حضرت ابوالفضل (ع) در بیان امام حسین علیهالسلام
وقتی ابوالفضل علیهالسلام از برادر و امامش حضرت حسین علیهالسلام اجازه میدان خواست. امام علیهالسلام به سختى گریست به گونهاى که محاسن شریفش از اشک دیدگانش، تر شد، و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ»
برادر جان! تو نشانه (شکوه و عظمت و) برپایى سپاه من و محور پیوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى (و شهید شوى)، جمعیّت ما پراکنده، و ویران مىشود. (بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 41)
همچنین نقل شده است: هنگامى که عباس علیهالسلام شهید شد امام حسین علیهالسلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد.
آنگاه گریست و این اشعار را خواند:
تَعَدَّیْتُمْ یا شَرَّ قَوْمٍ بِبَغْیِکُمْ / وَ خالَفْتُمْ دینَ النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ
أَما کانَ خَیْرُ الرُّسُلِ أوْصاکُمْ بِنا / أَما نَحْنُ مِنْ نَجْلِ النَّبِىِّ المُسَدَّدِ
أما کانَتِ الزَّهْراءُ أُمّی دُونَکُمْ / أما کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ أحْمَدَ
لُعِنْتُمْ وَ أُخْزیتُمْ بِما قَدْ جَنَیْتُمْ / فسَوْفَ تَلاقُوا حَرَّ نارٍ تُوَقَّدُ
اى بدترین مردم! با ستمکارى خویش بر ما تعدّى کردید، و با آیین پیامبر خدا محمّد صلى الله علیه و آله مخالفت ورزیدید.
آیا بهترین پیامبر، سفارش ما را به شما نکرده بود؟ آیا ما از نسل پیامبر راستین نیستیم؟
آیا جز این است که حضرت زهرا علیهاالسلام مادر من است نه شما؟ آیا او از نسل بهترین انسانها نبود؟
به سبب جنایتى که مرتکب شدید ملعون و خوار گشتید، و به زودى گرفتار آتش شعلهور الهى خواهید شد. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 ؛ بحارالانوار، ج 45 ص 40 ؛ عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص 493)
حدیث
یازده نکته از دعای عهد
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی
دعای عهد دعایی جهت برقراری ارتباط بین ما و حضرت مهدی(عج) است. در این دعا با آن حضرت عهد و پیمان می بندیم. قول و قرار می گذاریم که یکسری کارهایی را انجام دهیم و در جهت تشکیل حکومت عدل مهدوی زمینه سازی کنیم. این دعا تابلوی روشن را فرا روی فعالیت های ما قرار می دهد.
پای کلام دلنشین استاد حجت الاسلام والمسلمین قرائتی درنگی می کنیم تا با مروری بر این دعای شریفه، درسهای نهفته در آن را بیاموزیم. این دعا به ما می گوید که:
1. علاقه به امام زمان (عج) باید جمعی باشد.
در دعای عهد داریم که: «اللَّهمَّ بَلغَ مَولَانَا الاَمامَ المَهدِیَّ القَائِمَ بِاَمرِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرینَ عَن جَمیِعِ المُومِنیِنَ والمَومِنَات»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عن جمیع» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عن جمیع المؤمنینَ والمُؤمنات» این خودش یک مطلب مهمی است.
2. امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند
وقتی زیارت می رویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه ی مؤمنین و مؤمنات. صدقه می دهیم بگوییم. دفع بلا از همه ی مؤمنین و مؤمنات بشود. نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز. حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. چرا می گویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زده اند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بین المللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچه ام و هیأت ام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَن جَمیعِ المُؤمِنینَ و المُؤمِنَات».
3.علاقه به امام زمان (عج) بدون مرز است
این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده می شود؟ این جمله که می گوید: « فِی مشَارقِ الارضِ و مغَاربَها» در مشرق ها و مغرب ها، «وَسَهِلهَا وَجَبَلهَا»
زمین های هموار و کوهستانی، «و برها و بحرها» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.
4. شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج)
در دعای عهد می گویی ای امام زمان(عج) سلام می کنم از طرف خودم، و از طرف «والدیَ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر می گیری…
پایان نامه های حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) ارومیه
موضوع: آفرینش انسان در قرآن
نگارنده: سرکار خانم معصومه عباس زاده
استاد راهنما: سرکار خانم چراغی
چكیده
موضوع تحقیق آفرینش انسان در قران میباشد كه در آن چگونگی مراحل آفرینش انسان مورد بررسی قرار می گیرد. در مطالعه آن چه كه در مورد آفرینش انسان در قران مطرح میشود چه در خلقت آدم از خاك و مراحلی كه بر خلقت جسمانی اش طی شد و پیكر وی ساخته و پرداخته گشت و بدین ترتیب واجد دریافت روح گردید و خداوند روح را آفرید و بر جانش دمید و وی را در بهشت مسكن داد و سپس نیاز آدم مقدمهای شد بر خلقت حواو بعد خدعه ابلیس و فریب آدم آغازی بر زندگی وی بر روی كره خاكی گشت و چه در مطالعه آفرینش انسان كنونی و نسل آدم كه در قران مراحل خلقش بازگو میشود از خونی بسته خلق میگردد تغییراتی بر آن ایجاد میشود و پس از طی مراحلی به جنینی تبدیل میشود كه پس از گذشت مدتی واجد دریافت روح میگردد و در این مرحله خلقتی جدید آغاز میشود و روح خلق گشته بر جسم جنین تعلق میگیرد و این خلقت روح كه خداوند از آن به عنوان خلقتی دیگر و به عنوان امر خویش یاد میكند و اینكه امر همان كلمه وجودی یعنی «كن» میباشد و همان لحظه و بدون تحمل شرایط و طی مراحلی موجود میشود؛ در می یابیم كه اراده خداوندی بر وجود انسان تعلق گرفته و قابلیتها و استعدادهایی در وجود وی به ودیعه گذاشته شده است كه به واسطه همین استعداد انسان قادر به درك مفاهیمی میگردد كه خداوند در قرآن از آن برای بیان چگونگی خلقت و البته وابستگی وجودی انسان به خداوند استفاده می نماید و به این طریق خداوند خود را به انسان میشناساند و انسان را دعوت به سوی خالق خود و قرب الی الله می كند كه نتیجه آن گام نهادن نوع بشر در مسیر كمال می گردد كه نهایت آن متصل شدن به اقیانوس لایتناهی كمال خداوندی میباشد كه این نیز جز با تمسك به فرامین و دستوراتی كه خداوند در كلام مبینش ارائه نموده حاصل نمیگردد.
واژگان كلیدی تحقیق:انسان، آفرینش ، روح، قرآن ، جسم
این تحقیق شامل 4 بخش می باشد كه بخش اول شامل كلیات می باشد و بخش دوم مفهوم شناسی و مباحث مقدماتی است و بخش سوم در رابطه با خلقت انسان در بعد جسمانی است كه در این بخش علاوه بر پرداختن به چگونگی آفرینش انسان از منظر قرآنی نظرات دانشمندان صاحب رای نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.بخش چهارم آفرینش انسان در بعد روحانی و نظریات مختلف در این رابطه است. در پایان این بخش قسمتی را نیز به عنوان ختمه مطالب می گنجانیم.
پایان نامه های حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) ارومیه
موضوع: عرفان های کاذب
نگارنده: سرکار خانم بتول میرآقایی
استاد راهنما: سرکار خانم چراغی
چکیده
اقتضای آفرینش انسانی به گونه ای است که تمایل به معنویت ، حق و حقیقت ، ربّ العالمین و پروردگار متعال و هر آنچه در مسیر معنویت صحیح قرار گرفته دارد . از همین رو جبهه باطل همیشه سعی بر این داشته که برای گرایش های انسانی جایگزینی را در نظر بگیرد، به این معنی که از معنویت گرایی انسانی سوء استفاده می کنند تا جوانان معنویت گرا را به سوی معنای کاذب و به تعبیری نوظهور گرایش دهند .
بحث مکاتب شبه عرفانی ، اگر چه ریشه در سال های دور دارد امّا در غرب امروز از اواخر دهه 70 و به ویژه در اوایل دهه 90 میلادی شکل حادّی به خود گرفت .
اگر معنویت را در یک معنای کلی به هر نوع احساس تعلق به امر ماورائی تعریف کنیم ، مطابق با این تعریف باید بگوییم که عصر جدید عصر گرایش روز افزون بشر به معنویت می باشد . مراد از عرفان در حقیقت شناسایی حق است یعنی علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و …
همه ی انسان ها فطرت الهی دارند که آنها را به سوی خدا فرا می خواند و این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند . فطرت همان بعد روحانی و ملکوتی انسان است که در عالم الست و در محضر ربوبی ، پرودگار خود را به درستی شناخته است .
معنویت نماهای نوظهور در راستای تمنای فطری انسان هستند ، امّا پاسخی مسخ شده به آن می دهند . گروه هایی نظیر اوشو و کوئیلو عشقی هوسناک و آلوده را پیشنهاد می کنند . فطرت ما تشنه ی مشاهده ی عظمت و شکوه و جلال خداوند است ، امّا سردمداران این مکاتب پاسخ آن را با کلیپ ها و موسیقی های هولناک می دهند . ما شیدای پرستیدن هستیم ، امّا سای بابا خود را خدای پرستیدنی و خالق هستی معرفی می کرد .
امّا بشر پس از یک دوره عصر مدرنیته که مهم ترین شاخص آن علم باروری و معنویت ستیزی بوده است دوباره به سمت معنویت برگشته است که علل و عوامل متعددی دخالت داشته است از جمله :
1. سرخوردگی بشر از عقلانیت و علم مدرن ، 2. اثبات نادرستی فلسفه های معنویت ستیز، 3. شکست نظام های معنویت ستیز ( کمونیست ) ، 4. تبلیغات وسیع گروه های معنویت گرا ، 5. میل طبیعی بشر به سوی معنویت ، 6. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و …
ویژگی دوران مدرنیته ، عقل محوری بود . بشر فکر می کرد با عقل می تواند به تمام نیازهای خود پاسخ دهد . گویی علم ، خدای بشر شده بود ، امّا این نظام های معنویت ستیز شکست خورد و به تبع آن گرایش به معنویت و عرفان افزایش یافت . امّا استعمارگران اروپایی این بار هم تلاش کردند تا با در دست گرفتن این جریان عظیم جهانی ، سمت و سوی آن را به سمت منافع خود تغییر دهند .
به طور کلی این عرفان های کاذب و نوظهور از مشخصه ها و ویژگی های مشترک بسیاری برخوردارند از جمله :
نادیده گرفتن اعتقاد به خدا ، انکار معاد و طرح مسأله ی تناسخ ، ناسازگاری بعد مادی و روحی انسان ، نفی عقلانیت برهانی و فلسفه و منطق ، تبلیغ کثرت گرایی عرفانی ، دین گریزی و شریعت ستیزی ، خرد ستیزی و منطق گریزی ، قطب محوری و استاد پرستی و…
با این مشخصه ها روشن می شود که تمامی این عرفان ها همه ی تلاش خود را برای دور کردن افراد از عرفان حقیقی و راستین می کنند .
در حال حاضر بیش از 700 فرقه در حال فعالیت می باشند که تعدادی از آنها علیرغم وسعت پیدا کردن روز به روز ، در ایران نیز فعالیت های گسترده ای انجام داده اند و توانسته اند از محبوبیت ویژه ای در بین جوانان برخوردار باشند ولی در این جا به علت تنگی مجال تنها به چند مورد از مهم ترین و فعال ترین آنها اشاره می شود :
شیطان پرستی : که در این فرقه شیطان جایگزین خدا شده و هیچ اعتقادی به خدا وجود ندارد .
اوشو : نیز مصداقی از عرفان منهای شریعت است که تمام هدف لذت بردن از لذایذ جنسی و مادی می باشد .
اکنکار : در واقع همکار خدا شدن می باشد که بشر برای زندگی سعادتمندانه به این عرفان نیازمند است .
عرفان کیهانی : این عرفان به ظاهر عرفانی خدایی است امّا هیچ یک از مسائل اسلامی را رعایت نمی کند و اعتقادی نیز بدان ندارد و در واقع ادعا می کند که نزدیکترین راه را به سوی خدای متعال از طریق شعور کیهانی می تواند متصل کند . در حالیکه هیچ اعتقادی به هیچ دین و مکتبی ندارد .
کلید واژه ها : عرفان ، معنویت ، عرفان کاذب ، دین ستیزی .
این پایان نامه در چهار بخش تنظیم شده است: 1) کلیات ( طرح نامه ) ، 2) مفاهیم ، 3) بررسی شاخصه ها و زمینه های رویش عرفان های کاذب ، 4) مهمّ ترین فرقه های جدید فعّال در ایران .