رسانه و تروریسم
مبارزه با ایران اسلامی در طول سال های اخیر در اشکال گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی روی داده است اما بخش فرهنگی در حوزه جنگ نرم به دلیل گسترده بودن رسانه ها و وابستگی قریب به اکثر آن ها به امپراطوری یهود بین الملل موجب شده است جنگی تمام عیار و یک طرفه علیه جبهه حق به راه افتد.
سال ها است که دستگاه رسانه ای آمریکا با ساخت انواع و اقسام فیلم ها و سریال ها، مسیر مورد نظر خود در راستای هژمونی جهانی را در پیش گرفته است. به تصویر کشیدن تروریسم و مبارزات جهانی ایالت متحده آمریکا با تروریسم، تحت عنوان مسلمانان و یا مسلمانان حامی ایران یکی از اولویت های همیشگی سیاست رسانه ای ایالت متحده آمریکا بوده است. گذشته از کنکاش در منشاء تروریسم و بررسی ابعاد آن که در نوع خود نیاز به مقاله ای جدا گانه دارد میتوان به روندی آشکار و زیرکانه در تولیدات رسانه ای آمریکا پی برد.
یکی از هنرهای رسانه ای آمریکا القای خواسته های خود در جهت اهداف بلند مدت میباشد. علی رغم آنکه آمریکا دشمن درجه یک جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود، اما نمیتوان بر واقعیت ها سرپوش گذاشت. یکی از هنر های عملیاتی ایالت متحده آمریکا تطبیق دستگاه رسانه ای با سیاست های کلان و راهبردی مراکز مطالعات فکری میباشد. در واقع تصمیم گیری های کلان در آمریکا با سیاست های رسانه ای در چارچوبی معین به شکل لازم و ملزوم در حال حرکت می باشند و این امر یکی از علل موفقیت آمریکا در حفظ سلطه جهانی خود محسوب می شود.
اتفاقاتی نظیر تهاجم نظامی به عراق و افغانستان به بهانه حمله تروریستی در یازده سپتامبر و یا دلایلی نظیر وجود القاعده و طالبان و القای خطرناک بودن آنها برای تمدن غرب همگی از مسائلی بوده است که دستگاه رسانه ای هالیوود با پرداختن به آن ها و مقدمه چینی رسانه ای زمینه اقدامات نظامی آمریکا را توجیه کرده است.
بدون شک…
اقناع افکار عمومی یکی از سخت ترین و پیچیده ترین کارها میباشد به نحوی که عدم موفقیت در آن موجب شکست در برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت خواهد شد، در این زمینه ایالت متحده امریکا از زبر دستی ویژه ای برخوردار است. در این ارتباط از حادثه یازده سپتامبر به عنوان نمونه ای مناسب میتوان نام برد، رسانه های امریکا برای آماده سازی افکار عمومی ملت خود و دیگر های جهان حداقل از چند دهه قبل از این واقعه با ایجاد القای نا امنی و احتمال حمله تروریست ها به خاک آمریکا و یا حمله ای سهمگین توسط عنصری خارجی به کشورشان پروژه ی تلقین ناامنی را کلید زدند، رسانه های جهانی و بلاخص سینمایی طی چند دهه با ساخت بیش از ده ها بازی، سریال، فیلم، موسیقی و دیگر ابزارآلات رسانه ای خود تشویشی عمومی را در ذهن مردم آمریکا ایجاد کردند.
مردم غرب نیز که دهه هاست در سیطره رسانه ای یهود بین اللمل به سر میبرند با اقناع شدن در این مسیر، به ناگاه وعده چند ساله رسانه هایشان مبنی بر وقوع یک حادثه تروریستی بزرگ را با چشمان خود دیدند. در آن روز آمریکا نیاز به هدایت کردن افکار عمومی داشت و بر اساس آن اتفاق بود که پروژه شکست خورده خاورمیانه بزرگ آغاز شد و نظام جهانی در تحولی تاریخی قرار گرفت.
