رهبرم
بسیجی بودن شرط نیست
بسیجی ماندن مهم است…
دیروز در خط مقدم حاضر بودی و امروز به دیدار همسنگرانت می ایی!
لباس خاکی ات یاد اور مردانگی توست…
هنوز هم با ما خاکی رفتار می کنی! …
رهبر عزیز من…
در محضر خوبان
آقا مجتبی تهرانی (ره):
صلوات مداد است و پاک کن…
یعنی هم حسنه می نویسد
و هم گناه پاک می کند…
مشاوره و استخاره
سؤال: مشاوره و استخاره ازنظر شرعي چه جايگاهي دارد؟ آيا در طول هم هستند يا در عرض هم؟ و آيا عمل به استخاره واجب است؟
پاسخ: جايگاه استخارة معمولي و مصطلح پس از مشاوره است؛ يعني در انجام دادن امور، نخست بايد تحقيق و تفحص و مشاوره کنيم. اگر به نتيجة خاصي نرسيديم، نوبت به استخاره و طلب خير از خداوند براي خروج از تحيّر ميرسد. [1] عمل به استخاره واجب نيست؛ هرچند اگر بد آمد، بهتر آن است که به انجام دادن آن اقدام نکنند. [2]
—————————————————–
پی نوشت :
1 . البته طلب خير از خداوند بايد در همة شرايط و احوال و زمانها باشد و زمان آن پيش از مشاوره است؛ ولي استخارة مصطلح، يعني خروج از تحير با روشهايي كه در شرع بدان سفارش شده است، و نوعي طلب راهنمايي از خداوند است براي خروج از سرگرداني.
2 . مشاوره زیر گنبد فیروزه ای، محمدتقی علوی و محمدحسین قدیری، مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی قم.
السلام علیک یا ابا عبدالله
ای بر لب تو زمزمۀ ماه محرّم
بنهاده سر از شوق به درگاه محرّم
از حنجر گلگون شهیدان خدایی است
پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم
بر گنبد افلاک ملک برد و برافراشت
پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم
با فوج ملک همدل و همراه و هم آواز
شد خیل عزادار دل آگاه محــرّم
این قافله در قافله آتشکده دل هاست
افروخته از غصّۀ جانکاه محرّم
در خشک و تر عالم و آدم زند آتش
گر شعله کشد از سر نی آه محرّم
جز غنچۀ لب های علی اصغر گلپوش
بر خنده نشد باز لبی گاه محرّم
ما خیل گدایان سر کوی حسینیم
باشد نظر لطف کند شاه محرّم
غدير، نیازی برای تمام ادوار/بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با عید غدیر خم
يك مطلب راجع به غدير عرض كنيم. مسألهى غدير، صرفا يك مسألهاى كه ما جمع شيعه به آن اعتقاد داريم و يك عده از مسلمانها هم به آن اعتقاد ندارند، اين نيست. در نگاه تاريخى به اسلام و در تحليل تاريخى حوادث صدر اسلام، موضوع غدير - يعنى نصب جانشين - يك ضرورتى بود كه اگر آنچنان كه تدبير شده بود - تدبير رحمانى و الهى، و تدبير نبوى - عمل مىشد، بدون ترديد مسير تاريخ بشر عوض مىشد و امروز ما در جايگاه بسيار جلوترى از تاريخ طولانى بشريت قرار داشتيم. اينكه يك مكتب و نظام فراگير نيازهاى زندگى بشر، به وسيلهى پيامبر خاتم در جامعه فرصت پياده شدن پيدا كند، كه اين خود يك معجزهى بزرگ بود، كه پيغمبر توانست اين نظام فكرى و عملى را واقعيت ببخشد و بر روى زمين واقعيت، آن را بنا كند؛ آن هم در دشوارترين جاها. خود اينكه در دشوارترين جاها توانسته اين بنا پياده شود و قرار بگيرد، نشاندهندهى اين بود كه در همهى نقاط زندگى بشر و جغرافياى انسانى آن روز دنيا و بعد از آن، اين بنا قابل تحقق است. اين شكل علمى را در مقام عمل، در دشوارترين صورت، پيغمبر توانست تحقق ببخشد. اگر اين حادثه اتفاق مىافتاد كه حفظ و گسترش كمى و گسترش كيفى در اين موجود خلق شدهى الهى - يعنى جامعهى اسلامى نبوى - مىتوانست به قدر ده، دوازده نسل، پىدرپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلم بود كه اين حركت در طول تاريخ بشر، شكستناپذير مىماند. معنايش اين نبود كه بشر، دوران انتظارى نخواهد داشت و خود در طول اين دوازده نسل، به نهايت مطلوب خود خواهد رسيد. اگر آنطورى كه پيغمبر معين كرده بود، اميرالمؤمنين، بعد امام حسن، بعد امام حسين، بعد ائمهى ديگر، يكى پس از ديگرى مىآمدند، باز به گمان بيشتر، بشر نياز به يك دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعهى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن صورت اگر اين تعاقب معصومين، اين دستهاى امين و كارآمد، مىتوانستند اين حادثهى ايجاد شدهى در واقعيت را حفظ كنند، آن وقت مسير بشر، مسير ديگرى مىشد….