طعم شیرین روزه
گرسنگی و تشنگی، هیچ کدام مأموریت انسان در رمضان نیست؛ ماه رمضان، ماه جهاد است؛ جهاد اکبر که در آن باید با شمشیر صبر به میدان رفت.
ماه رمضان، بهار آشنایی است؛ بهار دوستی که سر زده است دوباره؛ فرصتی که می شود همه استعدادهای عرفانی را کشف کرد؛ بهاری که می شود در آن، زندگی را دوباره از سر گرفت و زندگی را نه از کرختی بیدار شدن پس از طلوع آفتاب زندگی را نه با قرآن های روی تاقچه یا کنار اسفند برای بدرقه یا استقبال، بلکه زندگی را با قرآن هایی در دل، قرآن هایی زیر لب، قرآن هایی که در ثانیه هامان تزریق می شوند، از سر بگیریم!
سفره های افطار و نان کنجدی، کاسه دلت را بردار و بیا، سمت قبله خدا نور پخش می کنند. در صفِ تازه شدن نمی ایستی، در صف زندگی با شروعی دوباره، با بوی نان تازه؟! دیر می شود، باید هر روز پیش از اذان بلند شد وگرنه تا غروب، دلت هوایی سر خوشی های تکرارناپذیر می شود.
اولش سخت است، درست، ولی وقتی به این بهار عادت کنی، می خواهی تمام سالت بهار رمضان شود. این بهار با همه بهارها فرق می کند. نمی خواهی بر کوه برفی دلت بتابی تا آب شود؟
نمی خواهی راهی برای دریاچه اشک، روی صورت خشکت باز کنی؟
نمی خواهی دعا توی دست هایت، جوانه بزند؛ جوانه هایی که تا آسمان قد خواهند کشید؟!
نمی خواهی زمزمه قرآن از شاخه های عرفانی لبانت جاری شود؟
این یک شروع تازه است؛ فرصتی شبیه صبح که خداوند به انسان می بخشد؛ فرصتی به نام رمضان؛ بهاری که با همه بهارها فرق می کند.
طعم شیرین گرسنگی! زبانه بکش ای صبر از دل تشنگی!
در آغوش بگیر لب های خشکیده را، بدن های تفتیده را، نگاه های غریب را.
مهمان نوازی کن ای صبر! غذا و ذکر بیاور، آب بیاور و مرا جرعه ای نیایش بنوشان!
محمدعلی کعبی