یک آیـه یـک نکتـــــه
اگر خدا کاری کند، سفرههای زیرزمینی آب، جابهجا شوند و مترها یا کیلومترها پایینتر روند، چه کاری از دستتان برخواهد آمد؟
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ
بگو: به من خبر دهيد، اگر آب [آشاميدنى] شما [به زمين] فرو رود، چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد؟ (۳۰ مُلک)
در روایات حضرت صاحب علیهالسلام را مصداق ماء معین دانستهاند.
هیئت مجازی *زینبیه*
هیئت مجازی *زینبیه*
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه های قرآن/اجل معین
«فاذا جا اجلهم لا یستاخرون ساعه ولا یستقدمون». اعراف/۳۴
(هنگامی که اجلشان به سر رسد نه می توان ساعتی درنگ کرد نه پیشی گرفت)
نکته: زندگی دنیای انسان پایان پذیر است و مرگ مهر پایانی این فصل زندگی است پس باید بهترین بهره را از عمر کوتاه برد و برای آخرت آماده بود زیرا زمان آن مشخص نیست هر لحظه ممکن است داستان زندگی انسان در این دنیا به اتمام برسد.
در این آیه خداوند به یکی از قوانین آفرینش یعنی فنا و نیستی ملتها اشاره میکند و بحث های مربوط به فرزندان آدم در روی زمین و سرانجام و سرنوشت گنه کاران که در آیات قبل گفته شد با این بحث روشنتر می شود نخست می گوید:
برای هر امتی مدت معینی وجود دارد و به هنگامی که این اجل فرا رسد نه لحظه ای تاخیر خواهند کرد و نه لحظه ای بر آن پیشی می گیرند یعنی ملتهای جهان همانند افراد دارای مرگ و حیاتند، ملتهایی از صفحه زمین برچیده می شوند و به جای آن ها ملتهای دیگری قرار می گیرند قانون مرگ و حیات مخصوص افراد نیست بلکه اقوام و جمعیتها و جامعه ها را نیز در بر میگیرد با این تفاوت که مرگ ملت ها غالبا در اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تن پروری می باشد.
هنگامی که ملت های جهان در چنین مسیر هایی گام بگذارند و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند سرمایه های هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سرانجام سقوط می کنند.
بار دیگر تأملی در آیه داشته باشیم:
«هنگامی که اجلشان به سر رسد نه می توان ساعتی درنگ کرد و نه پیشی گرفت».
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را ازدست میدهیم.
استاد پرسید: اینکه آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام استاد چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها بایدصدای شان را بلندتر کنند.
آرامش را باید تمرین کرد، آنقدر که بتوان کنترل خشم را در دست گرفت و بیگدار به آب نزد
.
مولای حکیمِ ما حضرت علی علیه السلام در بخشی از #نامه۶۹ #نهج_البلاغه فرمودهاند:
و اکظم الغیظ، و تجاوز عند المقدره، و احلم عند الغضب، واصفح مع الدوله، تکن لک العاقبه.
خشم را فرو خور و به هنگام توانایی، گذشت کن و در هنگام عصبانیت، بردبار باش و در وقت چیرگی، ببخشای تا سرانجامت نیکو باشد
.
میناگران رومینا(پدران دختردار بخوانند!)
میناگران رومینا(پدران دختردار بخوانند!)
دکترمحمدعلی فیاضبخش / روزنامه اطلاعات شماره 27570 /یکشنبه ۱۱ خردادماه
در این مکتوب بنا ندارم فیلسوفی کنم -که هیچگاه نکردهام- نیز قصد جامعهشناسی ندارم -که بلدش نیستم- و ژست روشنفکری نمیگیرم -که هیچگاه نبودهام- نیز وارد مباحث روانشناختی نمیشوم -که جایش این مکتوب نیست- ایضاً به فقه کاری ندارم -که اگر هم سوادش را میداشتم، جرئتش را ندارم- تنهای هم بر سیاست نمیزنم -که تنِ ما را با ازمابهترانِ این وادی طنطنهای نیست- حتی نمیخواهم بر روال ادبیات حاکم بر این ستون بنویسم تا شاکیان همیشگی، مجبور به کناردستداشتن کتاب لغت نشوند. فقط میخواهم با پدران دختردار، در هر سطح و سیاق دانش و گرایش، احساس پدریام را به مشارکت بگذارم و به ایشان بگویم:
پدری، مالکیت نیست؛ رابطهی ارباب و رعیتی و تخت سلطنت نیست؛ نمایش هیمنه و هیبت نیست؛ حتی مسئولیت نیست.
خواهید گفت: پس چیست؟ آری، پدری، محبت است؛ نوازش است؛ پذیرش است؛ گذشت است؛ یک کلام، پدری، زندگی است و زندگی با داس و داغ و درفش کاملاً بیگانه است.
از سال ۸۵ تا ۹۷، بیش از یک دهه یکسره در کلاسهای آموزش خانواده در مدارس تهران و شهرستانها با پدرها و مادرها چهرهبهچهره سخن گفتم و پیش از این تاریخ نیز؛ لیک در این دهه، فشردهتر و سیستماتیکتر. در اینکلاسها چندین برابر توصیههای تعاملات زوجینی، به رفتارهای والد-فرزندی توجه و دقت دادهام و بیتالغزل همهی این آموزشها را (بعد از نیمعمری مطالعه و پژوهش و کسب تجربه) در این جملهی امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزندش یافتم که:
«تو را پارهای از وجودم؛ نه، نه، همهی وجودم یافتم». (نامهی شمارهی ۳۱ نهجالبلاغه)
کسانی که فرزندشان را «همهی وجودشان» یافتهاند، نه بر او تحکم میکنند و نه بداخلاقی؛ نه به او دستور میدهند و نه حکم سربهراهی؛ نه انتظار اطاعت میبرند و نه تکلیف ارادت؛ نه تنبیهش میکنند و نه حتی تشویق؛ خواهید گفت: پس چه میکنند؟! میگویم: آدم با خودش چه میکند؟ یک کلام: زندگی! پس با بچههاتان زندگی کنید! شعار میدهم و کلیگویی میکنم؟ نه؛ صبر کنید:
زندگی یعنی اگر خلافی کردی، دلت میخواهد کسی متوجه نشود؛ پس خلاف و گناه فرزندت، یعنی «خودت»، را چماق مکن!
زندگی یعنی دوست داری گاهی برای خودت باشی و آنگونه -که خوشحالت میکند- بگذرانی؛ پس برای «همهی وجودت»، یعنی فرزندت نیز روا بدار!
زندگی یعنی هزار آزمون و خطایی که تو را به اینجا رسانده و شانس آوردی و تذکر و راهنمایی شنیدی و به خودت آمدی؛ پس به فرزندت زیر نگاه راهنماییات (و نه پاسبانی و ژاندارمیات) فرصت آزمون و خطا بده!
زندگی یعنی مهر ورزیدن و بهرهگیری از مهرورزی دیگری؛ حالا اگر آن نیمهی وجودت، نه، نه، همهی وجودت، یعنی «فرزندت»، خواست مهر بورزد یا مهری بر او بوزد، باید علفهرزهاش ببینی و داس بر گردنش نهی؟
به زندگی، رنگ خدایی بدهیم!
به زندگی، رنگ خدایی بدهیم!
پیامبر در توصیههایشان به ابوذر میفرمایند: «در همه کارهایت نیت الهی داشته باش؛ حتی در خواب و خوردن.»
وقتی این قاعده را در زندگی به کار بگیریم، از راه رفتن تا ازدواج میتواند با نیت الهی باشد. در این صورت خیلی از کارها ترک میشود؛ مثلاً وقتی میگویید من این عروسی را به نیت قربتاً الی الله میروم، دیگر مثل قبل به سراغ میوه و شیرینی نمیروید!
یا شما نمیتوانید بگویید خدایا به نیت قرب تو حرف میزنم و غیبت میکنم.
وقتی اسم خدا و ائمه قبل از هر چیزی بیاید، یا آن را تغییر میدهد یا جلوی وقوع آن را میگیرد. البته به این ترتیب هر کاری با نیت قرب الهی تبدیل به عبادت خداوند میشود و بر همه زندگی شخصی و اجتماعی تأثیر میگذارد. مثال این عبادات، خواب در ماه رمضان است.
حجت الاسلام قاسمیان