در وظایف رهبری خلأ قانونی وجود دارد
در وظایف رهبری خلأ قانونی وجود دارد/ نباید وضعیت کنونی کشور را با عصر امیرالمومنین مقایسه کرد
آیا در حکومت ما اگر قوه قضاییه در مسئله ای خوب عمل نکرد رهبری می تواند داوری کند و حکم قضایی صادر کند؟ برای رهبری از لحاظ قانونی محدودیت وجود دارد و چنین اختیاری در نظر گرفته نشده است.
خبرهای منتشر شده از برخی مسئولین چه آنگاه که حقوق های نجومی می گیرند و چه زمانی که قصورشان در قبال وظایف محوله، باعث بهم ریختگی زندگی مردم شده است، باعث شده تا این سوال در ذهن مردم بوجود آید که چرا این مسئولین برکنار نمی شوند؟
نا امیدی مردم از مسئولین دولتی موجب آن می شود که اولین نگاه ها به سمت رهبر انقلاب باشد که چرا ایشان با مسئولین برخورد نکرده و آنها را برکنار نمی کنند؟ خواسته ای که ایشان در دیدار اخیر خود با مردم قم به آن اشاره کردند و گفتند:« بعضی ها گله می کنند که چرا فلانی تذکّر نمی دهد؛ نخیر، بنده زیاد تذکّر می دهم. اینکه میبینید من گاهی علناً یک چیزی میگویم، این یکدهمِ تذکّرات و اوقاتتلخیها و هشدارهای ما به این آقایان نیست.»
الگویی تاریخی از برخورد با متخلفین که در ذهن مردم باقی مانده است، شیوه حکومت داری معصومین(علیهم السلام)، علی الخصوص حضرت علی(ع) است. به همین دلیل به سراغ دکتر محمدحسین رجبی دوانی رفتیم تا از او درباره مشی حکومت داری این حضرت سوال کنیم و ببینیم که آیا آن دوران و وظایف امام با حال حاضر قابل مقایسه است یا خیر؟
تبیان: آقای رجبی دوانی، شاهد هستیم که کشور با ضعف هایی مواجه است و رهبری هم بارها نسبت به این ضعف ها هشدار دادند. یکی از این نقاط ضعف به مسئولین مربوط می شود. رهبری دائما به این مسئله اشاره می کنند که مسئولین باید دغدغه زندگی مردم را داشته باشند، اما در عمل اینطور نبوده است.
در بین مردم سوالی مطرح است که آیا رهبری از اوضاع کشور اطلاعی ندارند؟ - که با توجه به تذکراتی که می دهند نشان می دهد که مطلع هستند- اگر اطلاع ندارند که چگونه جایگاه رهبری را اداره می کنند و اگر مطلع هستند، پس چرا برخوردی صورت نمی گیرد؟
اولین قیاس بین وضعیت کنونی حکومت جمهوری اسلامی با حکومت داری معصومین صورت می گیرد. آیا این مقایسه اصولا درست است یا خیر؟
رجبی دوانی: ابتدا باید به وضعیت کنونی بپردازیم و سپس ببینیم آیا وضعیت کنونی ما قابلیت مقایسه تاریخی را دارد یا خیر؟ بله! متاسفانه ما شاهد آن هستیم که در نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی ولایی، مسئولان از مسیری که باید در آن حرکت کنند خارج شده اند؛ شئون این نظام را رعایت نکردند و نشان داده اند که لایق این نظام، مردم و این رهبر نیستند.
اینکه چرا در چنین وضعیتی هستیم به چند عامل باز می گردد که مهمترین آن خلأ قانونی است. ما در قانون اساسی ضعف هایی داریم. در عین اینکه به «ولایت فقیه مطلقه» پرداخته شده است، ولی بسیاری از وظایف ولی فقیه را از او سلب کرده ایم، بر طبق این قانون ولی فقیه نمی تواند رئیس جمهور و یا وزرای آن را عزل کرده یا مجلسی که از مسیر منحرف شده باشد را منحل کند. این در حالی است که ما در بسیاری از کشورهای دیگر که دموکراسی هم حاکم است می بینیم رئیس جمهور می تواند مجلس را منحل کند.
یک عامل دیگر هم به تبعات منفی دموکراسی باز می گردد. وقتی ما می گوییم که مردم همه دارای رای هستند و رای همه یکسان است، باید تبعات آن را بپذیریم؛ چرا که رهبری نمی تواند و نباید، خلاف رایی که مردم داده اند موضع بگیرد. در واقع هنگامی که خود مردم می آیند و یک فرد، جریان و یا تفکر را انتخاب می کنند طبیعتا باید پذیرای تبعات آن نیز باشند.
