منم سربازت میشم....
اول ذیقعده سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهااست
دوشیزه بزرگواری که عصمت مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها دراو تجلی یافت
وسیره زندگیش الگویی ماندگار برای دختران مسلمان سراسر تاریخ است
ومکتبی ست که شاگردانشان عاشقانه درس محبت و عفاف و حجاب و متانت و وقار می آموزند
حضرت معصومه بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتیها و شبنم معطر آفرینش است.
ولادت فرخنده کریمه آل طاها و گرامیداشت روز دخترو هفته کرامت رابه همه عاشقان
و شیفتگان خاندان عصمت وطهارت علیهم السلام
و تمامی دختران مومنه كه الگویشان حضرت معصومه سلام الله علیهاست تبریك و تهنیت عرض می كنیم.
اهدای جایزه به عزیزان شرکتکننده دربرنامه
و اهدای جایزه ویژه مخصوص دختران رای اولی
سالن اجتماعات حوزه علمیه الزهـۜــــرا
مراسم ولادت حضرت فاطمه معصومـۜـه
در حوزهعلمیهالزهــۜـــراارومیه
جشـــــن تکلیف سیاســـــی
مختص دختـــــࢪان ࢪأی اولـــــی
همراه با برنامه های متنوع و جذاب
سخنرانی اساتید
مولود خوانی
مسابقه
اهدای جایزه به عزیزان شرکت کننده در برنامه
سالن اجتماعات حوزه علمیه الزهـۜــــرا
حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها مهمان مادر شهیدان خالقی پور بود خاطراتی از شهیدان خالقی پور به روایت مادر را در ادامه مرور خواهیم کرد:
خدا امانتیاش را پس گرفت
دوست داود پلاک بدون زنجیر پسرم را آورده بود که وقتی پرسیدم چرا زنجیر ندارد؟ جواب داد گردنش شیمیایی شده و ورم کرده بود و فقط پلاک مانده بود که قیچی کردم و آوردم.
شب عید بود و میدانستم که پنج ماه است، پدر و پسر همدیگر را ندیدهاند به همین خاطر گفتم، پسرم را دفن نکنید تا حاجی بیاید، هیچکس جرأت گفتن خبر شهادت داود را به حاجی نداشت،
خودم گوشی را گرفتم و گفتم، خسته نباشی رزمنده!
خدا امانتی که داده بود را گرفت،
حاجی گفت: واضحتر بگو چه اتفاقی افتاده است، گفتم: داود شهید شده است.
چند لحظه مکث کرد و گفت: انالله و اناالیه راجعون، میدانست چقدر داود را دوست دارم و به او وابسته هستم، سریع گفت: خانم مراقب رفتارت باش، ناراحتی نکنیها،
گفتم نه، دوباره
حاج آقا گفت: بسیار خب، من میروم حرم حضرت زینب (س) برای تو از خدا صبر میخواهم.
مراسم تشییع داود در پنجم فروردین سال ۶۳ برگزار شد و با شروع عملیات خیبر حاجی دوباره عازم جبهه شد، البته حاجی در کردستان بود و بچهها در جنوب.
مدت زمان زیادی بین زمان مجروحیت و شهادت علیرضا طول نکشید، سال ۱۳۶۷ بود که علیرضا و رسول در سنین (۱۹ و ۱۶) سالگی در شب عید قربان در منطقه شلمچه در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدند.
زمانی که این دو فرزندم شهید شدند، دشمن فکر کرده بود که به ما ضربه زده است و این خانواده دیگر منزوی میشود، اما غیرتم اجازه نداد که این سخنان را تحمل کنم،
زمانی که پیکر فرزندانم را دم در خانه آوردند، کنار آنها ایستادم و خطاب به امام خمینی گفتم: «اماما سرت سلامت، دو تا از این بچههای ناقابلم به اولین پسرم پیوستند، ولی هنوز کار ما تمام نشده است»، هنوز پدرشان است، حتی اگر پدرشان هم شهید شود، من امیرحسین دو سالهام را برای آزادی قدس پرورش خواهم داد.
شهیدان خالقی پور
خانواده شهیدان داود، رسول و علیرضا خالقیپور با آنکه سه شهید خود را تقدیم اسلام، نظام و انقلاب کردند ولی هیچگاه خود را طلبکار از نظام و انقلاب ندانستند و حاج محمود پدر این سه شهید سالها مجاهدت کرد.
داود که پسر بزرگ خانواده خالقیپور بود در 22 اسفند ماه سال 62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون به فیض شهادت نائل شد، در روزهایی که حاج محمود خالقیپور در لبنان در مبارزه با دشمنان اسلام بود.
رسول و علیرضا که به ترتیب در سالهای 65 و 66 جانباز شده بودند در 5 مرداد ماه سال 67 در آغوش همدیگر و در عملیات دفاع حلقوی(تک حلقوی) در منطقه شلمچه به دیدار داود در بهشت رفتند.
روحشان شاد