خاطره / خیلی هم دلتان بخواهد!
تیمسار صیاد شیرازی بسیار منظم بود و برای دقایق و ثانیهها برنامهریزی میکرد، در طول روزهای بازرسی که سه - چهار روز طول میکشید، ایشان شبها مجموعه گزارشهای مکتوبی را که در طول روز جمعآوری شده بود بعد از شنیدن گزارشهای شفاهی بررسی میکرد؛ این کار عموماً تا ساعت ۲ نیمه شب طول میکشید و ایشان بعد از دوساعت خواب، نماز شب میخواند و بعد از دویدن و ورزش صبحگاهی نماز جماعت صبح به امامت خودشان اقامه میشد و بلافاصله سوار هلیکوپترها، قایقها و خودروها میشدیم و برای بازرسی زمینی، دریایی، هوایی و موشکی و … میرفتیم.
یک روز صبح روی ناو خارک بازرسی از نیروی هوایی، زمینی و دریایی همزمان بود ایشان قبل از نماز شروع کردند به طرح این موضوع که هر کدام از گروهها با چه وسیله ای بروند، چه ساعتی سوار شوند ،چه ساعتی کارها را انجام دهند و مثلاً راس ساعت ۱۲ همه برای ناهار و نماز اینجا باشند.
بعد از دوروز بازرسی عمده نیروها خسته بودند چراکه بیشتر آنها از قدیمیهای نیروهای مسلح بودند و زود خسته میشدند. ایشان بعد از این صحبتها مشغول اذان و اقامه شد و حسن تهرانی در میان اذان گفت: «همراه تیمسار صیاد، بهشت، کنار حوض کوثر محشور نشوید صلوات بفرستید!»، همه با خنده صلوات فرستادند و تیمسار گفت: «خیلی هم دلتان بخواهد!»، حسن هم در جواب گفت: «چی چی خیلی دلتان بخواهد؟!
اونجاهم میخواهید بگوید ساعت ۷ صبح برید کنار حوریها ، ساعت۷وپنج دقیقه زود برگردید. اینجوری که فایده نداره». از آن جمع امروز خود تیمسار صیاد، سردار رودکی معاون عملیات نیرویی دریایی، سردار حاجی حاتم معاون عملیات ستادمشترک و خود حسن در جمع ما نیستند و با هم در کنار حوض کوثر هستند و احتمالاً این مناظرهشان ادامه دارد.
این شوخی در صبح اول وقتی که همه فرصت کمیداشتند بخوابند و با این وضعیت باید کار را شروع میکردند روحیه حسن را میرساند، که همانزمان هم شوخیهایش معطوف به بهشت بود و به قول بچههای جنگ از اول نور بالا میزد.
منبع : همشهری پایداری/شماره ۱۱۷/عمار مقاری
شادی روح امام(ره) و شهداء صلوات