منم سربازت میشم....
دوره آموزش مقدماتی مرحله دوم بسیج
حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها ارومیه
همزمان با جشن امامت و ولایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه
یوم الله نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و روز تجدید میثاق با آن امام همام و آخرین ذخیره الهی می باشد، شایسته است عاشقان و منتظران در هر كجا هستند در این روز بصورت ویژه توجه به امام زمان علیه السلام نمایند، چرا كه نهم ربیع الاول، در امتداد غدیر و بلكه خود، غدیری دیگر است. باید در این روز با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود، تجدید پیمان كرده و بر مفاد عهد و میثاق خود مروری دوباره داشته باشیم.
جشن آغاز امامت
روز نهم ربیع الاول،سالروز شروع امامت منجی عالم بشریت، موعود انبیاء، پایان بخش طومار حاكمیت طاغوت و برقرار كننده حكومت عدل الهی در سرتاسر زمین است. زیرا هشتم ربیع الاول سال 260 ه.ق، امام حسن عسكری علیه السلام پس از این كه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری كه هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسیدند و هر گاه امامی به شهادت می رسد تمام معارف و علوم امام قبل به امام بعد منتقل و امامت و هدایت انسان ها به ایشان می رسد، از این رو مناسب است كه شیعیان و منتظران امام زمان(عج) روز نهم ربیع الاول را جشن گرفته و با حضرتش پیمانی مجدد ببندند. اما وقتی كه سخن از برگزاری جشن یا شادمانی به مناسبت آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و بیعت با ایشان می شود. برخی می پرسند: معنای این كار چیست؟ مگر در عصر امامان شیعه چنین رسمی بوده است كه امامی شهید شده و روز بعد، برای امامت فرزندش شادمان باشند؟
دو نوع شادمانی
در پاسخ این پرسش باید بگوییم: در تاریخ دو نوع شادمانی برای به امامت رسیدن امام معصوم علیه السلام داریم.
یك نوع وقتی است كه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام معرفی می كند. برای روز عید غدیر، مراسم های خاصی داشتیم و امامان هم بر آن و بزرگداشت آن تأكید كرده اند؛ البته جشنی متناسب با عرف زمانه خودش؛ یعنی وقتی پیامبر، حضرت علی علیهما السلام را به عنوان امام در غدیر مطرح می كنند كه یك حالت عمومی دارد، این همراه خودش، جشن دارد؛ تا چند روز افراد به امیرالمومنین علیه السلام تبریك می گفتند؛ حتی بعد از این واقعه هم، وقتی كسی خبردار می شد به آن حضرت تبریك می گفت؛ چون پیامبر فرموده بودند كه حاضران به غایبان بگویند. حاجیانی كه به مناطق خودشان برمی گشتند و این خبر مهم را به منطقه خودشان می رساندند، عده ای كه تازه خبردار می شدند باز هم به امیرالمومنین علیه السلام تبریك می گفتند. جشن گرفتن در این روز در سیره علما هم بود است. با اینكه عید قربان و عید فطر از عیدهای اسلامی است؛ اما علاوه بر این دو عید، عید غدیر را بسیار گرامی می داشتند.
اما نوع دوم، آغاز امامت، بعد از شهادت امام قبلی است. سیره اهل بیت علیهم السلام در این مورد چگونه بوده است؟ اول اینكه طبیعی است كه ایشان به مناسبت شهادت امام قبلی، محزون بوده اند. شیعیان نزد امام جدید می آمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت می گفتند و سپس با امام جدید بیعت می كردند. امام با تعابیر مختلف به اینها می گفتند خوشحال باشید كه با ما هستید و شیعیان هم خوشحال بودند كه گمراه نشده اند و امام بعدی را شناخته اند.
یکی از ضعفهای فرهنگ دینی جامعۀ ما این است که معمولاً برترین شاخص دینداری و معنویت را برخورداری از قوت و قدرت روحی نمیدانیم. وقتی از ما بپرسند: آدم خوب و دیندار چه آدمی است؟ معمولاً میگوییم: کسی که مهربان و باگذشت باشد و… یعنی یکسری صفاتی را بیان میکنیم که دلالت بر نرمی، انعطافپذیری و فهم و بصیرت دارد.
البته اینها خوب است اما مهمترین ویژگیِ یک آدم خوبِ دیندار که اول باید به ذهن بیاید این است که «قدرتمند و برخوردار از قوت روحی باشد»
البته معنای قدرت و قوت روحی این نیست که آدم، خشن باشد و انعطاف نداشته باشد! اتفاقاً کسی که قدرت روحی داشت، مهربانتر هم خواهد شد. قوت روحی، منشأ بسیاری از خوبیهاست، امامزمان(ع) هم وقتی تشریف بیاورد، اصحاب خود را مهربانتر یا سخاوتمندتر نمیکند، بلکه اصحاب خود را 40برابر قویتر میکند (وَ أُعْطِیَ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا؛ غیبتنعمانی/310)
قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست و داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست. معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد. قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
اولین یا برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، این است که تو قوی باشی! این فرق بین دینداری درست و نادرست، و فرق بین دینداری حقیقی و قلابی است. قدرت روحی، برترین شاخص دیانت و آدمیت است؛ آدم باید قوی باشد! البته قدرت و قوت، اصلش درونی است، قدرت بیرونی فرع ماجراست. اگر ما از قدرت بیرونی هم خوشمان میآید، بهخاطر این است که کلاً از قدرت خوشمان میآید. منتها اگر کسی قدرت روحی داشته باشد، شایستهتر است.
مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است. بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است. در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.
چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را قبول کرد؟
پاسخ شهید مطهری به این پرسش:
این همان چیزى است که همه منطقها اجازه میدهد. هر آدم با مسلکى به افراد خودش اجازه میدهد که با حفظ مسلک خود و به شرط اینکه هدف، کار براى مسلک خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] یعنى آن دستگاه را استخدام کنند براى هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام کرده باشد براى هدف خود.
ولایتعهدی امام رضا(ع) محل چالش بسیاری از محققان و پژوهشگران دینی است. تا حدی که برای بعضی این شبهه به وجود آمده که قبول ولایتعهدی از جانب امام رضا برخلاف سنت ائمه پیشین درباره پذیرش خلافت جائر بوده است. اما تاریخ ثابت کرده است که مامون با تظاهر به تشیع- در صدد رفع مشکلاتی بود که از ناحیه علویون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدی» به امام رضا علیه السلام بود.
با این حال بر کسی پوشیده نیست که امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را پذیرفت در حالی که می دانست به قیمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمی پذیرفت علاوه بر جان خودش جان شیعیان نیز به خطر می افتاد. در آن روزگار که تفکرات و فلسفه های الحادی و ضد دینی رواج کامل داشت، اگر امام اقدامی می کرد که جانش را از دست می داد؛ شیعیان به انحراف کشیده می شدند.
علاوه بر این امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی، دلیل حق نداشتن او نیست.
با تمام تفسیرهایی که از این واقعه شده است، شهید مطهری با دیدگاهی باز و موشکافانه مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع) را در یکی از سخنرانی های خود مطرح کرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است.
شهادت شیعه و سنی بر مسئله ولایتعهدی
شهید مطهری در ابتدا با اشاره به اینکه جرجى زیدان در جلد چهارم تاریخ تمدن [در مورد خلافت امام رضا(ع)] یک مطلب را اعتراف مىکند که بنى العباس سیاست خود را مکتوم نگاه مىداشتند حتى از نزدیکترین افراد خود و لهذا اسرار سیاست اینها مکتوم مانده است، می گوید: «مثلًا هنوز روشن نیست که جریان ولایتعهد حضرت رضا براى چه بوده است؟ این جریان از نظر دستگاه خلافت فوق العاده مخفى نگاه داشته شده است.»
استاد مطهری در ادامه با تأکید بر این که اسرار این ماجرا آنطور که باید مخفى بماند، مخفى نمىماند. می گوید: «از نظر ما که شیعه هستیم اسرار این قضیه تا حدود زیادى روشن است. در اخبار و روایات ما- یعنى در نقلهاى تاریخى که از طریق علماى شیعه رسیده است نه روایاتى که بگوییم از ائمه نقل شده است- مثل آنچه که شیخ مفید در کتاب ارشاد نقل کرده و آنچه- از او بیشتر- شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده است، مخصوصاً در عیون اخبار الرضا نکات بسیار زیادى از مسأله ولایتعهد حضرت رضا هست، و من قبل از این که به این تاریخهاى شیعى استناد کرده باشم، در درجه اول کتابى از مدارک اهل تسنن را مدرک قرار مىدهم و آن، کتاب مقاتل الطالبیّین ابوالفرج اصفهانى است.»
چه ها کرده این شهر با ما پس از تو
همه خوب بودند اما پس از تو
ندارد خریدار آه غریبان
شده کار مردم تماشا پس از تو
تنت بر زمین بود و شد در سقیفه
سر جانشینیت دعوا پس از تو
وصی تو را دست بستند آخر
دگرگون شده رسم دنیا پس از تو
اگر چه «مرا» میزدند این جماعت
«علی» را شکستند بابا پس از تو
فدایی شدم با تمام وجودم
ولی باز تنهاست مولا پس از تو
کسی غیر شیون، کسی غیر ناله
نیامد به دیدار زهرا پس از تو
ببر دخترت را از این شهر غربت
که خیری ندیدم ز دنیا پس از تو
دگر پای آتش به اینجا شده باز
دلم غرق خون شد، مبادا پس از من
یوسف رحیمی