شیوه زندگی در لباس و غذا و...
داستانی از نهج البلاغه
شیوه زندگی در لباس و غذا و…
یکی از دوستان علی ـ علیه السلام ـ بنام «علاء بن زیاد»[1] در بصره سکونت داشت و بیمار گردید.
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ به عیادت او رفت، وقتی خانه عریض و طویل و وسیع علاء را دید، فرمود: «این خانه با این همه وسعت را در این دنیا برای چه می خواهی؟ با این که در آخرت به آن نیازمندتر هستی؟!».
سپس فرمود: «آری مگر این که بخواهی به این وسیله به آخرت برسی (آن را پل معنویات قرار دهی) مانند آن که:
1. در این خانه از مهمان پذیرایی کنی؛
2. صله رحم نمایی؛
3. حقوق واجب خود (مانند زکات) را از این خانه خارج کرده و به اهلش برسانی، «فاذا انت قد بلغت بها الاخره؛ که در این صورت، با داشتن همین خانه هم به آخرت نائل شده ای».
علاء، عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! از برادرم (عاصم بن زیاد) پیش تو شکایت می کنم!
امام فرمود: برای چه؟ مگر چه کرده؟
علاء عرض کرد: عبائی ناچیز پوشیده و از دنیا کناره گرفته است.
علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «او را نزد من بیاور». وقتی که عاصم به حضور علی ـ علیه السلام ـ آمد، حضرت به او رو کرد و فرمود: «یا عدیّ نفسه! لقد استهام بک الخبیث، اما رحمت اهلک و ولدک…؛ ای دشمنک جان خود، شیطان بر تو راه یافته و تو را صید کرده است، آیا به خانواده ات رحم نمی کنی؟! تو خیال می کنی خداوند که زندگی طیّب و خوب را بر تو حلال کرده، دوست ندارد از آن بهره مند شوی؟! انت اهون علی الله من ذلک؛ تو بی ارزش تر از آنی که خداوند با تو چنین کند».
عاصم عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! ولی تو با این لباس خشن و غذای سخت و ناگوار به سر می بری» (و من از تو پیروی می کنم).
امام فرمود: عزیزم! من مثل تو نیستم، ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره؛ خداوند متعال بر پیشوایان عدل و حق، واجب کرده است که بر خود سخت گیرند، و شیوه زندگی شان را هماهنگ با وضع زندگی طبقه ضعیف مردم قرار دهند، تا ناداری و فقر، فقیر را از جا بدر نبرد.[2]
ناداری فقیر، موجب نافرمانی او از خدا نشود و تنگدستی و فشار زندگی موجب آن نشود که به فقیران سخت بگذرد.
به این ترتیب امام علی ـ علیه السلام ـ در این فراز، چندین درس آموخت:
1. عیادت بیمار؛
2. نهی از افراط و تفریط در زندگی؛
3. پل قرار دادن دنیا برای آخرت؛
4. تعیین وظیفه رهبران حق در انتخاب زندگی ساده.
میناگران رومینا(پدران دختردار بخوانند!)
میناگران رومینا(پدران دختردار بخوانند!)
دکترمحمدعلی فیاضبخش / روزنامه اطلاعات شماره 27570 /یکشنبه ۱۱ خردادماه
در این مکتوب بنا ندارم فیلسوفی کنم -که هیچگاه نکردهام- نیز قصد جامعهشناسی ندارم -که بلدش نیستم- و ژست روشنفکری نمیگیرم -که هیچگاه نبودهام- نیز وارد مباحث روانشناختی نمیشوم -که جایش این مکتوب نیست- ایضاً به فقه کاری ندارم -که اگر هم سوادش را میداشتم، جرئتش را ندارم- تنهای هم بر سیاست نمیزنم -که تنِ ما را با ازمابهترانِ این وادی طنطنهای نیست- حتی نمیخواهم بر روال ادبیات حاکم بر این ستون بنویسم تا شاکیان همیشگی، مجبور به کناردستداشتن کتاب لغت نشوند. فقط میخواهم با پدران دختردار، در هر سطح و سیاق دانش و گرایش، احساس پدریام را به مشارکت بگذارم و به ایشان بگویم:
پدری، مالکیت نیست؛ رابطهی ارباب و رعیتی و تخت سلطنت نیست؛ نمایش هیمنه و هیبت نیست؛ حتی مسئولیت نیست.
خواهید گفت: پس چیست؟ آری، پدری، محبت است؛ نوازش است؛ پذیرش است؛ گذشت است؛ یک کلام، پدری، زندگی است و زندگی با داس و داغ و درفش کاملاً بیگانه است.
از سال ۸۵ تا ۹۷، بیش از یک دهه یکسره در کلاسهای آموزش خانواده در مدارس تهران و شهرستانها با پدرها و مادرها چهرهبهچهره سخن گفتم و پیش از این تاریخ نیز؛ لیک در این دهه، فشردهتر و سیستماتیکتر. در اینکلاسها چندین برابر توصیههای تعاملات زوجینی، به رفتارهای والد-فرزندی توجه و دقت دادهام و بیتالغزل همهی این آموزشها را (بعد از نیمعمری مطالعه و پژوهش و کسب تجربه) در این جملهی امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزندش یافتم که:
«تو را پارهای از وجودم؛ نه، نه، همهی وجودم یافتم». (نامهی شمارهی ۳۱ نهجالبلاغه)
کسانی که فرزندشان را «همهی وجودشان» یافتهاند، نه بر او تحکم میکنند و نه بداخلاقی؛ نه به او دستور میدهند و نه حکم سربهراهی؛ نه انتظار اطاعت میبرند و نه تکلیف ارادت؛ نه تنبیهش میکنند و نه حتی تشویق؛ خواهید گفت: پس چه میکنند؟! میگویم: آدم با خودش چه میکند؟ یک کلام: زندگی! پس با بچههاتان زندگی کنید! شعار میدهم و کلیگویی میکنم؟ نه؛ صبر کنید:
زندگی یعنی اگر خلافی کردی، دلت میخواهد کسی متوجه نشود؛ پس خلاف و گناه فرزندت، یعنی «خودت»، را چماق مکن!
زندگی یعنی دوست داری گاهی برای خودت باشی و آنگونه -که خوشحالت میکند- بگذرانی؛ پس برای «همهی وجودت»، یعنی فرزندت نیز روا بدار!
زندگی یعنی هزار آزمون و خطایی که تو را به اینجا رسانده و شانس آوردی و تذکر و راهنمایی شنیدی و به خودت آمدی؛ پس به فرزندت زیر نگاه راهنماییات (و نه پاسبانی و ژاندارمیات) فرصت آزمون و خطا بده!
زندگی یعنی مهر ورزیدن و بهرهگیری از مهرورزی دیگری؛ حالا اگر آن نیمهی وجودت، نه، نه، همهی وجودت، یعنی «فرزندت»، خواست مهر بورزد یا مهری بر او بوزد، باید علفهرزهاش ببینی و داس بر گردنش نهی؟
صوت های درس اصول
صوت تدریس درس اصول 2 و اصول 4
جهت استفاده طلاب عزیز بارگذاری شد لطفا بر روی گزینه مورد نظر کلیک کرده و صوت را دریافت کنید
خواهش میکنم مردها نشنوند‼️
خواهش میکنم مردها نشنوند‼️
«این را شما خانمها بدانید! وجود شما آن تحولی را در روحیات مرد به وجود میآورد که گاهی هیچ عاملی نمیتواند آن تحول را ایجاد کند. مرد هم نسبت به زن همین است.
حالا مرد گاهی ممکن است مثلاً اخمآلود وارد خانه شود. اگر زن قدری عقل و پختگیاش بیشتر باشد و از اخم او جا نخورد و لبخند نشان دهد و در مقابل محبت بورزد، یواش یواش با افسونِ محبت، می تواند گره اوقات تلخی و بداخلاقی مرد را باز کند، و ببیند که او چه احتیاج داشت.
من این حرفی که میگویم، خواهش میکنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانمها این را بدانید، آقایان تا آن آخر هم، مثل یک پسر بچه هستند و باید شما ادارهشان کنید. واقعاً خانمها باید این بچه پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده، اداره کنند.
امام خامنه ای۸۱/۷/۱۱
جهاد زن، نيكو شوهرداری است.
#نهج_البلاغه،بخشی از حکمت۱۳۶
کار شیطان و طلبگی
کار شیطان
شيطان کارش اين است که _مخصوصا کساني که بخواهند ارزشمند باشند_ اينها را ارزان بخرد و اين ها را آلوده کند.
حيف است، ما که تمام خودمان را گذاشته ايم براي خدا و با خدا و اهل بيت عليهم السلام معامله کرده ايم، مراقب باشیم به يمين و شمال متمايل نشويم، به افکار پوچ گرايش پيدا نکنيم، اهمال در وظايفمان نکنيم،
وظيفه اوليه ما اين است که؛ در مسير تقوا قدم برداريم و به وظيفه طلبگي مان ملتزم باشيم، ما خيلي کار انجام نشده داريم.
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری