همه حواس من به این لیوان آب بود!
حکایت: همه حواس من به این لیوان آب بود
زنی به شیخ مسجد گفت:
من نمی خوام درمسجد حضور داشته باشم!
شیخ گفت:n
میتوانم بپرسم چرا؟؟؟
زن جواب داد:
چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،
بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،
بعضی ها به من خیره شده اند…
شیخ ساکت بود،
سپس گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟؟؟
زن گفت: بله
حتما، چه کاری هست؟؟؟
شیخ گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد!!!
چه عملی پذیرفته میشود و یا نمیشود؟
تفسیر آیه 127 بقره
«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ:(و نيز بياد آوريد) هنگامی كه ابراهيم و اسماعيل پايههای خانه (كعبه) را بالا میبردند (و میگفتند) پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانائی». (بقره، ۱۲۷)،
باید توجه کنیم این دعا در چه فضائی انجام گرفته است. فضای این دعا در شرایطی است که حضرت ابراهیم(ع) با کمک فرزندش اسماعیل پایههای خانه خدا را بالا میآورد و و پس از آنکه پایههای خانه خدا را که بنا نهاد، این دعا را انجام داد که «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا: پروردگارا! از ما بپذير» که دعای کوچکی است اما دو نکته در آن وجود دارد.
در این دعا دو نکته جلب نظر میکند.
نکته اول این است که جناب ابراهیم نگفت که خداوند چه چیزی را قبول کن و تنها گفت خداوند از ما قبول کن. چه چیزی را قبول کن؟ چرا او نگفت که خداوند چه چیزی را قبول کند و به صورت مبهم بیان کرد؟ این جا با توجه به سیاق آیه، آیا میتوان گفت منظور این است که بنای این مسجد را از ما قبول کن؟ در این صورت اگر میخواهد بگوید بنای این مسجد را بپذیر، پس چرا آن را صراحتا نگفته است؟
نکته ظریفی که این جا وجود دارد و برخی از بزرگان مانند علامه طباطبائی متذکر شدهاند، آن نکته این است که اولیای الهی وقتی درباره عمل خود با خدا صحبت میکنند به قدری عمل خود را ناچیز میبینند که ارزش نام آوردن برایش قائل نیستند، ما هم همین طور هستیم وقتی هدیهای را به کسی میدهیم یک وقت آن را خیلی مهم تلقی میکنیم و میگوئیم آقا من این هدیه را که نام میبریم، به شما میدهم، اما یک موقع هست شما هدیهای برای فامیلتان که تازه وصلت کرده است آماده کرده و بستهبندی میکنید و فقط میگوئید بفرمائید و یا میگوئید قابلی ندارد، زشت است که بگوید که من چه آوردهام و ادب هم در همین است و یک وقت است که میگوئیم ناقابل است که کم میبینیم.
ادب از یک طرف این را اقتضا میکند که ما نگوئیم چه چیزی را هدیه میدهیم، از طرف دیگر که هدیه را دادید، طرف مقابل باز میکند و بیان کرده که چیست و قدردانی میکند و با این کار در واقع میخواهند بگویند این هدیه بسیار با ارزش است.
این نشان از اخلاص و موقعیت تقصیر و کوتاهی است که بگوئیم خدایا ما کاری نکردهایم و آنچه در بضاعت ما بوده است، انجام دادهایم.
در این خصوص مرحوم علامه میگویند ابراهیم و اسماعیل خانه خدا را میساختند اما رویشان نمیشد که بگویند چه کاری کردهاند.
نکته دوم این است که در این آیه «تقبل» به چه معناست؟ گفت: قبول چیست؟ قبول به معنای پذیرفتن است. یعنی چه عملی پذیرفته میشود و یا نمیشود؟ عملی را که انسان انجام بدهد، اگر از نظر ظاهری درست باشد یک اثر دارد و اگر از نظر باطنی درست انجام شود، اثر دیگری دارد.
عمل درست از نظر ظاهری صحیح است که در این جا مقابل باطل است. اگرفردی نمازش را صحیح بخواند، تکلیف از او اسقاط میشود و فرد به وظیفه خود عمل میکند. دانستن احکام و رعایت آن به صحت مربوط میشود. همه اعمال صحیح به درجه قبولی نمیرسد. شرایط قبولی روحی هستند و مهمترین شرط در قبولی عمل که سختترین شرط است اخلاص است.
در این مرحله کار سخت و دشوار میشود. عمل صحیح دشواری ندارد و مثلا با رعایت مبطلات روزه انجام میشود و حداقل نمره اخذ میشود دیگر عبادات هم همین است.
حضرت ابراهیم(ع) این دغدغه را دارد و می گوید خداوند ما داریم خانه تو را میسازیم اما نمیداینم که کارمان را خالصانه انجام میدهیم و یا نه و در واقع حضرت ابراهیم هم دغدغه قبولی عملش را داشت.
