زیـادبرامدعاکن
03 آذر 1399
ماییم و دلی زعشق رویت سرشار
ای مرد خدا! سوار آیینه تبار
هر فاصله ترجمان دلتنگی ماست
بازآ و همه فاصله ها را بردار …
خدانکنهکسیبھتبگه :
” زیـادبرامدعاکن “
دلـتبهلرزهمیفتـهکهمگهچیشـدهکهاینقدرمضطربُ بیتابشـده…
اگـرشرایطشباشـهمشکلشروجویـامیشـی و تمامسعیتومیکنیکهشایـدبتونیکمکشکنی !
ھیباخودتفکرمیکنـی: مشکلشحلشـد ؟
خلاصهکههرجامیری و یامیشینـیمیگـے :
دوستانیهنفرخیلیالتماسدعاداره؛بـراشدعـاکنین
نمیدونمکهمتوجهمنظورمشدینیانـهامـا :
مولایِبیاباننشینمـا
بارھاپیغامدادهکه برایِفـرجمـنبسیاردعاکنیـن
کاشحداقلوقتیدعامیکنیم؛ازاوندعاهاییباشهکهانگاریھمــهامیـدتقطعشـده
اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْ