پاسخگویی به شبهات عاشورا
بمناسبت دهه اول محرم جلسه پاسخگویی به شبهات عاشورا توسط حجت الاسلام و المسلمین سلامتی در حوزه علمیه الزهراء(س)برگزار گردید.ایشان در پاسخ به این سوال«چرا امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)اقدام به قتل نوه ی پیامبر کردند و چه اسبابی صحنه کربلا را پیش آورد؟» به برنامه ریزی برای صحنه کربلا از 50 سال قبل اشاره کرده و فرمودند:تاریخ جوابگوی خوبی برای این شبهه است،ریشه این جریان به زمان معاویة بن ابی سفیان برمی گردد.. در نامه ای که خلیفه دوم به معاویه نوشته بود به این مساله اشاره شده که کاری کن تا اسم پیامبر(ص) از مأذنه ها حذف شود.جعل احادیث علیهِ مولی علی(ع) و اولاد ایشان،سوزاندن احادیث که در فضیلت ایشان صادر شده بود به این بهانه که مبادا احادیث نبوی و آیات قرآن درهم آمیخته شود.
حجت الاسلام سلامتی مسموم بودن فضای جامعه را نیز از عوامل دیگر برای واقعه کربلا برشمردند و ادامه دادند:مسمومیت جامعه به حدی بود که معاویه دستور داده بود جهت قبولی نماز، مردم باید امام علی(ع)را سبّ نمایند؛طوری که وقتی مردم شنیدند که امام علی(ع) در مسجد شهید شده است، گفتند:«آیا علی(ع) اهل نماز بوده است؟!»
وی در ادامه به ایجاد دو فکر انحرافی در پیشبرد اهداف شوم توسط بنی امیه اشاره کرده و آن دو فکر را چنین برشمردند:فکر انحراف ارجاع بدین صورت که هر اتفاقی بیفتد مردم حق اعتراض ندارند و آن را باید به خداوند واگذار کرد تا در قیامت آن را اصلاح کند؛پس در مقابل ظلم و ستم بنی امیه هیچ گونه اعتراضی وارد نیست. دیگری فکر انحراف مجبره که هر اتفاقی می افند جبر الهی است و مردم نسبت به افعال قبیح الهی نباید اعتراض نمایند.
بعد عرفاني امام حسين عليهالسلام در دعاي عرفه به شكل عجيبي نمايان است
كلام رهبر انقلاب در عظمت دعاي عرفه و دعاي امام سجاد عليه السلام در اين روز: شخصيت درخشان و بزرگوار امام حسين عليهالسّلام دو وجهه دارد: يك وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانى است كه در تاريخ به راه انداخته و همچنان هم اين توفان با همه بركاتى كه دارد، برپا خواهد بود؛ كه شما با آن آشنا هستيد. يك بعد ديگر، بعد معنوى و عرفانى است كه بخصوص در دعاى عرفه به شكل عجيبى نمايان است. ما مثل دعاى عرفخ كمتر دعايى را داريم كه سوز و گداز و نظم عجيب و توسّل به ذيل عنايت حضرت حق متعال بر فانى ديدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى در آن باشد؛ دعاى خيلى عجيبى است.
دعاى ديگرى(صحيفه سجّاديه، دعاى 47) مربوط به روز عرفه در صحيفه سجاديه هست، كه از فرزند اين بزرگوار است. من يك وقت اين دو دعا را با هم مقايسه مىكردم؛ اوّل دعاى امام حسين را مىخواندم، بعد دعاى صحيفه سجّاديه را. مكرّر به نظر من اين طور رسيده است كه دعاى حضرت سجّاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ اين، شرح است. آن، اصل است؛ اين، فرع است. دعاى عرفه، دعاى عجيبى است. شما عين همين روحيه را در خطابى كه حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعين و امثال اينها - در منى ايراد كردند، مشاهده مىكنيد. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر يا سال ديگرى است - من الان درست در ذهنم نيست - كه آن هم در تاريخ و در كتب حديث ثبت است.
به قضيه عاشورا و كربلا برمىگرديم. مىبينيم اينجا هم با اينكه ميدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخرى كه نقل شده است كه حضرت صورت مباركش را روى خاكهاى گرم كربلا گذاشت و عرض كرد: «الهى رضاً بقضائك و تسليماً لأمرك»، با ذكر و تضرع و ياد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مكه كه فرمود: «من كان فينا باذلاً مهجته موطناً على لقاءاللَّه نفسه فليرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده لقاى الهى و همان روحيه دعاى عرفه شروع مىشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائكِ» لحظه آخر. يعنى خود ماجراى عاشورا هم يك ماجراى عرفانى است. جنگ است، كشتن و كشته شدن است، حماسه است - و حماسههاى عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانى است - اما وقتى شما به بافت اصلى اين حادثه حماسى نگاه مىكنيد، مىبينيد كه عرفان هست، معنويّت هست، تضرّع و روح دعاى عرفه هست. پس، آن وجه ديگر شخصيت امام حسين عليهالسّلام هم بايد به عظمت اين وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گيرد.
(بيانات در ديدار جمعی از پاسداران ۱۳۷۶/۰۹/۱۳)
کعبه ی من! عزم منا کرده ای ؟؟
دیگر زمین هیچ وقت چنین مجلس ذکری به خود نخواهد دید
و آسمان هیچ وقت چنین مناجاتی نخواهد شنید
حتی وقتی که آقا بیاید…
تو دعا بخوانی و زینب گریه کند
دو امام معصوم ، عباس، علی اکبر؛ قاسم ، عبدالله…با تو زمزمه کنند
رباب، دخترش را کنار دست نشانده باشد و شیرخواره اش را در آغوش کشیده باشد و
هم نوای تو اشک بریزد….
دیگر هیچ وقت هیچ وقت تکرار نمی شود…
گفتی:الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع
خدایا!
من با پای خودم آمده ام که ذبح عظیم تو باشم ،نکند بلاهای کربلا را از من دفع کنی…
می دانستی همه ی دارو ندار خدا تویی
می دانستی محبوب نازک دل تو دل این را ندارد که این بار به تیغ اجازه ی بریدن بدهد
گفتی: اشکو الیک غربتی
و بُعد داری
دلم برایت تنگ شده . به تنهائی ام رحم کن
شاید همان لحظه ها بود که مسلم را از پله های دارالاماره بالا می بردند….
گفتی: أسألک بنور وجهک الذی أشرقت له الارض و السموات أن لا تمیتنی علی غضبک
و لا تنزل بی سخطک
به صورت خون گرفته ی خودم قسمت می دهم
حسین چه جوری برایت بمیرد تو راضی تر می شوی؟
لک العتبی
لک العتبی
حتی ترضی
کمر حسین شکسته باشد
از او راضی می شوی؟
پیشانی اش شکافته باشد
چه؟
بگذار تیر به قلبش بنشیند، عیبی ندارد، سنگبارانش کنند
اصلا شمر بیاید روی سینه اش بنشیند
فقط تو راضی باش
فقط تو راضی باش
گفتی: خدایا تو قبلا هم رفیق و دوست و خلیل و کلیم داشته ای
اما حساب حسین با همه ی اینها فرق می کند
یا مقیّض الرّکب لیوسف فی البلد القفر و مخرجه من الجُبّ و جاعله بعد العبودیّة ملکا
یا رادّه علی یعقوب بعد أن ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم
یک وقت مرا از گودی قتلگاه بیرون نیاوری
بگذار گرگ های آل ابوسفیان …
و شاید این ها را می گفتی که زینب هم بشنود : یا رادّه علی یعقوب…
یا کاشف الضر و البلوی عن ایّوب
و ممسک یدی ابراهیم عن ذبح اسماعیل بَعد کبر سنّه …
عاطفه ی تو که از ابراهیم کمتر نیست حسین!
از تو هم سنی گذشته
جوان تو کمتر از اسماعیل دلبری نمی داند
حتی طفل شیر خواره ات …
شاید این ها را گفتی که علی اکبر هم بشنود،که رباب هم…
یا من فلق البحر لبنی اسرائیل فأنجاهم…
و توی دلت می گفتی عباسم
این بار قرار نیست دریایی شکافته شود
و کسی راه باز کند …
گفتی: یا من دعَوتُه مریضا فشفانی و عریانا فکسانی و جائعا فأشبعنی
و عطشانا فأروانی
خدایا! تو زیاد به حسینت مهربانی کرده ای
زیاد گرسنگی و تشنگی اش را رفع کرده ای
این یک بار تشنگی حسینت را طاقت بیاور
حسین تو کسی نیست که کسی از پیش او دست خالی برگردد
بگذار این بار،پیراهنش را هم…
گفتی:فبأیّ شیء أستقبلک یا مولای
أ بسمعی؟ أم ببصری؟ ام بلسانی؟ أم بیدی؟ أم برجلی؟
ألیس کلها نعمک عندی و بکلّها عصیتک ؟
خدایا !
زبان حسین خشکیده باشد،چشم هایش سیاهی برود
همه جایش قطعه قطعه شده باشد،حسین را می بخشی؟
گفتی: اللهم إنّک یجیب المضطر و تکشف السّوء و تغیث الکروب و تشفی السقیم و تغنی الفقیر و تجبر الکسیر و ترحم الصغیر و تعین الکبیر و لیس دونک ظهیر و أنت العلی الکبیر المطلق المکبل الاسیر
یا رازق الطفل الصغیر یا عصمة الخائف المستجیر
خدایا فقط یک چیز هست که حسین هم طاقت دیدنش را ندارد…
به بچه های کوچک حسین، وقتی از وحشت بین آتش ها می دوند
خودت رحم کن
زینب را خودت یاری کن،آخر آنها کسی را جز تو ندارند …
گفتی: یا اجود الاجودین و اکرم الاکرمین؛الیک اقبلنا موقنین؛ و لبیتک الحرام ءامّین قاصدین
فاعنّا علی مناسکنا؛ و اکمل لنا حجّنا
خدایا هنوز حج حسین تمام نشده؛ هنوز حسین قربانی هایش را نداده…
کمکش کن که…
راوی می گوید حسین به اینجا که رسید از چشم های زیبایش مثل دو مشک ، اشک سرازیر بود:
یا اسمع السامعین
هرچقدر دوست داری مناجات حسینت را گوش کن: یا ابصر الناظرین
سیر حسینت را تماشا کن!
یا رب یا رب یارب…
راوی می گوید حالا دیگر صدای گریه ی اهل بیت هم به آسمان بلند شده بود
فکر کن؛ با هرکدام از این صداهای گریه باید یک بار جدا عرفه خواند…
با صدای گریه ی عباس…
صدای گریه ی زینب …
صدای گریه ی رباب
صدای گریه ی قاسم …
صدای گریه ی عبدالله…
حتی صدای گریه ی علی اصغر…
راستی !
چقدر جای حر خالی بود…
منبع: وبلاگ حتی بیشتر
مهر و ماه
رسیده اند صمیمانه مهر وماه به هم
دو چشم عاشقشان زل زده است- آه- به هم
چه شاکرند به درگاه عشق از اینکه
رسیده اند به پیوندِ دلبخواه، به هم
به عشق میاندیشند با دو دیدة تر
به راه راست، به دوریِّ از گناه، به هم
به اینکه عهد ببندند و سخت، دل بدهند
برای بودن تا انتهای راه، به هم
چه مؤمنانه خدا را به شکر میخوانند
دو تا کبوتر معصوم با نگاه به هم
شب است اما روشنتر از سپیده صبح
بدل شده است چه زیبا شب و پگاه به هم
گشوده شد در فردوس و رهسپار شدند
دو قلب پاک بهشتی به حجله گاه، به هم
سودابه مهیجى
خداحافظ ای رمضان
امام على عليه السلام : ألا و إنَّ هذا اليَومَ يَومٌ جَعَلَهُ اللّه ُ لَكُم عِيدا و جَعَلَكُم لَهُ أهلاً ، فَاذكُرُوا اللّه َ يَذكُركُم وَ ادْعُوهُ يَستَجِب لَكُم ؛
امام على عليه السلام:
امروز روزى است كه خداوند آن را براى شما عيد قرار داد و شما را نيز شايسته آن ساخت؛ پس به ياد خدا باشيد تا او نيز به ياد شما باشد و او را بخوانيد تا خواسته هايتان را اجابت كند.
خداحاظ ای رمضان ز زشتی ها پشیمانم الهی / نبخشد جز تو عصیانم الهی / امید جز پناه تو ندارم / دعایی جز نگاه تو ندارم / خداحاظ ای رمضان ، خداحاظ ای رمضان / گنه کارم ولی بی
غم نباشم / نمک پرورده آل عبایم / ستایش می کنم زیبندگان را / خطاکارم ولی اهل ثنایم / خداحاظ ای رمضان ، خداحاظ ای رمضان / خدا را شکر بیمار خدایم / نه بی دردم که من درد
آشنایم / دلم زخمی است و صاحبخانه غم / خوشم با غم که نزدیک خدایم / خداحاظ ای رمضان ، خداحاظ ای رمضان / ببین هستم دخیل گهواره مرید اضغر زیبا لغایم / به ولله حسین را
دوست دارم / بیا بانگه به صحرای بلایم / بیا بانگه به صحرای بلایم / خداحافظ ای رمضان، خداحافظ ای رمضان / نمیدانم چه باید كرد یا رب / مگر انباب و گردد رهنمایم / اگر امشب مرا
بخشیدی ای دوست / به فردا همنشین باید حا عتایم / خداحافظ ای رمضان، خدا حافظ ای رمضان