بلوغ و بحران هویت دختران
بلوغ و بحران هویت ناشی از آن نوجوان را با دنیایی از تردیدها سردرگمی ها و شکیات مواجه می کند. که ماحصل آن این می شود که نوجوانان مى گویند : كسى ما را به حساب نمى آورد، ما را درك نمى كنند. پدر و مادرم گیر می دهند … و از طرفی والدین نیز از نوجوان خود گله و شكایت دارند، كه او به كلى عوض شده است. همیشه با برادر و خواهر كوچك ترش مشكل دارد و پرخاش گر و خیره سر شده است.
شاید مهم ترین تحول دوران بلوغ دختران را که بعد از ظهور صفات ثانویه جنسى، تحولات عمیق عاطفى دانست. که می توان بلوغ و بحران عاطفی را مسئله ای مهم، برای یافتن هویت خود است. نوجوان با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و قبول تحولات بلوغ مى خواهد هویت خویش را از نو بازسازى كند. حتى مخالفت و ستیز نوجوانان با والدین خود و عصیان آنان در برابر ارزش ها و دخالت هاى دیگران براى تثبیت هویت و جدا نمودن هویت خویش از سایرین است.
این بحران باعث شده است كه طوفانى در درون نوجوان ایجاد شود و با انواع تردیدها، سردرگمى ها روبه رو گردد. عواطف او ثابت نیست، زود خوشحال مى شود و به سرعت در غم و اندوه فرو مى رود. همین تغییر حالات او را خسته و رنجور مى كند و به واكنش تند و ناسازگارى سوق مى دهد.
نوجوانان درد دل هاى زیادى دارند; مى گویند: كسى ما را به حساب نمى آورد، ما را درك نمى كنند. از سوى دیگر والدین نیز از نوجوان خود شكایت دارند، كه او به كلى عوض شده است. همیشه با برادر و خواهر كوچك ترش مشكل دارد و پرخاش گر و خیره سر شده است.
برخورد الدین با بلوغ و بحران هویت فرزندانشان
به والدینی که می خواهند در امر فرزندپروری موفق باشند باید توصیه كرد كه سعى كنند نوجوانان را در این دوره بحرانى درك كنند و سركشى ها و مخالفت هاى نوجوانان در این دوره را به صورت علائم رشد و از خصوصیات دوره نوجوانى تعبیر كنند و آن را مقدمه قطعى یك واقعه نگران كننده كه آینده نوجوان را تهدید مى كند، ندانند. برخورد صحیح آنان در برابر بلوغ و بحران هویت فرزندشان به نوجوانشان كمك خواهد كرد تا از این برهه پرتلاطم و آشوب بگذرد.
خود شیفتگی و استقلال طلبی در دوران بلوغ و بحران هویت
جوانان در سن بلوغ، خود شیفته هستند. آن ها نسبت به عكس العمل خود در آینه وسواس به خرج مى دهند و گاهى ساعت ها خود را در آینه نگاه مى كنند. این عمل ناشى از خودآگاهى شدید آنان است.
انگیزه استقلال طلبى در این مرحله بروز مى كند. جوان از یك طرف از نظر اقتصادى وابسته به والدین است و از طرفى مى خواهد مستقل عمل كند. مى گویند:
انسان در سه مرحله به استقلال مى رسد: مرحله اول، هنگام به دنیا آمدن و مرحله دوم، هنگام از شیر گرفتن كودك است و مرحله سوم، دوران بلوغ است. موریس دِبس، روان شناسى معروف فرانسوى این دوره را فطام یا از شیر گرفتن روانى نام نهاده است.
ییكى از روان شناسان به نام گفته است: نوجوان در دوره اى زندگى مى كند كه مى توان آن را دوره بى سر و سامانى روانى نامید، زیرا او نه كودك است و نه كاملاً بزرگ سال شده است. بحران بلوغ، نوجوان را در یك وضعیت مبهم و پیچیده اى قرار مى دهد كه نمى داند چه كارى بكند. همین عدم اطمینان نسبت به نقش خود، موجب مشكلات زیادى براى نوجوان مى شود و او را زودرنج و دو دل و بى ثبات مى سازد.
البته نباید فراموش كرد كه این امر در آن ها چندان با دوام و ریشه دار نیست. به تدریج عواطف و احساسات و خواسته هایشان جهت مى گیرد. برخورد سالم والدین و مربیان با این بحران بلوغ مى تواند تا حد زیادى در فروكش كردن آن دخیل باشد.
پرخاشگری در دوران بلوغ و بحران هویت
یكى از حالات روانى و عاطفى نوجوان، پرخاشگرى است، چون به كمك این مكانیسم، او خاطرات تلخ گذشته و ضعف و حقارت خویش را پنهان و از این طریق اطرافیان را متوجه قدرت و بزرگى خود مى كند. از طرفى، حساسیت ها و هیجان ها با تغییرات و تحولات غدد داخلى، میزان ترشحات هورمون ها رابطه مستقیم دارد. فعالیت هاى بدنى، ورزش و تفریح و انجام تكالیف دینى و عبادات، تأثیر فراوانى در حفظ تعادل عاطفى و كنترل خشم نوجوانان دارد.
هارلوك، یكى از روان شناسان، حالات هیجانى و عاطفى نوجوانان را به خصوص در اوایل و اواسط بلوغ، داراى پنج مشخصه مى داند: شدت، فقدان كنترل، عدم ثبات و یا تغییر ناگهانى از حالت شعف به حالت ناامیدى، افسردگى، اخلاق متغیر و پیدا شدن احساسات عاقلانه نظیر: وطن پرستى وفادارى، احترام به دیگران و خداجویى.
مهکام مجله اینترنتی آموزش خانواده