دستی از سلسله ی نور به بالا برسد....
چه صدایی ست كه احساس مرا می خواند
مثل آواز حرا سمت خدا می خواند
چه شگفت است كه باران صدا می بارد
واژه در واژه غزل های رها می بارد
واژه ها طعم اهورایی كوثر دارد
وحی می بارد و حس خوش باور دارد
باور این است كه تا قافله ها برگردند
واجب اینجاست همه نافله ها برگردند
شد مقدر كه رسالت به ولایت برسد
دین شكوفا به درختی كه نهایت برسد
دین شكوفا برسد آینه لبریز شود
عشق در ذوق غدیر عاطفه انگیز شود
دستی از سلسله ی نور به بالا برسد
اوج “من كنت” به سرشانه ی مولا برسد
” هركه مولای من اویم…” و محمد می گفت
نور از نور هر آیینه مجدد می گفت
پیش از این گفت نه یك بار ولی نشنیدند
هر چه با صوت رسا گفت علی، نشنیدند
ولی امروز غدیر است و شنیدن جاریست
همه جا زمزمه ی روشن دیدن جاریست
و شنیدیم نبی گفت علی تان مولاست
و پس از این، نفَس سبز ولی تان مولاست
یازده مرتبه این نور سفر خواهد كرد
نسل ها را نفسی تازه خبر خواهد كرد
كه غدیر آمده تا جاری كوثر باشد
چهارده آینه گسترده ی باور باشد
باور این است كه هر لحظه ولایت با ماست
از غدیری كه نفس های هدایت با ماست
باز ای همنفسان حس شكوفا دارم
بویی از پیرهن یوسف زهرا دارم
ناگهان می رسد آن ماه كه هستی با اوست
خم سربسته ی راز است كه مستی با اوست
مست مهدی شده ام ساز سكوتی بزنید
در غدیری كه شكوفاست قنوتی بزنید
خلیل عمرانی
————————————
اللهم عجل لولیک الفرج