منم سربازت میشم....
ا
ارباب زمین امیر تاریخ بیا
تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
از قول همه منتظران میگوئیم
ای پیر ترین جوان تاریخ بیا
سالروز آغاز امامت منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) مبارک باد.
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریکتر ز عرصه تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام ومسلمین اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر؟ دیدم که روز ،روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا وحیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن ، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل!بیا و گریه زینب نظاره کن مانند پیرهن،جگر خویش پاره کن
مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکه توحید ،محور وحدت را .
اینک خدای سبحان ،رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر ، یتیم شده است.
آری ،هر چند رابطه وحی ، میان آسمان و زمین ،و خدا و بشر قطع شده ، ولی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم همیشه زنده است ؛ در اذانی که موذن فریاد برمی آورد ؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند.
یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره دستش کریم بود
خورشید بود وماه از او نور می گرفت
تا بود ، آسمان وزمین را رحیم بود
سر می کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود
آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
چون گل فروش کوچه طور کریم بود
این چند روز سایه یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود
حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود
بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود
آقا!ببخش قصد جسارت نداشتم
پای درازم از برکات گلیم بود
باور کنم ،تشییع غرببانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه ؟
باور کنم که این آسمان پرستاره ،پیکر توست که مهبط زخم های مکرر جهل و عصیان است ؟
این تن توست که در طواف یک ریز تیرهای کینه توز به گل نشسته ؟تنی که در هجوم بی امان بارانی توامان حسادت ونفرت تشییع می شود،روزی زینت شانه های حضرت رسول خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) بود، روزی زینت دامان فاطمه (علیها سلام ) بود.
این پیکری که در احاطه شعله های تنگ نظر در نهایت بی رحمی وقساوت پر پر میشود ،پیکر آقای جوانان اهل بهشت است .
روزگار غربت را پایانی نیست .روزگاری در شبیخون خیانت ها وتوطئه ها تن به صلحی سبز می دهی-به اجبار-تا دین بماند وروزگاری دیگر،در حریم خانه خود، آشنایی بیگانه از پشت به تو خنجر می زند.
تو حتی در خانه خویش هم غریبی .همسرت، روشنان حضور آسمانی ات را تاب نیاورد؛ زنی که لایق سایبان مهربانی ات نبود،زنی که به رسم آشنایی ،زهر بی وفایی به کامت ریخت.
داستان غربت تو هنوز ادامه دارد.از کوچه های بنی هاشم ،از کبودی صورت مادر تا امروز، در تشییع مظلومانه پیکرت ،در هجوم تیرهای نفرت وکینه!
چشم های تنگ نظر، تاب نیاوردندبزرگی ات را؛دیدند وخود را به کوری زدند!
حق نا شمناسان فتنه جو که عمری بر گرد خوان کرامتت میهمان بودند ،امروز،به تقاص آن همه خوبی ومهربانی ،گرد هم آمدند تا پیکرت را تیر باران کنند؛در برابر دیدگان فاطمی حسین (علیه السلام) وصبوری حیدری عباس،گرد هم آمدند تا شعله شعله داغ بگذارند بر دل خونین زینب (علیها السلام )
یا کریم اهل بیت !اینک من آمده ام ،تا شریک غربتت باشم .
آمدم تا زائر مزار بی چراغت باشم ،تا بر سفره کرامتت ،میهمان شوم.حالا این من واین وسعت بی حد ومرز کرامت تو ،یا کریم اهل بیت!
خواهرم ای دخت ایران زمین! یک نظر عکس شهیدان راببین
در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آرسایش مکن
پوشش زهرا وزینب (علیهما سلام ) بهترین بر تو ای محبوبه خواهر !آفرین
پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع ،لجبازی مکن
یادت آید از پیام کربلا گاه گاهی شرمت آید از خدا
در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش وبده دل راصفا
یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو مده بر دست باد
زلف را از روسری بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز
در امور خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نامحرم نشو
خواهر من !قلب مهدی (عج) خسته است از گناه ماست کو رو بسته است