حجتالاسلام و المسلمین محمد سروشمحلاتی، مدرس حوزه
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)
نماز ملفوظ یا نماز مقبول؟
از کجا بفهمیم نمازمان مورد قبول خدا واقع شده؟
ما دو نوع نماز داریم:
یکی نماز ملفوظ است. یعنی نمازی که انسان
فقط الفاظ را می خواند و نمازش در محدوده
الفاظ است.
دوم؛ نماز مقبول است یعنی نمازی که انسان را از گناه دور نگه می دارد ،چون قرآن فرمود :
“ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر”
راه تشخیص نماز مقبول از نماز ملفوظ در این است که: اگر نماز صبح توانست تا ظهر انسان را از گناه حفظ کند این نماز مقبول است، اگر نماز ظهر وعصر توانست تا شب انسان را دور از گناه نگه دارد ،چنین نمازی ،نماز مقبول است. وگرنه نمازی که بعدش گناه انجام شود،فقط نماز ملفوظ است..
از بیانات آیت الله جوادی آملی
علم بدون عمل هیچ دردی را دوا نمی کند
امروز ظلمات و گرفتاریهای مختلف همه جا را فرا گرفته است و رهایی از این گرفتاری با علوم اهل بیت (ع) که از آن به عنوان نور یاد شده، ممکن است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از ارومیه خانم حضرتی در نشست عمومی طلاب مدرسه علمیه الزهرا(س) ارومیه اظهار داشت: در دنیای کنونی که ظلمت همه جا را فرا گرفته و شیطان در کمین است، برای رهایی از این ظلمتها باید در وادی نور قدم گذاشت و در روایات از فقه اهل بیت(ع) به نور تعبیر شده است، بنابر این وسیله رهایی از ظلمات امروزی و رهایی از دام شیاطین عمل به فقه اهل بیت(ع) است.
وی ادامه داد: فراگیری علوم اهل بیت(ع) به شرطی انسان را نجات میدهد که طالب آن علم با قصد قربت و سربازی امام عصر(عج) آن را بخواند و در راهی که قدم گذاشته شک نداشته باشد، که زندگی و باطن انسان را نورانی میکند.
استاد مدرسه علمیه خواهران الزهرا(س) ارومیه بیان داشت: مهمترین خصلت انسانی تعقل است که فاقد آن را خدای متعال پایینتر از حیوانات خطاب میکند و با این تعقل است که انسان علوم اهل بیت(ع) را فرا میگیرد و راه نجات را پیدا میکند و غفلت از تفکر و تعقل انسان را جهنمی میکند.
حضرتی اضافه کرد: به عنوان یک طلبه باید با کسب علوم الهی از بقیه مردم جلوتر باشیم و به تکلیف و رسالت خود عمل کنیم و علمی که یاد میگیریم زمانی مفید است که منجر به عمل شود و علم بدون عمل هیچ دردی را دوا نخواهد کرد و مفید نخواهد بود.
http://hawzahnews.com/detail/News/482015
خبرگزاری حوزه
کنترل ذهن در مسیر تقرب
یکی از ضعفهای فرهنگ دینی جامعۀ ما این است که معمولاً برترین شاخص دینداری و معنویت را برخورداری از قوت و قدرت روحی نمیدانیم. وقتی از ما بپرسند: آدم خوب و دیندار چه آدمی است؟ معمولاً میگوییم: کسی که مهربان و باگذشت باشد و… یعنی یکسری صفاتی را بیان میکنیم که دلالت بر نرمی، انعطافپذیری و فهم و بصیرت دارد.
البته اینها خوب است اما مهمترین ویژگیِ یک آدم خوبِ دیندار که اول باید به ذهن بیاید این است که «قدرتمند و برخوردار از قوت روحی باشد»
البته معنای قدرت و قوت روحی این نیست که آدم، خشن باشد و انعطاف نداشته باشد! اتفاقاً کسی که قدرت روحی داشت، مهربانتر هم خواهد شد. قوت روحی، منشأ بسیاری از خوبیهاست، امامزمان(ع) هم وقتی تشریف بیاورد، اصحاب خود را مهربانتر یا سخاوتمندتر نمیکند، بلکه اصحاب خود را 40برابر قویتر میکند (وَ أُعْطِیَ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا؛ غیبتنعمانی/310)
قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست و داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست. معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد. قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
اولین یا برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، این است که تو قوی باشی! این فرق بین دینداری درست و نادرست، و فرق بین دینداری حقیقی و قلابی است. قدرت روحی، برترین شاخص دیانت و آدمیت است؛ آدم باید قوی باشد! البته قدرت و قوت، اصلش درونی است، قدرت بیرونی فرع ماجراست. اگر ما از قدرت بیرونی هم خوشمان میآید، بهخاطر این است که کلاً از قدرت خوشمان میآید. منتها اگر کسی قدرت روحی داشته باشد، شایستهتر است.
مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است. بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است. در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.