به همین دلیل است که رهبری همواره شاخص ها و رهنمودهای خاصی را ارائه می دهند، حال آنکه اگر ما از بصیرت کافی برخوردار باشیم و به رهنمودها و هشدارهای رهبری توجه کنیم، انتخابی درست خواهیم داشت. اما اگر من و امثال من به این هشدارها بی اعتنا باشیم، به رغم آن رهنمودها انتخابی می کنیم که نتیجه اش چنین مسئولانی می شود؛ اینجا ما دیگر از رهبری چه توقعی داریم؟
نکته آخر این که این تفکیک قوا و پیچیدگی و گستردگی نظام حکومتی که ما امروز داریم در صدر اسلام نبوده است. به عنوان مثال پیامبر اکرم(ص) دولت اسلام را تشکیل می دهد و وجود مقدسشان رئیس این دولت است. تمام امور قضایی، تعلیمی و اجرایی زیر نظر مستقیم آن حضرت بوده اگرچه ساده است و محدود، ولی خودشان متولی تمام این امور هستند.
در عهد امیرالمومنین هم همین طور است. امیرالمومنین درست است که یک قاضی دارد؛ ولی اگر لازم بشود، مسائل مهم قضایی را خود داوری می کنند. آیا در حکومت ما اگر قوه قضاییه در مسئله ای خوب عمل نکرد رهبری می تواند داوری کند و حکم قضایی صادر کند؟ برای رهبری از لحاظ قانونی محدودیت وجود دارد و چنین اختیاری در نظر گرفته نشده است.
تبیان: یعنی شما می فرمایید که قانون وضع شده اختیارات امور اجرایی را به رهبری نمی دهد و همین مسئله موجب محدودیت ایشان شده است؟
بله؛ به عنوان نمونه ایشان در نماز عید فطر به صراحت تاکید کردند؛ این افتضاح حقوق های نجومی که پدید آمده باعث مخدوش شدن اعتماد ملی شده است و به اعتبار نظام خدشه وارد شده، این افراد باید عزل و محاکمه شوند و پول ها از آنها پس گرفته شود. در اینجا نه دولت و نه قوه قضاییه به وظیفه خود عمل نکردند.
سخنگوی دولت یکی از این مفسدین را ذخیره کشور و انقلاب معرفی می کند و برایش مراسم تودیع می گیرد. دخترش که نماینده مجلس است می گوید، پدرم حقش را از سفره انقلاب برداشت کرده است؛ این به معنی دهن کجی به رهنمودهای رهبر انقلاب است.
قوه قضاییه متاسفانه منتظر نشسته است که دولت این مجرمان را که از داخل خودشان هست تحویل بدهد؛ در حالیکه خودشان باید برخورد، بازخواست و محاکمه کنند؛ ولی نمی کنند.
تبیان: ولی این سوال پیش می آید که قوه قضاییه که زیر نظر رهبری است پس چرا این ها کاری نمی کنند؟
اولا که راس قوه را رهبری تعیین می کند و رهنمودش را می دهد وقتی این ها به درستی عمل نمی کنند؛ رهبری حداکثر کاری که می تواند بکند این است که این راس را بردارد و فرد دیگری را بگذارد. چه تضمینی وجود دارد که فرد بعدی که بیاید این روند را ادامه ندهد؟ و ما از کجا می دانیم که رهبری بین کسانی که ویژگی های لازم برای ریاست قوه داشته باشند را بهتر از ایشان می تواند پیدا کند یا اگر هم که پیدا شود آماده همکاری باشد؛ اینها در واقع خیر الموجودین هستند.
در عصر حضرت امیرالمومنین این محدودیت ها وجود نداشت. در زمان پیامبر نیز چون اسلام تازه ظهور کرده و وحی نازل می شود، اصلا فضا ایجاب نمی کرد کسی فسادی داشته باشد؛ جز یکی دو مورد که در دادن زکات اهمال کرده بودند که پیغمبر آن ها را بایکوت کرد و خود آن ها از عرصه خارج شدند، ما چیزی نداریم که مشکل شده باشد یا مفاسد اقتصادی رخ دهد.
تبیان: در زمان معصومین نیز گاهی این خیرالموجودین ها اشتباه هم می کنند. همچون خالد ابن ولید که منصوب پیامبر بود ولی قبیله بنی جذیمه را به قتل می رساند؛ بدون آنکه دلیل مشخصی داشته باشد.
بله؛ خالد بن ولید اسلام آورده است و یک فرد قوی سیاسی نظامی محسوب می شود. وی پیش از فتح مکه هم مسلمان شده لذا نمی توانیم بگوییم مثل ابوسفیان از ترس جان به اسلام گرویده است.
پیامبر از توان خالد استفاده می کند. منتهی وقتی خالد آن کارهای خلاف و جنایات را مرتکب می شود در مقابل پیامبر سوگند جلاله می خورد که این عمدی نبوده و در اثر اشتباهی رخ داده است. برای پیغمبر ظاهرا این قضیه حجت است اما پیامبر دیگر بعد از این به او مسئولیت نمی دهد. اما امیرالمومنین بلا فاصله بعد از پیامبر به قدرت نرسید و در این بیست و پنج سال ارزش های جامعه خیلی تغییر کرده و رو به مادی گرایی و تباه و فساد رفتند.
حضرت با مسلمانانی سر وکار دارد که هم از لحاظ اجتماعی و هم اقتصادی فاسد شده اند و به دنبال آشوب و به هم زدن کار امام خود هستند. حالا حضرت می خواهد از این جامعه مسئولانی را انتخاب کند و این خیلی سخت است.
مثلا زبیر که در عصر پیامبر بسیار خوب عمل کرد و خیلی مورد توجه پیامبر بود؛ در این بیست و پنج سال خیلی عوض شده است. اگر او همان زبیر سابق بود حضرت قطعا او را یکی از مسئولین رده بالا قرار می داد ولی می داند که آلوده به مفاسد اقتصادی شده است.
و چون افراد کم بودند حضرت مجبور می شود از کسی مثل زیاد بن ابی هم استفاده کند، البته زیاد بن ابیه بد سابقه نبود فقط نسلش خراب بود وگرنه کار خلاف شرع و اخلاقی انجام نداده بود؛ آدم مدیری هم بود ولی پدرش معلوم نبود چه کسی بود.
تبیان: و گاهی این انتصابات به دلیل اجبار در موقعیت صورت گرفته است و نتایجی جز خیانت به حضرت علی(ع) در بر نداشته است.
همین طور است؛ اشعث قیس که لعنت خدا بر او باد همان کسی که جنگ صفین را متوقف کرده و اسم امیرالمومنین را از جلوی اسم حضرت علی(ع) به دستور عمر و عاص بر می دارد و حضرت کاری نمی تواند بکند.
حضرت می فرماید ابن عباس حَکم ما باشد، این گستاخ می گوید ابن عباس پسر عموی توست و طرف تو را می گیرد؛ ما کسی را می خواهیم که بی طرف باشد. بعد مالک را پیشنهاد می کنند، می گویند نه مالک به چیزی جز خون و خونریزی فکر نمی کند؛ نظر ما ابوموسی اشعری است. لذا حضرت فرمود خدایا من برائت می جویم از عملکرد اینها بعد فرمودند بروید هر کاری می خواهید بکنید «لا رای لمن لا یطاع».
در برهه های دیگر، کسانی مثل عبدالله بن عباس و عبید الله بن عباس که خویشاوند حضرت بودند به ایشان خیانت می کنند. اما حضرت در مقام حاکم بر خلاف قوانین کنونی، مبسوط الید بود؛ یک نظام دقیق نظارتی بر مسئولین خودش دارد و عیونی (چشمانی) را قرار داده است و مخفیانه آن ها را زیر نظر دارد.
تخلف که هیچ، اگر در معرض تخلف هم باشند به حضرت گزارش می دهند و حضرت نیز برخورد اکید می کنند. این ملاحظات قوه قضاییه امروز ما را نداشتند که طرف را با این همه جرم گرفتند بعد حرف اول اسمش را می آورند.
امام علی (علیه السلام) برخورد قاطع با متخلفان داشتند؛ فردی تعدی به بیت المال می کند، که از مسئولین حکومتی بوده و حضرت خانه او را ویران و او را زندانی می کند و سخت می گیرد.
اما الان برخلاف میل رهبری، ملاحظاتی توسط افراد صورت میگیرد؛ مثلا ملاحظه می کنیم چون این آقای مختلس پسر آن آقای با نفوذ بوده و اگر بخواهیم به او سخت بگیریم برای پدرش بد می شود.
بنابر این من معتقدم یک مشکل نقص قانونی داریم و یک مشکل دیگر که البته آن هم قانونی است این که اگر روسای قوای ما از ولی فقیه نافرمانی کنند، هیچ ابزار و مکانیزمی برای مقابله با این نیست. یک وزیر اگر تخلف کند و خواسته مجلس را انجام ندهد او را استیضاح می کنند ولی اگر رئیس جمهور، رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه حرف رهبر را زیر پا بگذارد و عمل نکند، هیچ برخوردی با او صورت نمی گیرد.
نمونه هم داریم وقتی آن افتضاح اختلاس سه هزار میلیاردی پیش آمد حضرت آقا در یک سخنرانی که از صدا و سیما هم پخش شد فرمودند؛ اگر به توصیه هایی که ده سال پیش می گفتم عمل می شد چنین فضاحتی پدید نمی آمد. این توصیه ها به روسای سه قوه است؛ آن ها کوتاهی کردند و میکنند ولی ضربه اش را اصل نظام می خورد. ما باید این خلاها را اصلاح کنیم و آن وقت است که میتوانیم قیاس کنیم و ببینیم امیر المومنین به آن صورت برخورد می کرد و حالا چطور باید برخورد می شود.
تبیان