منم سربازت میشم....
بسته های یلدایی برای شب یلدای خانواده های بی بضاعت
تقدیر و تشکر مدیریت محترم و کادر حوزه
از طلبه پرستار سرکار خانم محمدزادرضایی
بازدید مدیر و معاون فرهنگی حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها ارومیه از بیمارستان طالقانی
اهدای کتاب و تقدیر و تشکر از پرستاران و کادر درمانی بیمارستان
و مصاحبه تصویری با یکی از پرستاران بخش دیالیز
… آری، درود بر تو، ای بانوی شجاعت و ای زینت پدر!
ای آبروی روی علی، عشق فاطمه!
آری! درود بر تو و بر دست های تو
بر خاک پای تو.
دیدگان خویش را که گشودی، زهره و ناهید در اندرون آبی حیدر و زهرای پاک درخشید و الماس های سیرت و صورت آن دو تابناک، بی دریغ بر همگان تابید.
خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!
… و باز امیرالمۆمنین علی علیه السلام، در انتظار پیام آور خورشید ماند؛ برای نامگذاری افلاکی این فرشته آدمیزاده.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که آمد، دختر ماه را به آغوش پرنیانی اش سپردند و باز پیامبر خورشید، در انتظار امین وحی خدا، جبرائیل… .
اهالی آسمان غرق در شور و شعور و پای کوبی اند و به تنزیه و تقدیس پروردگار یاس و آب و آیینه، آسیمه.
جبراییل که بر پیامبر لبخند نازل شد، عرض کرد: نام این زیور حبل المتین را «زینب» بگذار! زینبی که زینت پدر، بهشت مادر، آبی بی کرانِ حسن و شریک غم های حسین است.
پس رسول رحمت خداوند فرمود: «همگان، دختر اقیانوس آرام را رعایت کنند و آبیِ زلال این خدیجه ثانی را بپایند، که او مرهم زخم های خورشید حسین است و آبی عنّابی کربلا». خوش آمدی ای بانوی آیینه، ای سرو سپید، ای پرستار!
تو که آمدی، دل اندوهگین بشیر رحمت، از اندوه زخم های حسین، سرخ بود، امّا آبی شد.
تو که آمدی، عبداللّه جعفر طیّار، در طواف ضریح چشم های تو شفا گرفت.
شنیدم کنج غربت گریه کردی
روایت در روایت گریه کردی
مرا در تیرگی هربار دیدی
برای من دورکعت گریه کردی
دل ما شد پریشان در هوایت
هوا خواه نسیم سامرایت
به پا خیز ای بزرگ آفرینش
که برخیزد همه عالم به پایت
یقین دارم که باران خواهد آمد
به استقبال چشمت باید آمد
خوش آن روزی که از دیوار کعبه
ندا آید که مهدی آمد، آمد
تورا حس کرده ایم ای نور مستور
که می تابد به ما گرمایت از دور
اگر در نیمهء شعبان بیایی
جهانم می شود نورٌ علی نور
برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است
دعا کردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران مستجاب است
سیدحمیدرضا برقعی