ابتلاء نيكان و صالحان به «مصائب و بلایا»
ابتلاء نيكان و صالحان به «مصائب و بلایا»
پرسش⁉️
چرا در طول تاریخ تعداد زیادی از انسانهای نيكوکار و صالح به مصائب و بلایا دچار شده اند
پاسخ اجمالی:
هيچ كس نمى تواند اين حقيقت را انكار كند كه اغلب انسان ها وقتى غرق نعمت اند، ارزش آن را درک نمی کنند.
آری این مصائب و بلایا به افراد نیکوکار و بدکار هر دو مى رسد؛ نیکوکاران آنچه به آنها مى رسد را مایه تذکر نعمت هاى پروردگارشان در ایام گذشته مى نمایند و این موضوع آنها را به شکرو صبر وا مى دارد
امّا بدکاران هنگامى که چنین آفاتى به آنها رسد، شرارتشان را درهم مى شکند و آنها را از معاصى و زشتی ها باز می دارد.
پاسخ تفصیلی :
هيچ كس نمى تواند اين حقيقت را انكار كند كه غالباً وقتى انسان غرق نعمت است ارزش آن را نمى داند، از آن لذت نمى برد، شكر نعمت را بجا نمى آورد و گاه حتّى به اصل وجود آن توجّه پيدا نمى كند!
ماهيان نديده غير از آب *** پرس پرسان زهم كه آب كجا است؟!
اگر انسان هرگز بيمار نمى شد، نعمت سلامتى با آن همه اهميّت و عظمتى كه دارد هيچ گاه براى او، به عنوان يك موهبت بزرگ الهى مفهوم نبود.
اگر گهگاه زمين تكانى نمى خورد اين آرامش عجيبى كه در تمام طول سال بر آن حكمفرما است و در سايه آن، همه چيز زندگى بر محور مطلوب مى گردد هرگز معلوم نمى شد.
نور و ظلمت وقتى در كنار هم قرار ميگيرند شناخته مى شوند و اگر گهگاه طوفان حوادث، اقيانوس افكار انسان را متلاطم نسازد ارزش ساعات آرامش درك نخواهد شد.
يا به تعبير دقيق تر بخشى از مشكلات سايه روشن هاى زندگى هستند، كه بدون آن انسان قدرت ديدن چيزى را نخواهد داشت.
امروز دانشمندان مى گويند اگر در وسط يك اطاق كره مانند، يك جسم كروى صاف وجود داشته باشد و از تمام اطراف و جوانب نور يكسان و قوى به آن بتابد آن جسم كروى اصلا ديده نخواهد شد، اين ناهموارى هاي سطح جسم و اختلاف زاويه هاى تابش نور است كه جسم را براى انسان قابل رؤيت مى سازد.
نعمت هاى الهى درست همين گونه است كه اگر يكنواخت و يكسان و به طور دائم برقرار باشند، هرگز شناخته نخواهند شد.
از آنجا كه خداوند اين مواهب عظيم را از يك سو براى تمتع انسان و از سوى ديگر براى نزديكى او به ذات پاكش، از طريق شكر نعمت آفريده است، كاملا منطقى است كه گهگاه در آن نوسان و قبض و بسطى ايجاد كند تا هر دو هدف فوق به دست آيد.
در آيات قرآن مجيد نيز اشارات جالب و پرمعنايى - هرچند نه با صراحت - به اين واقعيت ديده مى شود كه ارزش نعمت ها را در راستاى مقايسه با لحظات سلب نعمت مشخص مى كند.
از جمله
«قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرينَ»(انعام ،۶۳)
(بگو: چه كسى شما را از تاريكي هاى صحرا و دريا رهايى مى بخشد؟! در حالى كه او را با حالت تضرع [و آشكارا] و در پنهانى مى خوانيد؛ [و مى گوييد] اگر از اين [خطرات و تاريكى ها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود).
آرى اين گروه قبل از آن كه گرفتار ظلمات هولناك دريا و صحرا شوند، هرگز ارزش نور و امنيت و روشنايى را نمى دانستند، امّا به هنگام سلب اين نعمت به ياد مبدأ اين نعمت مى افتند و اعلام آمادگى براى شكرگزارى مى كنند.
2⃣«وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(هود،۱۰)
(و اگر بعد از ناراحتى و زيانى كه به او رسيده، نعمتهايى به او بچشانيم، به يقين مى گويد: بدى ها از من برطرف شده، [و ديگر باز نخواهد گشت] و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود).
تكيه قرآن بر چشاندن نعمت بعد از ناراحتى براى آن است كه ارزش نعمت را به خوبى نشان دهد و سبب شكرگزارى بندگان گردد، هرچند گروهى مغرور و از خود راضى آن را طور ديگرى تفسير مى كنند.
3⃣«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»(آل عمران ،۱۰۳)
(و همگى به ریسمان خدا [قرآن، و هرگونه وسیله وحدت الهى]، چنگ زنید، وپراکنده نشوید؛ ونعمتِ [بزرگِ] خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت برقرار ساخت، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید!).
قرآن در اين آيه براى درك اهميّت نعمت اتحاد و تأليف قلوب، آن را در برابر زمانى كه اين نعمت به كلى سلب شده بود و آتش اختلاف و نفاق همه چيز را در كام خود فرو مى برد قرار مى دهد و به مسلمانان گوشزد مى كند، اين دو را با مقايسه يكديگر بشناسند تا به ارزش واقعى اين نعمت الهى پى برند.
در روايات اسلامى نيز بعضى اشارات به اين بخش از مصائب و آلام ديده مى شود از جمله:
در حديث معروف مفضل از امام صادق(عليه السلام) در مورد انواع آفات چنين آمده است:
«اِنَّ هذِه الآفات وَ اِنْ كانَتْ تَنالُ الصّالِحَ و الطّالِحَ جَميعاً، فَاِنَّ اللهَ جَعَلَ ذلِكَ صَلاحاً لِلصِّنْفَيْنِ كِلَيْهِما، اَمَا الصّالِحُونَ فَاِنَّ الَّذى يُصيبُهُمْ مِنْ هذا يَرُدُّهُمْ (يُذَكِّرُهُمْ) نِعَمَ رَبِّهِمْ عِنْدَهُمْ فى سالِفِ اَيّامِهِمْ، فَيَحْدُوهُمْ ذلِكَ عَلَى الشُّكْرِ وَ الصَّبْرِ وَ امّا الطّالِحُونَ فَاِنَّ مِثْلَ هذا اِذا نالَهُمْ كَسَرَشَرَتَهُمْ وَ رَدَعَهُمْ عَنِ الْمَعاصى وَ الْفَواحِشِ»(بحارالانوار،ج۳،باب۴،ص۱۳۹)
(اين آفات هرچند به افراد نيكوكار و بدكار هر دو مى رسد، ولى خداوند آن را مايه اصلاح هر دو گروه قرار داده: امّا نيكوكاران آنچه به آنها مى رسد، مايه تذكر نعمت هاى پروردگارشان نزد آنها در ايام گذشته مى شود و اين موضوع آنها را به شكر و صبر وا مى دارد و امّا بدكاران هنگامى كه چنين آفاتى به آنها رسد، شرارتشان را درهم مى شكند و آنها را از معاصى و زشتى ها باز می دارد).
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان