی مکتب اهل بیت علیهم السلام را به همه ما عنایت بفرماید.
حمیدرضا مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه
"کوفه منتظر قدوم مبارک فرزند امیرالمومنین"
تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء
به خدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شكست و نشانه هاى تقوى محو شد
و دستاویز محكمى كه میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله كشته شد،
على مرتضى به شهادت رسید و بدبختترین اشقیاء او را شهید نمود.
با شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام٬ در محراب عبادت٬ ندای تهدمت و لله ارکان الهدی ٬ در آسمان و زمین ٬ پیچید و گویی تا ابد ٬ جامه سیاه عزا بر کعبه پوشانده شد.
اما در بامداد بشریت و هنگام طلوع خورشید اسلام٬ مهدی موعود٬ بار دیگر٬ کعبه با ندای آسمانی جبرئیل ٬ انسان کامل ٬ را خواهید دید. و طعم حکومت عدل علوی ٬ بار دیگر٬ این بار٬ با حکومت جهانی عدل مهدوی در کوفه٬ و با ندای انا بقیهٔ لله٬ نمایان خواهد شد و کوفه برای همیشه و بعد از وقفه طولانی بیش از هزار سال٬ محل استقرار حاکمیت انسان کامل و عدل جهانی خواهد شد و موعود ادیان٬ راه نیمه تمام امام علی در استقرار حکومت عدل جهانی ٬ را به سرانجام خواهد رساند.
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
عصاره ی اوصاف و ویژگیهای پیامبر اعظم(ص)
عصاره ی اوصاف و ویژگیهای پیامبر اعظم(ص)
۱- هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت
۲- در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.
۳- نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.
۴- هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵- وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.
۶- با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.
۷- هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.
۸- هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.
پیامبر اکرم(ص) مظهر صفت رحمت خاصه خداوند متعال
خداوند سبحان میفرماید: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالتِی هِی أَحْسَن؛ با حکمت و اندرز نیکو،
[مردم را] به سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادلهی نیکوتر با آنها مجادله کن»۱؛ یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظهی نیکو و زبان شیرین مردم را به سوی خدا دعوت کن.
و نیز میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ؛ پس بهواسطهی لطف و رحمت خدا، با آنها به نرمی رفتار نمودی»
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مظهر صفت خاصهی رحمت حضرت حق تبارکوتعالی و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛ نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز» و آیینهدار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران میتابد و خود بالذات ندارند.
نظیر آیینهای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه. خداوند متعال خطاب به آن حضرت میفرماید: «لَعَلک بَاخِعٌ نفْسَک أَلا یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛ چهبسا برای اینکه آنان ایمان نمیآورند جان خود را میفرسایی»
و نیز میفرماید: «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَرَاتٍ؛ مبادا جان تو بهخاطر آنها از روی حسرتهای پیدرپی بفرساید»؛
یعنی مگر میخواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این گونه از شدت رحمت و رأفت بر مؤمنین، در هدایت و ایمانآوردن آنها خودخوری میکنی؟!
در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۹
چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
پاسخ شهید مطهری به این پرسش:
این همان چیزى است که همه منطقها اجازه میدهد. هر آدم با مسلکى به افراد خودش اجازه میدهد که با حفظ مسلک خود و به شرط اینکه هدف، کار براى مسلک خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] یعنى آن دستگاه را استخدام کنند براى هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام کرده باشد براى هدف خود.
ولایتعهدی امام رضا(ع) محل چالش بسیاری از محققان و پژوهشگران دینی است. تا حدی که برای بعضی این شبهه به وجود آمده که قبول ولایتعهدی از جانب امام رضا برخلاف سنت ائمه پیشین درباره پذیرش خلافت جائر بوده است. اما تاریخ ثابت کرده است که مامون با تظاهر به تشیع- در صدد رفع مشکلاتی بود که از ناحیه علویون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدی» به امام رضا علیه السلام بود.
با این حال بر کسی پوشیده نیست که امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را پذیرفت در حالی که می دانست به قیمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمی پذیرفت علاوه بر جان خودش جان شیعیان نیز به خطر می افتاد. در آن روزگار که تفکرات و فلسفه های الحادی و ضد دینی رواج کامل داشت، اگر امام اقدامی می کرد که جانش را از دست می داد؛ شیعیان به انحراف کشیده می شدند.
علاوه بر این امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی، دلیل حق نداشتن او نیست.
با تمام تفسیرهایی که از این واقعه شده است، شهید مطهری با دیدگاهی باز و موشکافانه مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع) را در یکی از سخنرانی های خود مطرح کرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است.
شهادت شیعه و سنی بر مسئله ولایتعهدی
شهید مطهری در ابتدا با اشاره به اینکه جرجى زیدان در جلد چهارم تاریخ تمدن [در مورد خلافت امام رضا(ع)] یک مطلب را اعتراف مىکند که بنى العباس سیاست خود را مکتوم نگاه مىداشتند حتى از نزدیکترین افراد خود و لهذا اسرار سیاست اینها مکتوم مانده است، می گوید: «مثلًا هنوز روشن نیست که جریان ولایتعهد حضرت رضا براى چه بوده است؟ این جریان از نظر دستگاه خلافت فوق العاده مخفى نگاه داشته شده است.»
استاد مطهری در ادامه با تأکید بر این که اسرار این ماجرا آنطور که باید مخفى بماند، مخفى نمىماند. می گوید: «از نظر ما که شیعه هستیم اسرار این قضیه تا حدود زیادى روشن است. در اخبار و روایات ما- یعنى در نقلهاى تاریخى که از طریق علماى شیعه رسیده است نه روایاتى که بگوییم از ائمه نقل شده است- مثل آنچه که شیخ مفید در کتاب ارشاد نقل کرده و آنچه- از او بیشتر- شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده است، مخصوصاً در عیون اخبار الرضا نکات بسیار زیادى از مسأله ولایتعهد حضرت رضا هست، و من قبل از این که به این تاریخهاى شیعى استناد کرده باشم، در درجه اول کتابى از مدارک اهل تسنن را مدرک قرار مىدهم و آن، کتاب مقاتل الطالبیّین ابوالفرج اصفهانى است.»