شرح مناجات شعبانیه
قسمت دوم از شرح مناجات شعبانیه
وَ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ تَخْبُرُ حاجَتی وَ تَعْرِفُ ضَمیری وَ لا یَخْفی عَلَیْکَ اَمْرُمُنْقَلَبی وَ مَثْوایَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَی بِهِ مِنْ مَنْطِقی وَ اَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتی وَ اَرْجُوهُلِعاقِبَتی. وَ قَدْ جَرَتْ مَقاء دیرُکَ عَلَیَّ یا سَیِّدی فیما یَکُونُ مِنّی اِلی آخِرِ عُمْریمِنْ سَریرَتی وَ عَلانِیَتی، وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتی وَ نَقْصی وَ نَفْعی وَ ضری.
و تو می دانی آنچه را که در دلِ من است و از نیازم آگاهی و ضمیرم رامی شناسی و هیچ امری از امور دنیا و آخرتم بر تو پوشیده نیست؛ و نیزمی دانی آنچه را که می خواهم بر زبان آورم، و به آن دهان بگشایم، وآگاهی به آنچه که برایِ عاقبتم امیدوارم. و به درستی که آنچه در ظاهر وباطنِ من تا آخر عمر از من سر خواهد زد، از تقدیرِ تو گذشته است و کمیو زیادی و سود و زیانِ من به دستِ تو است، و در دستِ هیچ کس جز تونیست.
✅ نکاتی از این فراز
1. آگاهی خداوند به تمام اسرار بندگان؛
2. تقدیر الهی بودن تمامی امور در زندگیِ بنده؛
3. در اختیار داشتن سود و زیان در زندگی تمامی مردم.
علم الهی به اسرار بندگان
خداوند به آنچه در قلب ها می گذرد آگاه است و بالاتر از آن، اینکه بر هر چیزی درجهان هستی، علمی کامل دارد.
ذکر این عبارات از دعا در اول نیایش و حق تعالی را آگاه دانستن به نیازهای درونی خویش، هم به معنای ستایش از محبوب است که خود یکی از آداب دعاست و هم گلگشتی است سریع در یکی از زیباترین منازل عالیه عرفانی.
تقدیر الهی
⁉️ شاید نخستین سؤالی که با شنیدن نام «قضا و قَدَر» به ذهن آدمی خطور می کنداین است که: اگر بنا باشد، هر آنچه که در زندگی آدمی پیش می آید و اتفاق می افتد،بر طبق قضا و قدر الهی باشد، پس چه فایده ای برای دعا می توان تصور کرد واساسا تلاش در زندگی بشر چه سودی می تواند داشته باشد؟
در پاسخ به این سؤال مهم، آن هم به اجمال باید گفت:
اولاً ـ قضا و قدر همانند درختی با شاخه های انبوه است.
از جمله شاخه های آن این است که: دعا نمودن و به دنبال آن، استجابت دعا،خود از مصادیق قضای الهی است؛
یعنی قضا و تقدیر الهی بر آن تعلق گرفته است که در زندگی آدمی، دعایی باشد و اجابتی.
در اینجا مناسب است سخنی شیوا و دقیق از استاد شهید مرتضی مطهری درتبیین سخنی که ذکر شد، بیان گردد. ایشان چنین می گوید:
زمانی که با اراده یک پیغمبر یا ولی خدا، کاری خارق العاده انجام می گیرد،شرایط عوض می شود. یعنی یک روح نیرومند و پاک و متصل به قدرت لایزال الهی، شرایط را تغییر می دهد،
و به عبارت دیگر، عامل و عنصرخاصی وارد میدان می شود. در مورد تأثیر دعا و صدقه در دفع بلاها و غیره نیز جریان از همین قرار است.
در حدیث آمده است که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد با وجود اینکه هر حادثه ای که در جهان رخ می دهد به تقدیر الهی وقضای حتمی او است، دعا و دوا چه اثری می تواند داشته باشد؟
در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است.
حاصلِ سخن آنکه، با وجود «بَداء» موضوع ناامیدی و افسردگی از میان می رود و منتفی می شود و همواره آنچه درجلوه است، ستاره امید است؛ چون همواره، احتمال تغییر شرایط موجود می رود.
در اختیار داشتن سود و زیان مردم از سوی خداوند
خداوند نه تنها «زیادت» و «نفعی» را که نصیب آدمی می گردد از سوی خودمی داند، بلکه «نقصان» و «ضرر» و «مصایبی» نیز که به انسان وارد می شود به خود،منتسب می داند؛ همان گونه که در قرآن، بدان اشاره فرموده است که:
و ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ الاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهاإِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ. (حدید: 22)
هیچ مصیبتی در زمین و در شما اصابت نمی کند، مگر آنکه قبل از ایجادش درکتابی ثبت است، به درستی که این کار بر خداوند، آسان است.
فلسفه نقصان و ضرر بنده از طرف خدا
خداوند، حکیم است و آنچه از او به ظهور می رسد از سرچشمه حکمت ومصلحت جاری می شود.
بنابراین اگر نقصان و ضرری نیز متوجه انسان می گردد،از حکمت و مصلحتی پنهانی برخوردار است، گرچه آدمی به سببِ علم اندکش ازآن مصالح بی خبر است.
«نقصان» نیز همانند «زیادت» و «ضرر» نیز مانند «نفع» از طرف خدابوده و همه در مسیر خدمت انسان و به خاطر مصالحی و برای پرورش او و سیراو به طرف تکامل است.
قسمت سوم شرح مناجات شعبانیه
” اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی؟ وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُنی؟اِلهی اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ.
معبود من! اگر تو محرومم کنی، کیست که روزیَم دهد؟ و اگر تو خوارم نمایی چه کسی یاریم خواهد کرد. معبود من! از غضب تو و فرود آمدن خشم تو به تو پناه می برم.
✅ نکاتی از این فراز:
1. خداوند، تنها روزی رسانِ بنده است.
2. عزّت به دست خداست.
3. بهترین پناه از غضب خدا، خود خداوند است.
خداوند صاحب روزی
رزق به دو گونه است: رزق مادی و رزق معنوی.
رزق مادی همانند: آب، خاک، غذا، لباس، خانه،بهره داشتن از زیبایی ظاهر و همانند آنها و
رزق معنوی همانند: علم، تقوی،عرفان، آبرو، عزت در میان اجتماع و همانند آنها.
در این فراز از مناجات نیز که در واقع جلوه ای از توحید ناب، متجلی شده است، تمامی رزق ها، به حق تعالی منتسب شده و اینکه روزی تنها به دست اوست، تا آنجا که اگر او بنده را از روزی محروم سازد، هرگز کسی دیگرنمی تواند به او روزی برساند.
? در قرآن کریم این گونه به این امر، اشاره شده است:
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُالْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْأَ فَلا تَتَّقُونَ. (یونس: 31)
بگو! چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ چه کسی است که به شما چشم و گوش عطا می کند؟ چه کسی، از مرده زنده و از زنده مرده برمی انگیزد؟ و چه کسی تدبیرِ امور را به عهده دارد؟ خواهند گفت: خداوند.پس بگو! چرا تقوی پیشه نمی کنید.
خداوندصاحب عزت
چون عزت از ناحیه خداست، اگر او دریغ فرماید، بنده به جُز از خداوند صاحب عزت از چه راهی می تواند، کسبِ عزت نماید.
و چون ذلت و خواری نیز از سوی اوست، اگر او بنده ای را ذلیل نماید، چه کسی جز او می تواند، بنده را یاری رساند:
گر ز چشمِ همه خلق بیفتم سهل است
تو مینداز که مخذول تو را ناصر نیست
پناه بردن به خدا از غضب الهی
معنای غضب خداوند
غضب در انسان ها، نوعی حالت نفسانی است که اثر آن معمولاً در صورت وچشمان آدمی پدیدار می گردد.
غضب به معنایی که ذکر شد، یعنی تغییر حالت نفسانی، در ذات احدیت الهی محال است. چون در ذات او اساسا تغییر حالت غیر ممکن است،
بلکه معنای غضب خداوند، همان عقاب و عذاب او می باشد؛ آن هم به سبب گناهان خودِ آدمی، که البته چون خداوند، رحمت محض است، گاهی امکان داردکه انسان به دلیل انجام گناهان و غوطه ور شدن در خطاها، سبب قطع نور رحمت الهی گردد. در اینجا، غضب همان خاموش شدن چراغ رحمت خداوند است که آدمی به این ترتیب در ظلمت عقاب و بلا و عذاب گرفتار می شود.
دوزخ؛ نشانی از رحمت خداوند
گرچه دوزخ مظهر غضب الهی است، اما در اینجا نیز رحمت حق تعالی بر غضب او پیشی گرفته است و به جز تعداد اندکی از معاندین که برای همیشه در جهنم اقامت دارند.برای بقیه دوزخیان،نوعی رحمت محسوب می شود.
توضیح آنکه، چنان که از اخبار و کلمات بزرگان استفاده می شود، دوزخ چیزی نیست مگر مکانی برای عطا کردن قابلیت به کسانی که این قابلیت را برای راه یابی به بهشت از دست داده اند. باری کسانی که به واسطه لغزش ها شایستگی برخورداری از بهشت را از کف داده اند . رحمت الهی به صورت دوزخ آنها رادرمی یابد، تا این عذاب های دوزخی کاملاً آنها را پاکیزه و خالص ساخته و به بهشت رهنمونشان سازد.
✅ نکته آخر
پیشی گرفتن رحمت خداوند بر غضب او
در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ ای آنکه رحمت او برغضبش مقدّم می باشد».
در توضیح کوتاه این عبارت باید گفت که خداوند، رحمت محض است وهیچ چیز در دایره هستی خارج از پوشش رحمت او نمی باشد؛ حتی خشم وغضب او نیز از سرچشمه رحمت او می جوشد.
ظهور این رحمت در عالَم دنیا به صورت حوادث، بلاها و غم ها و بیماری ها و در جهان آخرت به شکل دوزخ آشکار می شود؛ اما چون همه این موارد، در واقع ریشه است دررحمت خداوندی دارد، به همین سبب در نهانِ همه آنها خیر و رحمت نهفته است.
قسمت چهارم شرح مناجات شعبانیه
اِلهی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ؛اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلی عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَاَهْلُهُ وَ تَغَّمَدْتَنی بِعَفْوِک.
معبود من! اگر من شایستگی دریافت رحمت تو را ندارم، از تو سزاوار است که با گشایش پهناورت بر من ببخشایی؛ معبود من! می بینم که نزدیک است نفس من در محضرت و رو در روی تو قرار گیرد، در حالی که بر نفس من نیکویی توکلم بر تو، سایه افکنده است. تو هر آنچه که سزاوار است می گویی و مرا در عفو و چشم پوشی خود غرق می کنی.
✅ نکاتی از این فراز
1. شایستگی نداشتن بندگان برای کسب رحمت الهی؛
2. توکل و تکیه بر خدا و غرق شدن در دریای عفو او.
مشروط نبودن قابلیت برای دریافتِ رحمت الهی
از میان آنچه اهل بیت علیهم السلام در مناجات هایشان مطرح کرده اند این بوده است که ازپروردگارشان، می خواستند که با آنها آن گونه که سزاوار خداوندی اوست رفتارکند، نه آن چنان که در خورِ آنها است؛ یعنی خداوند به فضل و بزرگواری وکبریایی خود نظر افکند نه به اعمال ناقص و ناچیز و اندکِ بندگانش.
برای نمونه، در دعای پر فیض سمات این عبارت دو بار ذکر شده است: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بی ما اَنَا اَهْلُه؛ پروردگارا! با من آنچه سزاوار توست رفتارمنما.
?حاصل سخن آنکه، عبارتِ مورد بحث از مناجات، در مقام بیان این نکته است که: بنده به هر حالی شایستگی دریافت رحمتِ الهی را ندارد،
بلکه این خداونداست که فضل و رحمتش بنده اش را در می یابد و او را مورد مهرِ خود قرار می دهد.
توکل برخداوند
توکل بر خداوند بزرگ، یکی از آموزه های قرآنی و وحیانی و از خصلت های بسیار پسندیده ای است که هیچ پیامبر و امام و بزرگی از این صفت بی بهره نبوده است.
در قرآن کریم آمده است: «و مَنْ یَتَوَکَّلُ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر که به خداوند توکّل کند،خدا او را کفایت می کند.» (طلاق: 3)
و در اخبار نیز از امام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمود: «اِنَّ الْغِنا وَ الْعِزَّ یَجُولانِ فَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنا؛ بی نیازی و عزت در حرکتند هنگامی که محل توکل را بیابند، درآنجا وطن می گزینند».
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال کرد:پروردگارا! «اَیُّ الْاَعْمالِ اَفْضَلُ»؟ چه عملی از همه اعمال، برتر است؟
خداوند متعال فرمود: «لَیْسَ شَیْ ءٌ عِنْدی اَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ و الرِّضا بِما قَسَمْتُ؛چیزی در نزد من، با فضیلت تر و برتر از توکل بر من، و خشنودی به آنچه قسمت کرده ام نیست».
معنای توکل
معنای توکل اینکه: آدمی در هر اقدام و کاری که انجام می دهد، قبل از هر چیز، به مشیت و خواست خداوند نظر داشته باشد و اعتماد اصلی او در واقع در هر حالی و در هر کاری، به خداوند بزرگ باشد نه چیز دیگر.
باری امام علیه السلام در این فراز از مناجات، با سرمایه نفیس توکل به پیشگاه خداوندمی رود،
و حداقل ثمره ای که از شجره طوبای «توکل» نصیب خویش می سازد،میوه خوشگوار عفو و غفران الهی می باشد،
همانگونه که پس از آن فرمود: «فَقُلْتَما
اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنی بِعَفْوِکَ؛ پس تو ای خدا، آنچه سزاوار تو بود گفتی و مرا دردریای عفوت غرق کردی
✅ نکته آخر
توکل کردن بر خدا به معنای رها نمودن اسباب و ترک تلاش نیست، بلکه مقصوداین است که آدمی هر کاری را از راه اسبابش انجام دهد و در حدّ توان، بکوشد،ولی نتیجه را به مسبّب الاسباب یعنی خداوند واگذارد و از او خواهان باشد.
?علامه مجلسی در این باره می گوید:
«معنای توکل، ترک تلاش نیست و نیز معنای آن دست یازیدن به امورخطرناک به هوایِ توکل بر خداوند، نمی باشد، بلکه شخصی باید به وسایل واسباب، برای وصول به مقصودش متوسل شود، بدون حرص و هرگونه افراط کاری. چیزی که هست اینکه اعتماد اصلی و واقعی او به سعی و تلاش و اسباب نباشد، بلکه اعتماد او بر مسبّب الاسباب باشد».(دقت شود)
قسمت پنجم شرح مناجات شعبانیه
اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَعَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.
معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد واگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقراربه گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می دهم.
تقاضایِ عفو از خداوند و اعتراف به تقصیر، روح حاکم بر فرازهای فوق است.
تقاضای عفو از خداوندِ «عَفُوّ» در جای جای ادعیه اهل بیت علیهم السلام مشهود است و از جمله درخواست هایی است که به فراوانی تکرار شده است.
تا آنجا که ازآداب قنوت وِتر، در نماز شب، آن است که ذکر «اَلْعَفْو» را سی صد بار تکرار کند.
✅ به هر حال، نکته قابل ذکر اینکه تا پهنه جان آدمی به آب حیات «عفو»شست وشو نگردد، صفای قدم یار، در آن پهنه، پدیدار نخواهد شد.
اعتراف به تقصیر
دو نکته از این فراز
الف) اقرار به گناهان از طرف بنده ـ البته نزد معبود خویش ـ از خصال پسندیده ونیکو می باشد. زیرا هیچ بنده ای، هر چه هم اهتمام ورزد، نخواهد توانست حق پروردگارش را آن گونه که سزاوار اوست ادا نماید. تا آنجا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله اینگونه به پیشگاه خدای خویش عرضه می دارد:
«اَنَا لا اُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ؛
من از عهده ثنا و ستایش تو برنخواهم آمد. تو همان گونه ای که خود، ثنایا نمودی.
به همین سبب و به حکم عقل و وجدان، اعتراف به تقصیر و اقرار به معاصی،در محضر حضرت پروردگار، امری مطلوب می باشد که نفس این عمل، گامی مهم در تثبیت بندگی بنده، در پیشگاه معبودش می باشد
در مناجات ابوحمزه ثمالی نیز می خوانیم:
اِلهی اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجلی وَ لَمْ یُقَرِّبْنی مِنْکَ عَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِعْترافَ اِلَیْکَبِذَنْبی وَسائِلَ عِلَی
خدایا! اگر اجلم نزدیک شده باشد ولی عمل من موجب قُرب تو نشده باشد،پس من اعتراف به تقصیر را وسیله قُربِ به تو قرار می دهم.
ب) چنانچه از این فراز از مناجات استفاده می شود، نفسِ اِقرار و اعتراف به تقصیر، نزد بارگاه کبریایی، می تواند، قُرب به پروردگار را نیز به همراه داشته باشد.
چنانچه امام علیه السلام این گونه اشاره فرمود که: «اگر در پایان عمر عملم، موجباتِ قُرب به تو را فراهم نساخت، من، به وسیله اقرار به تقصیر، به تو نزدیک خواهم شد».
قسمت ششم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسی فِی النَّظَر لَها فَلَها الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها.
الهی لَم یَزَلْ بِرُّکَ علیَّ ایّامَ حَیاتی فلا تَقْطَع برَّکَ عنّی فی مَماتی، الهی کیفَآیِسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لی بعدَ مَماتی و اَنْتَ لم تُوَلِّنی الاّ الجمیلَ فی حیاتی.
معبود من بر نفس خویش ستم کردم در اینکه برای تکاملش، امروز و فردانمودم، پس وای به حالش اگر او را نیامرزی.
معبود من، خیر گسترده ات، همواره در ایام حیاتم بر من جریان دارد، این خیرگسترده ات را بعد از موتِ من، از من دریغ مدار! معبود من! چگونه از احسان تو پس از مرگم ناامید گردم و حال آنکه در زمانِ حیاتم جز به نیکی رفتارنکرده ای.
✅ نکاتی از این فراز
1. ارتکاب معاصی، ظلم به خود؛
2. ـ برای تکامل نفس ـ امروز و فردا نگفتن؛
3. وای از آمرزیده نشدن ما از جانب خدا؛
4. تقاضای استمرار نیکی خداوند، تا بعد از مرگ.
گناه، ظلم به خویش است
چنانچه از آیات و اخبار استفاده می شود، گناه و خطا، قبل از آنکه، آسیبی به دیگران رساند، دامن گیر خود شخص خواهد شد. و در واقع، آدمی با انجام معاصی، به خود ستم کرده است و بنیان سعادت خود را متزلزل ساخته است. دراین رابطه، مناسب است به شاهد مثال اشاره شود.
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وِ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ.(اعراف: 23)
آن دو گفتند: پروردگارا! «به واسطه ارتکاب گناه، به خویشتن ستم کردیم، واگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، البته از زیان کاران خواهیم بود.
سهل انگاری و ضایع نمودن فرصت ها یکی پس از دیگری تا آنجا می تواندخطرناک باشد که در نهایت، آدمی را از ره یابی به بهشت ابدی محروم سازد
?.ملاّمهدی نراقی در کتاب جامع السّعادات چنین می گوید:
«قَدْ وَرَدَ اَنّ اَکْثَرَ اَهْلِ النّارِ صِیاحُهُمْ مِنْ سَوْفَ، یَقُولُون واحُزْناه مِنْ سَوْفَ؛
روایت شده است که ناله بیشتر اهل جهنم از فردا گفتن و به تأخیر انداختن فرصت ها است وصدای واحزناه از آنها به خاطر این سهل انگاری ها بلند است»
ازدست دادن فرصت: ظلم به خویشتن
امام علیه السلام در فرازی که ذکر شد در مقام اهتمام به فرصت ها به خدایش عرض می کند: «من با امروز و فردا کردن و از دست دادن فرصت ها، در حق خویش ظلم نمودم».
از این عبارت معلوم می شود که ضایع نمودن فرصت ها نیز، نوعی ستم در حق خویشتن است.
آنها که به جایی رسیده اند و به آرزوهایشان دست یافتند، از سلسله قوانینی پیروی کردند
که در راه ماندگان و ناکامان در آرزوها، آن #قوانین را زیر پا گذاشتند.از جمله آن #قوانین، ?در یافتن فرصت ها و استفاده کامل از آنها می باشد.
در قاموس انسان های بزرگ و موفق، چیزی به نام «هنوز فرصت هست»، و واژه نامأنوسی به نام «امروز و فردا کردن» وجود ندارد.
.وای بر نَفْسِ مان اگر خداوند او را نبخشد
گرچه ظلم بر نفس و از دست دادن فرصت ها، خسارتی بزرگ است، ولی کدام خسارت و بیچارگی است که اگر مشمول عفو و غفران اِلهی شود، جبران نشود.
