مردستیزی و زن سالاری در فیلم زندگی خصوصی
محمدحسین فرح بخش در فیلم زندگی خصوصی زندگی مردی را روایت می کند که زمانی در اوج افراط گرایی دینی بوده و به دلایل سیاسی ۱۸۰ درجه از اعتقادات و ارزش هایی که در گذشته به طرز احمقانه ای از آنها دفاع می کرد، عدول کرده و از دینداری فقط کلاه شرعی و توجیه رفتارهای زشت و نادرست برایش باقی مانده است. این مرد که در این فیلم ظاهرا نماینده طیف خشکه مذهبی ها است به نوعی بدترین و شرورترین کاراکتر فیلم هم هست و تمام اتفاقات بد فیلم یا تقصیر اوست و یا ارتباط مستقیم با او دارد. این مرد که ابراهیم نام دارد در طول فیلم با یک زن جوان به نام پریسا آشنا می شود و او را در روزنامه ای که مدیریت آن را برعهده دارد مشغول به کار می کند و پس از مدت کوتاهی با او صمیمی تر شده و صمیمیت شان تا حد صیغه موقت و بچه دار شدن پیش می رود! و بعد از آن هم ابراهیم که می بیند پریسای محبوب دیروز وبال گردنش شده است با شقاوت تمام او را کشته و جسد او را به همراه کودکش می سوزاند.
همه ی این اتفاقات در فیلم آقای فرح بخش طوری روایت می شود که گویی تنها و تنها ابراهیم مقصر بوده و محیط اطرافش همه افرادی معصوم و بی گناه هستند که تحت ظلم او قرار گرفته اند. اشتباهات ابراهیم در اتفاقات مذکور کاملا مشخص است اما نباید از خطاهای زنان پیرامون او هم نادیده گذر کرده و آنها را در این اتفاقات معصوم و مظلوم جلوه داد. برای مردی که از یک طرف در زندگی زناشویی خود تمکین نشده و همسرش را به هنگام نیاز در خواب می یابد و از طرف دیگر در بیرون از خانه با عشوه های زن جوان زیبارویی هم مواجه می شود، خیلی سخت است که پایش نلغزد. البته این حرف نه به معنای آن است که اولا صیغه به معنای لغزش است و دوما اقدام ابراهیم به صیغه در آن شرایط کاری کاملا صحیح است بلکه فقط به این معناست که در اتفاقات رخ داده هم ابراهیم، هم همسرش و هم پریسا دارای تقصیر هستند. اما جالب است که آقای فرح بخش زنی را که معتقد است ازدواج کردن یعنی اسارت! و تنها زندگی کردن یعنی آزادی و لذت بردن از زندگی! ولی به راحتی حاضر می شود پیشنهاد صیغه موقت ابراهیم را که در ظاهر هیچگونه جذابیتی هم ندارد را بپذیرد، در این فیلم کاملا معصوم و ذی حق جلوه می کند.
منبع: مجله اینترنتی دخت ایران