ساعت زندگی
صدایش آشناست ولی مفهومش نا آشناست
با هرصدا یک ثانیه با هرثانیه یک صدا
این قانون، دائم درحال تکرارشدن است:
تیک، تاک، تیک، تاک،…
بعد ازثانیه ها یک دقیقه، بعد از دقیقه ها یک ساعت، بعد از ساعت ها یک روز، بعد از روزها یک ماه، بعد از ماه ها یک سال، بعد از سال ها یک عمر و بعد از یک عمر …
کارش گذشتن است. گذشتن ازناخوشی تا خوشی، ازفقر تا غنا، ازسختی تا آسانی، ازجوانی تا پیری، از خواب تا بیداری و از هر آنچه باید گذشت.
می گذرد زیرا که این جایگاه ها در زندگی لحظه ای است و می گذرد زیرا که ممکن است هر لحظه زندگی به کام شما تلخ یا شیرین شود.
برای هزاران بار به ساعتی می نگرم که همان ساعت زندگی است. ساعتی که هر لحظه در حال چرخیدن است و هر لحظه در حال شتاب گرفتن. ساعتی که سرزنش و ملامت در آن دیده نمی شود، همان طور که خطا و اشتباهی در آن دیده نمی شود و آنچه دیده می شود قانونی است که دائم در حال تکرار شدن است:
تولد، مرگ، تولد، مرگ،…