?به قول شیخ محمود شبستری:
گدایی گردد از یک جذبه،
شاهی به یک لحظه دهد کوهی به کاهی
از آنجا که خداوند، «دائم الفضل» است، و همواره فیض او به طرف بندگانش جاری و ساری می باشد، و از آنجا که در عالَم دنیا، جز نیکی و خوبی از او مشاهده نشده است،
⁉️چگونه می شود که ناگهان، در جهان دیگر، بارش رحمت او کاهش یابد ومهر خویش را از بندگانش دریغ بدارد؟!
و به تعبیر امام علیه السلام در این فراز از مناجات:
چگونه می شود که از رفتار نیک تو در جهان دیگر، مأیوس شوم، در حالی که تو در این جهان، جز به زیبایی و خوبی با من معامله نکردی؟!
باری، آنکه کریم است، همواره کریم است و آنکه بزرگوار است، همواره بزرگوار خواهد ماند.
خداوند، از صد قسمت رحمتش، فقط یک قسمت را در دنیا به جن و انس،پرندگان، حیوانات و حشرات عطا کرده است، تا بین خود با محبت و مهربانی زندگی کنند
و نود و نه قسمت دیگر را در آخرت به بندگان خویش اختصاص خواهد داد.
قسمت هفتم از شرح مناجات شعبانیه
اِلهی تَوَلَّ مِنْ اَمْری ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ.
معبود من تدبیر امورم را آن گونه که شایسته توست به انجام رسان، و فضل خود را به گنهکاری که غریقِ امواج جهالت است، بازگردان.
✅نکاتی از این فراز
1. واگذاری امور به خداوند
2. تقاضای دریافت فیض از حق تعالی
واگذاری امور به خداوند
علم آدمی بسیار ناچیز و اندک است، به همین سبب، هرگز به طور جامع وکامل، به مصالح و مفاسد خویش آگاه نمی باشد. به همین سبب است که امورزندگی خویش را به پروردگارش واگذار نماید.
آن گونه که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام واگذار نموده و به این شکل در دعای عرفه به مناجات نشسته است که:
«اِلهی اَغنِنی بِتَدْبیرِکَ عَنْ تَدْبیری وَ بِاخْتِیارِکَ عَنْ اِخْتِیاری؛ معبود من! تدبیرت راجایگزین تدبیرم نما! و بدین گونه بی نیازم فرما! و اختیار خودت را به جای اختیارم اِعمال فرما!»
فیض الهی
جهل، عذری برای دریافت فضل
الطاف حق تعالی به قدری وسیع و فراگیر است که با هر بهانه ای آدمی را مشمول رحمت و عنایت خود می سازد؛ به عنوان نمونه همانگونه که از مناجاتِ حضرت امام علی علیه السلام در مسجد کوفه استفاده می شود:
?نقل سخنی از علامه حلی نیز در این مورد، خالی از لطف نمی باشد. وی درکتاب «اَوْصافُ الْاَشراف» می نویسد:
چون بنده را یقین باشد که خدای تعالی از او داناتر است و تواناتر، کار خود به او واگذارد، تا چنان که تقدیر اوست، آن کار را بسازد، و به آنچه او تقدیر کندو کرده باشد خرسند و راضی باشد
در اینجاست که امام علی علیه السلام این گونه به تضرع می نشیند:
«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمَوْلی و اَنَا الْعَبْدَ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلاَّ الْمَوْلی؛ مولای من تو مولایی ومن عبد، و چه کسی جز مولی بر عبد خویش ترحم می نماید».
«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْعَزیزُ وَ اَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلاّ الْعَزیزُ؛ مولای من! تو عزیزی و من ذلیل، و جز عزیز، چه کسی به ذلیل رحم خواهد کرد».
و در فراز مذکور از مناجات، «جهل» و جاهل بودن بنده نیز از عواملی به شمارآمده که آدمی را مستحق دریافت فضل و کَرَم الهی می نماید،
همان گونه که امام علیه السلام می گوید: معبود من! فضل خود را به گنهکاری که غریق امواج جهالت است باز گردان
✅ ناگفته نماند که مقصود از «جهل» تنها بی اطلاعی نسبت به حرام و گناه نمی باشد، بلکه چه بسا، دایره جهل وسیع تر از این باشد. یعنی می توان به افرادیکه حتی به عواقب گناهان آگاهی دارند ولی باز مرتکب آن گناهان می شوند نیزنسبت جهل داد؛
ادامه دارد….