طبق نظر سنجی ها در آن دوره قریب به اکثر مردم آمریکا و اروپا انجام این عمل تروریستی توسط گروه القاعده را باور کرده بودند و حتی هم اکنون بعد گذشت بیش از یک دهه از حادثه یازده سپتامبر و شکاک شدن برخی از مردم به آن حادثه هنوز تعداد بسیار زیادی از عموم مردم آمریکا و اروپا آن حمله را پروژه ای از جانب القاعده می دانند و این فریب همچنان ادامه دارد.
از سوی دیگر در جمهوری اسلامی ایران مردم بعد از دیدن آن واقعه در اساس وجودی آن شک کردند و حتی آمریکاپرست ترین افراد داخل کشور نمی-توانستند بپذیرند 16 نهاد امنیتی آمریکا در کنار تمامی سرویس های اطلاعاتی آن به 19 تروریست القاعده اجازه دزدیدن هواپیما، حمله به برج های دوقلو و پنتاگون و کشتن هزاران نفر را بدهند. پرداختن به موضوع یازده سپتامبر و بررسی تطبیقی اثرگذاری در افکار عمومی مردم داخل و خارج آمریکا تنها نمونه ای از اثرگذاری رسانه ای میباشد که به خوبی سردمداران ایالات متحده آمریکا از قدرت آن استفاده می کنند.
اما روند اقناع رسانه ای همچنان ادامه دارد و ایالت متحده با پیش گرفتن این رویه برای دیگر مقصود های خود برنامه ریزی می کند. حمله تروریستی اخیر در بوستون آمریکا و ایجاد سر و صداهای گسترده در سراسر جهان نیز نشان از طراحی های دیگری از سوی ایالت متحده امریکا دارد، در این ارتباط دستگاه رسانه ای آمریکا بار دیگر با پرداختن به موضوعاتی از این دست و آماده کردن مخاطب داخلی و جهانی خود با پرداختن به موضعی تروریستی شبیه آنچه که در بوستون امریکا رخ داد، پرداخته است. فیلم ها و سریال هایی که در آن مراکز امنیتی و اطلاعاتی آمریکا با حضور منجی وار، علیه تروریست های مسلمان به مبارزه برخواسته و با درایت شان توطئه های جهانی را خنثی می کنند. نیکیتا از جمله سریال های میباشد که در طول سه سال گذشته در این زمینه توانسته است مخاطبان زیادی را مشغول خود کند.
سریال نیکیتا از سال 2010 میلادی تا کنون توسط شبکهي تلویزیونی سی دابلیو (The CW Television Network) به پخش در آمده است.
این شبکه آمریکایی در سپتامبر سال ۲۰۰۶ با سرمایهگذاری شرکت سیبیاس (CBS) و شرکت یهودی برادران وارنر (Warner Brothers) شکل گرفت و نام آن از ابتدای حروف دو شرکت اقتباس شد. این شبکه تا کنون با پخش سریال هایی معروف نظیر سوپرنچرال (Supernatural)، خاطرات خونآشام (The Vampire Diaries)، دختر سخنچین (Gossip Girl)، بینندگان زیادی را بدست آورده است.
سریال نیکیتا از جدید ترین سریال های این شبکه محسوب میشود که تا کنون توسط 12 نویسنده و 12 کارگردان در آن فعالیت کرده اند، اثر گذار ترین فرد در ساخت این سریال کریگ سیلور ( Craig Silverstein) میباشد. وی تا کنون نویسندگی بیش از 65 قسمت از این مجموعه را برعهده داشته است و در سابقه سینمایی وی می توان به شرکت در ساخت سریال پر هزنیه و معروف ترا نوا (Terra Nova) در سال 2011 اشاره کرد.
بازیگر اصلی این سریال مارگارت دنیس کویگلی (Margaret Denise Quigley ) معروف به مگی کیو در نقش نیکیتا میباشد، وی متولد ۲۲ مه ۱۹۷۹ هونولولو در ایالت هاوایی آمریکا است.
پدر مگی آمریکایی و مادر وی مهاجر ويتنامي میباشد. پدر و مادر وی در زمان جنگ ویتنام با یکدیگر آشنا شدند، مگی در ابتدا به پیشنهاد یکی از دوستانش در سن 17 سالگی در کشور ژاپن در عرصه مدلینگ شروع به فعالیت کرد اما بعد از مدتی به هنگ کنگ رفت و در عرصه بازیگری مورد توجه جکی چان قرار گرفت و او کویگلی را در دو حوزه رزمی و بازیگری تربیت کرد.
