منم سربازت میشم....
1-Rambutan رامبوتان
این میوه در جنوب شرقی آسیا میروید. درخت رامبوتان همیشه دارای میوه است. طعم این میوه شیرین است و میتوان طعم آن را به انگور تشبیه کرد.
۲ - Jackfruit جاک فروت یا جاکویرا
این میوه در جنوب و غرب هند و سریلانکا و فیلیپین و بنگلادش میروید. میوه جاک فروت شبیه آناناس است، اما از آن شیرینتر است. از چوب این درخت به خاطر استحکام بسیار آن در ساخت اثاث منزل استفاده میشود.
….
امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید:
«صافوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة، تزكو انفسكم و تعلو عند الله درجاتكم» “ 1
راه تشخیص شكست و پیروزى در جهاد اصغر روشن و آسان است، اما نشانه تشخیص پیروزى و شكست در نبرد با دشمن درون موافقت و مخالفت است.
اگر شیطان دستور داد و انسان را به گناهى تحریك كرد و او انجام داد و به جایى كه نباید نگاه بكند، نگاه كرد، مالى را كه نباید بگیرد، گرفت یا سخنى را كه نباید بگوید، گفت و با این كه مى داند این كار، گناه است با او موافقت كرد و خواسته هاى او را برآورد، زمینه پیشروى او و شكست خود را فراهم كرده است. اگر كسى دستى به گناه دراز كرد، پایى به جاى حرام گشود، و زبانى به دروغ و تهمت و افترا و مانند آن باز كرد، همان لحظه شروع گناه لحظه پیشروى شیطان است، چنانكه لحظه اى كه دارد مقاومت مى كند، لحظه عقب نشینى شیطان و اسیر كردن وى است، اما وقتى كاملا گناه را ترك مى كند لحظه پیروزى او و شكست شیطان است.
شیطان مانند دزدان هراسناك به هنگام حمله آماده فرار است و آن قدر قوى نیست كه در هنگام تهاجم، مقاوم باشد:
«ان كید الشیطان كان ضعیفا» “ 2
كید شیطان همیشه ضعیف بوده و هست و این اختصاص به زمان معینى ندارد; زیرا تعبیر «كان» در این آیه، دلالت بر استمرار مى كند. از اول هم شیطان در برابر عقل و وحى الهى ضعیف بود. بنابراین، اگر كسى در جنگ با شیطان شكست بخورد، در حقیقت در جنگ با دشمنى ضعیف شكست خورده و باید خیلى ضعیف النفس باشد تا دشمنى ضعیف او را شكست دهد.
حال اگر دشمن، ضعیف است چرا به این نبرد، جهاد اكبر گفته اند؟
پاسخ این است كه….
یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید:
«چرا در اسلام زنان مسلمان اجازه ندارند با مردان مصافحه کنند؟»
شیخ گفت: « آیا تو میتوانی دستهای ملکه الیزلبت را بگیری؟»
مرد انگلیسی گفت:« البته که نه، فقط افراد خاصی هستند که میتواند با ملکه مصافحه کنند .»
شیخ جواب داد:« بانوان ما ملکه هستند و ملکه ها با مردان غریب مصافحه نمیکنند.»
محمدحسین فرح بخش در فیلم زندگی خصوصی زندگی مردی را روایت می کند که زمانی در اوج افراط گرایی دینی بوده و به دلایل سیاسی ۱۸۰ درجه از اعتقادات و ارزش هایی که در گذشته به طرز احمقانه ای از آنها دفاع می کرد، عدول کرده و از دینداری فقط کلاه شرعی و توجیه رفتارهای زشت و نادرست برایش باقی مانده است. این مرد که در این فیلم ظاهرا نماینده طیف خشکه مذهبی ها است به نوعی بدترین و شرورترین کاراکتر فیلم هم هست و تمام اتفاقات بد فیلم یا تقصیر اوست و یا ارتباط مستقیم با او دارد. این مرد که ابراهیم نام دارد در طول فیلم با یک زن جوان به نام پریسا آشنا می شود و او را در روزنامه ای که مدیریت آن را برعهده دارد مشغول به کار می کند و پس از مدت کوتاهی با او صمیمی تر شده و صمیمیت شان تا حد صیغه موقت و بچه دار شدن پیش می رود! و بعد از آن هم ابراهیم که می بیند پریسای محبوب دیروز وبال گردنش شده است با شقاوت تمام او را کشته و جسد او را به همراه کودکش می سوزاند.
همه ی این اتفاقات در فیلم آقای فرح بخش طوری روایت می شود که گویی تنها و تنها ابراهیم مقصر بوده و محیط اطرافش همه افرادی معصوم و بی گناه هستند که تحت ظلم او قرار گرفته اند. اشتباهات ابراهیم در اتفاقات مذکور کاملا مشخص است اما نباید از خطاهای زنان پیرامون او هم نادیده گذر کرده و آنها را در این اتفاقات معصوم و مظلوم جلوه داد. برای مردی که از یک طرف در زندگی زناشویی خود تمکین نشده و همسرش را به هنگام نیاز در خواب می یابد و از طرف دیگر در بیرون از خانه با عشوه های زن جوان زیبارویی هم مواجه می شود، خیلی سخت است که پایش نلغزد. البته این حرف نه به معنای آن است که اولا صیغه به معنای لغزش است و دوما اقدام ابراهیم به صیغه در آن شرایط کاری کاملا صحیح است بلکه فقط به این معناست که در اتفاقات رخ داده هم ابراهیم، هم همسرش و هم پریسا دارای تقصیر هستند. اما جالب است که آقای فرح بخش زنی را که معتقد است ازدواج کردن یعنی اسارت! و تنها زندگی کردن یعنی آزادی و لذت بردن از زندگی! ولی به راحتی حاضر می شود پیشنهاد صیغه موقت ابراهیم را که در ظاهر هیچگونه جذابیتی هم ندارد را بپذیرد، در این فیلم کاملا معصوم و ذی حق جلوه می کند.
منبع: مجله اینترنتی دخت ایران
نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت
على به جلوه هر روزه تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید
که شعله هم به در خانهات ارادت داشت
براى خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟
براى ضربه دیگر به دیدنت آمد
که گفته دشمن تو نیّت عیادت داشت؟
پس از تو اى گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر ناله ها به یادت داشت
قسم به سوره خاکى چادرت بانو
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت