منم سربازت میشم....
مراسم یادبود والده محترمه سرکار خانم پورحیدر مدیریت محترم حوزه علمیه الزهراء(س)
حاجیه خانم “خدیجه ابیضی”
از طرف حوزه و کادر در سالن اجتماعات
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
برگی از کتاب :
حقیقت رایحه طیبه فاطمی از معراج حضرت پیامبر ریشه دارد.
حضرت زهرا علیه السلام محور معرفت نبوت و امامت.
سبک زندگی فاطمی در جلوه حیات طیبه الهی که حدیث شریف کساء آن را به نمایش گذاشته….
فروش به صورت اقساطی
صبح روز قبل برای شرکت در راهپيمايي از خانه بیرون رفته بود. دلهره داشتم و از پسرم بیاطلاع بودم. فکر کردم براي او مشکلي پیش آمده؛ با خودم گفتم:
- «شاید زخمی شده؟ شاید ساواک رضا را گرفته… شاید ….»
شب را با هزار فکر و خیال به صبح رساندم. بالاخره برگشت، علت تأخيرش را پرسيدم؛ او گفت:
- «بابا! تمام شب مشغول نگهباني بودم.»
متعجب گفتم:
- «نگهباني از چه؟»
جواب داد:
- «از اجناس فروشگاه ارتش که به آتش کشيده شده بود مراقبت میکردم تا انبار بيتالمال را غارت نکنند.»
خوشحال شدم که رضا آن قدر به بیتالمال اهمیت میداد.
خاطرهای از شهید رضا لیاقت
راوی: محمد لیاقت، پدر شهید
سراسر زندگی ابراهیم هادی، این کلام زیبای الهی را فریاد میزد: تقوا داشته باش، خدا در سخت ترین شرایط که تمام راهها بر انسان بسته میشود، راه خروج را به تو نشان می دهد.
جدای از آن، خداوند در این آیه ادامه میدهد: “از جایی که فکرش را نمیکنی به تو روزی میدهم. و انسان با تقوا به خدا توکل میکند که خدا برایش کافی است.”
به ابراهیم میگفتند: از سازمان تربیت بدنی خارج نشو آینده و درآمد خوبی داره. آخه آموزش و پرورش که..
او میخندید و میگفت: با خدا باش، از جایی که گمان نمیکنی روزی تو را میرساند.
در مورد اهمیت این آیه پیامبر (ص) میفرماید: من آیهای میشناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند، برای حل مشکلات آنها کافی است، پس از آن آیه ” مَنْ یَتَّقِ اللّهُ….. را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد.
منْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
*وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّاللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْء قَدْراً
هرکس تقوای الهی پیشه کند، (و به خاطر خدا گناهی را ترک کند) خداوند راه خروج( از گرفتاری) برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد و هرکس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافی است. خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است!
(طلاق/٢و٣)
کتاب خدای خوب ابراهیم
شهید تورجی زاده و احترام به سادات
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرا را زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم.
چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل
است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را صدا می کردند. فهمیدم خودش است! آن ها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم.
بی مقدمه گفتم: آقای تورجی زاده من دوست دارم به گردان یازهرا بیایم.
گفت: شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من می خواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟
نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد. یکدفعه پرید تو حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آن ها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آن ها هم بسیار با محبت برخورد می کرد.
خاطرات شهید محمد تورجی زاده
راوی: دکتر سید احمد نواب