وی ابتدا در سال 1998 در سریال خانه اژدها(House of Dragon) و سپس در سال 2000 با بازي در فيلم(Gen-Y Cops) به شهرت رسيد، و بعد از آن بودکه در دو فیلم نیمه شب منهتن (Manhattan Midnight) و ساعت شلوغي 2 (Rush Hour 2 ) همراه با جکی چان به بازی پرداخت.اما مخاطبان جهانی او را با فیلم های معروفی نظیر ماموریت غیرممکن 3 (Mission: Impossible III ) و جان سخت 4 (Live Free or Die Hard ) می شناسد.
2007 2006
او در سال 2010 با بازي در سريال “نيكيتا” به اوج شهرت خود رسید. کویگلی هم اكنون در لس آنجلس با سه سگش زندگي ميكند.
شخصیت مگی و عقبه شخصیتی او موجب شده است سازندگان سریال، شخصیت نیکیتا را به وی واگذار کنند. برگزیدن او برای این نقش را می توان انتخابی هوشمندانه دانست، وی به دلیل دو رگه بودن و داشتن چهره ای بین الملی و آشنا برای مردمان شرقی و غربی و همچنین سابقه فعالیت در عرصه مدلینگ و همکاری با افراد معروفی نظیر جکی چان و حضور در فیلم های جان سخت و ماموریت غیر ممکن به عنوان پیش نیاز و هم سبک سریال نیکیتا شخصیتی بی بدیل برای ایفای نقش نیکیتا است.
سریال حول شخصیت نیکیتا و اتفاقات روی داده برای او به تصویر کشیده شده است. نیکیتا در گذشته و در دوران جوانی توسط یک سازمان مخفی ایالت متحده آمریکا شناسایی شده و طی آموزش های سخت نظامی به یک جاسوس و قاتل تبدیل می شود. در این بین نیکیتا عاشق یک غیر نظامی میشود و سازمان مربوطه وی را به قتل میرساند، به این جهت نیکتا به مدت سه سال از سازمان دوری می کند و تصمیم به انتقام گیری دارد. روابط نیکیتا با سازمان و یا واحد(نام دیگر سازمان) در طول سریال با دراماتیزه شدن داستان و وجود صحنه های هیجان انگیز و اکشن به خوبی میتواند خط تعلیقی مناسب را برای بیننده ایجاد کند.
اما موضوعیکه در رابطه با این سریال مطرح است هدف سازندگان سریال و راهبرد رسانه ای شبکه سی دابلیو میباشد. در یکی از قسمتهای فصل جدید، نیکتا همراه یکی از اعضای سازمان به نام مایکل در گیر و دار عملیاتی تروریستی قرار میگیرند که بخشی از آن مربوط به آماندا یکی از دشمنان نیکیتا است که با همکاری تروریستی به نام سلیم قصد آشوب و ترور در آمریکا را دارند. در بخشی از سریال فردی مظنون در رابطه با آماندا و سلیم دستگیر میشود. در سکانسی از این بخش مظنون به هنگام بازجویی توسط نیکیتا در دیالوگی نقشه تروریست ها در گام اول را بیان میکند که در نوع خود بسیار جالب و قابل تعمق است، وی میگوید:
«اولین حمله مثل یک عمل خشونت آمیز تصادفی به نظر میآید، کوچک و محدود، هدف هم آمریکایی های بی گناه خواهند بود و وقتی خبر را می شنوید که نمیتوانید جلوی آن را بگیرد»
و درست بعد از این دیالوگ طی عملیاتی تروریستی عده ای کشته میشوند. جملاتی که در این قسمت از سریال نیکیتا آمده است به خوبی می تواند ذهن هر مخاطبی را به سمت و سوی حادثه کم هزینه اما پر سر و صدای بوستون سوق دهد، هر چند نوع انجام عمل تروریستی در این سریال شباهتی به حادثه بوستون ندارد و نباید داشته باشد اما زمزمه آن هر چند در دیالگوی چند ثانیه ای به خوبی میتواند هراسی را در دل مرم آمریکا ایجاد کند، بلاخص آنکه سالیان سال است که تمامی این شبکه ها مسئله ناامنی و خطر تروریست ها را به مردم خود القاء کرده اند و طبیعی است که این دیالوگ هم در راستای همان سیاست اجرا میشود.
بعد از این سکانس سلیم در پیامی به مردم و دولت آمریکا این عمل را حق خود می داند چرا که معتقد است آمریکایی ها در کشورش همین جنایات را کرده اند، وی می گوید:
«چه حسی داره؟ هر آن چه دوست داری در یک لحظه از بین میره. وقتی در آمریکا این اتفاق می افته بهش میگن فاجعه ملی اما وقتی در کشور ما اتفاق بی افته میگن خسارات جانبی و یا تلفات معقول، شما افراد بیگناهی رو هدف میگیرین بعد میگویید دنبال صلح هستین؟ این به اصطلاح صلح شما از خون ما رنگین شده. مردمی را که دوستشان داشتیم از ما گرفتید و حتی فرصت خداحافظی پیدا نکردیم و شما هم پیدا نخواهید کرد.»
در سکانسی دیگر، سلیم در صحبت با آماندا از انگیزه خود می گوید: «وقتی اون گوله سرگردون دختر کوچیکم رو ازم گرفت انگار که از داخل نابود شدم. یادمه که بغلش کرده بودم اونقدر بلند فریاد میزدم که صدای خودم رو نمیشنیدم».
نکته قابل توجه در این ارتباط نقد سیاست خارجی ایالت متحده آمریکا توسط این سکانس از سریال میباشد. به وضوح مشخص است در این بخش از فیلم نقد درون پارادایمی صورت گرفته و سیاست های اشتباه آمریکا در خارج از مرز ها علت حمله تروریست ها معرفی شده است. اما از سوی دیگر نویسنده فیلم به شکلی زیرکانه با به کار بردن عباراتی مانند “گلوله سرگردان"، مرگ دختر سلیم و دلیل کشته شدن وی را تعمدی نمیداند و نیروهای مسئول در این باره را تطهیر می کند و در عین حال نوعی دلسوزی را برای مخاطب به خاطر غم از دست دادن دختر سلیم ایجاد میکند. سازنده فیلم به خوبی توانسته است به بهانه نقد ترور های احتمالی در آمریکا آن را به سوی افراد مورد نظر خود هدایت کرده و بار دیگر مسئله اسلام هراسی را در راس قراردهد. و جالب تر آنکه مسئول برخورد با این حادثه تروریستی در سریال نیکیتا شخصیتی بین المللی، و دارای چهره ای نیمه شرقی و نیمه غربی است تا بتواند با داشتن وجهه ای جهانی علاوه بر اقناع افکار عمومی در آمریکا و اروپا، افکار عمومی مردم شرق را در دست بگیرد.
از نکات دیگر در این قسمت از سریال نیکیتا، حضور آماندا به عنوان زنی تروریست و غیر مسلمان در کنار سلیم قابل توجه است. وی که دشمن نیکیتا است به دلایلی دیگر قصد اعمال تروریستی را دارد، که خود زاویه ای متفاوت از تحلیل های انفجار بوستون را نشان میدهد. افرادی که در درون آمریکا خواهان جدایی طلبی، انتقام از شرایط موجود و مانند اینها هستند، این دلایل موجب می شود علیه دولت و مردم اعمال تروریستی انجام دهند، وسازندگان فیلم در این سریال به خوبی توانسته اند خطر اعمال تروریستی از درون خاک آمریکا را به مخاطب خود القاء کنند.
به طور کلی شباهت های موجود در این سریال با واقعه بوستون، نظیر مسلمان بودن هر دو تروریست، ارائه تحلیل هایی مبنی بر دست داشتن عناصر داخلی و دیالوگ های مطرح شده در فیلم که نزدیکی زیادی با واقعه بوستون دارد به خوبی نشان میدهد ما بین حادثه بوستون و این قسمت از سریال نیکیتا که دو ماه قبل از حادثه به پخش در آمده است قرابت هایی وجود دارد. اما نکته قابل توجه آن است که اساساً بمب گذاران واقعه بوستون و مقصران این رویداد از اهمیت چندانی برخوردار نیستند، مسئله مهم در این باره، موضوع زنده نگه داشتن ترس و القای ناامنی رسانه ای توسط ایالت متحده آمریکا است. به واقع آمریکا هیچ گاه دوست ندارد مردم کشورش به طور کامل احساس امنیت کنند چرا که در این صورت هژمونی آمریکا مورد تزلزل واقع خواهد شد و دیگر بهانه ای برای تشدید فضای امنیتی و یا لشکر کشی به دیگر کشور های جهان وجود نخواهد داشت. به این دلیل علاوه بر فضا سازی های رسانه ای مبنی بر در کمین بودن تروریست ها، ایالت متحده نیاز دارد در دوره زمانی مشخصی با ایجاد تعمدی این وقایع فضای نا امنی را از القای رسانه ای به عرصه واقعیت بکشاند.
به خوبی مشخص است حادثه بوستون در برابر جنایات روزانه اعوان و انصار آمریکا در منطقه غرب آسیا(خاور میانه) به قدری کوچک و ناچیز است که میتوان آن را نادیده گرفت اما تفاوت اصلی در این بین قدرت رسانه ای میباشد که گردانندگان آن موضوعی نظیر حادثه بوستون را بسیار بزرگ و جهانی جلوه میدهند و در برابر مسلمان کشی در بحرین، سوریه و میانمار سکوت می کنند.
در این باره رئیس جمهور آمریکا در رابطه با حادثه بوستون جمله ای دقیق را بیان کرد: « هر بار بمبی برای آماج گرفتن غیرنظامیان بیگناه استفاده شود عملی تروریستی روی داده است» بدون شک این جمله کاملاً درست است، اما متاسفانه روحیه منافقانه در ایالت متحده آمریکا باعث شده این عمل در کشور های اسلامی که بر خلاف جهت آمریکا در حرکت اند تروریستی تلقی نشود. اگر جمله رئیس جمهور آمریکا مد نظر قرار گیرد باید ایالت متحده آمریکا را بزرگ ترین تروریست در تاریخ بشریت معرفی کرد.
در این ارتباط امام امت، حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) در دیدار جمعی از فرماندهان و كاركنان ارتش و خانوادههای آنها چه حکیمانه در تبیین تناقضگوییهای آمریكا فرمودند:
«آمریكا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال كشتار مردم بیگناه پاكستان، افغانستان، عراق و سوریه سكوت میكنند اما بعد از چند انفجار در آمریكا، همه دنیا را پر از جنجال میكنند. … جمهوری اسلامی ایران به پیروی از منطق اسلام با هرگونه انفجار و كشتار مردم بیگناه چه در بوستون آمریكا و چه در پاكستان، افغانستان، عراق و سوریه مخالف است و آن را محكوم میكند. … این چگونه منطقی است كه اگر كودكان و زنان در افغانستان و پاكستان بوسیله آمریكاییها كشته شوند و در عراق و سوریه نیز تروریستهای مورد حمایت آمریكا، غرب و صهیونیستها، فاجعهآفرینی كنند، اشكالی نداشته باشد اما اگر انفجاری در آمریكا یا یك كشور غربی روی دهد، همه دنیا باید هزینهی آن را بپردازند؟ … این روحیه و تفكر آمریكا و غرب كه خود را تافتهی جدا بافته از دیگران میدانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست.»
در این میان سخنان منافقانهی اوباما در ارتباط با تروریسم به عنوان نماینده ایالت متحده آمریکا خود نشان دهنده آن است که مسائل رخ داده در آمریکا تنها بهانه ای برای جنگ افروزی و اگرشنیسم گرایی می باشد، بلکه در برابر سخنان شفاف و عالمانه رهبر انقلاب اسلامی ایران تنها نوعی رسوایی محسوب می شود و اما افسوس از آنکه چه بسیار از انسان های دنیا در چنگال رسانه های یهود جهانی گرفتار می باشند و سخنان حق امام شیعیان جهان به گوششان نمیرسد.