منم سربازت میشم....
كلّ مُعاجَلٌ يَسْأَل الاِْنْظَارَ وَكُل مُؤَجّل يَتَعلَّلُ بِالتسْوِيفِ
آن كس كه زمانش پايان گرفته، خواهان مهلت است و آن كس كه مهلت دارد كوتاهى مى كند
تهج البلاغه حکمت ۲۸۵
روزمان را با قرآن آغاز کنیم
مومن محزون از این است که چرا دین به دست وی زنده نشده است
آیه ۳۸ بقره: «قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون»
(گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»)
«قل ان الله هو الهدی» هدایت تنها از سوی وحی می آید. پس تبعیت از هدایت پیامبر و خدا، تسلیم مطلق در برابر قانون خدا و عدم پذیرش قوانین غیر الهیست.
اگر هدایت خدا را پذیرفتیم باید اولاً ترس از عاقبت و امید به رحمت خدا داشته باشیم، ثانیاً تمام قوانین فردی و اجتماعی و سیاسی خدا در قرآن را پذیرفته و عمل کنیم.
خداوند فرمود اگر هدایت مرا پذیرفتید کاری میکنم دیگر ترسی نداشته باشید. در یک آیه دیگر، خدا به بهشتیان گوید حالا دیگر ترسی ندارید یعنی من به قولم عمل کردم. در آیه سوم هم مومنان به جهت عدم حزن از خدا تشکر میکنند.
در مسائل شخصی، داستان حضرت موسی را میگوید که به مادرش گوید به تو گفتیم فرزندت را در رود رها کن و حالا فرعون، او را به تو میسپارد که حزن و ترس از تو برداشته خواهد شد!
در مسائل اجتماعی هم گوید محزون نباشید که شما پیروزید بعد گوید بزودی مکه را فتح میکنید که فتح شد. لذا همیشه خدا به وعده اش عمل میکند چه در دنیا چه در آخرت؛ چه در مسائل شخصی چه اجتماعی.
مومن از خدا ترس داشته و محزون از این است که چرا دین به دست وی زنده نشده است؛ نه اینکه مومن اصلا حزنی ندارد. خدا به پیامبر گوید اگر توافقی با کافران و مشرکان کرده ای و میترسی به آن عمل نکرده و نقضش کنند توافق را به سمت آنها پرت کن و عمل نکن.
خوف مذموم نیست اما خشیت مذموم است. خشیت، یعنی (کسی را مبدا اثر دانستن) لذا خشیت جز از خدا ممنوع است اما خوف، ترتیب اثر عملی است مثلا انسان از مار بخاطر نیش زدن بترسد. این ترس، مذموم نیست پس پیامبر هم از نقض عهد میترسد.
قول خدا مبنی بر عدم خوف دائمی، تنها مخصوص آخرت است و در دنیا، انسان ترسهایی دارد که طبیعی است.
مفسر: علامه جوادی آملی /تدوین : رجبعلی بازیاد
راهبردها و دستورات بهداشتی اسلام
1_ تاکید و توجه اسلام به پزشکی و پیشرفت عظیم پزشکی در تمدن اسلامی .. العلم علمان علم الادیان علم الابدان
النظافه من الایمان…. الله جمیل و یحب الجمال
2_توصیه اسلام به شستن روزانه حداقل پنج بار دستها را از آرنج جهت وضو و قرائت قرآن…
3_ توصیه شدید اسلام به شستن و استحمام کل بدن به جهت غسل های واجب و مستحبی به طوری که حمامها یکی از آثار تمدنی جهان اسلام بوده است.
4_ توصیه به رعایت فاصله با بیمار در حد یک زراع نزدیک نود سانتیمتر
5_توصیه به دقت و نظافت بدن و لباس به طوری که وجود یک قطره نجاست در بدن یا لباس موجب عدم قبولی نماز نمازگزار می شود.
6_توصیه به امید و روحیه و ثواب الهی در برابر مصایب ناخواسته..(الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻠﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺪ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﻣﻤﻠﻮﻙ ﺧﺪﺍﻳﻴﻢ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺮﺩﻳﻢ .(بقره /١٥٦)
7_توصیه به ضدعفونی کردن و معطر نمودن اماکن خصوصی یا عمومی از طریق اسفند، عودهای معطر،…
پاسخبهشبهاتفــجازی
نامه جالب و سرگشاده کارمند اورژانس قم از حضور طلاب در بیمارستانها!
♦️ …وقتی بمب خبری گسترش شدید کرونا در قم منفجر شد، خانواده، دوستان و نزدیکان، همه واکنش نشان دادند و نگران حال من شدند.
خیلی ها بهم گفتن جانت مهمتر است از شغلت! و میخواستند که ترک پست کنم!
از بس نگرانم بودند یادشان رفت که من نه تنها منبع درآمد و امرار معاش خانوادهام، دریافتی از این شغل درمانی است، بلکه متعهد هستم به حضور!
♦️ اما در این روزها افرادی رو دیدم، که بدون نصب اتیکت و نام و نشان، بدون هیچ تظاهر و ریا و منت، کار و خانواده خودرا ترک کردند…
اما بجای گریز از مهلکه و پناه بردن به فضای امن تر، به خط مقدم درگیری با بیماری کرونای بیمارستانهای سانتر کرونا آمدند…
هرکاری که از دستشان برمیآمد،
از جابجایی بیماران کرونایی در تخت…
تا بردن آنان برای انجام تصویربرداری ها و سی تی اسکن ها و جابجایی نمونه های آزمایشگاهی…
تا گندزدایی تخت ها و فضا عمومی اتاق ها و تهیه ویلچر و جابجایی بیماران و کمک به حراست و انتظامات بیمارستان و کمک به خدمات و دستگیری از بیماران نیازمند کرونایی و ایجاد ارتباط بین خانواده های نگران خارج از بخش قرنطینه بابیمار…(چون حضور همراه کنار بیمار ممنوع شده بود)
تا رساندن وسایل و لوازم مورد نیاز برای بیماران در فضای قرنطینه…
♦️این مجاهدان که همگی طلبههای حوزههای علمیه قم بودند، گاه که بیماران متوجه می شدند اینها که درسکوت و آرامش و با محبت، فقط دارند خدمت میکنند؛
کمک پرستار،
نیروی خدماتی
یا همراه بیمار…نیستند
بلکه طلبه هستند، دست به دعا بر میداشتند…
حکایت: همه حواس من به این لیوان آب بود
زنی به شیخ مسجد گفت:
من نمی خوام درمسجد حضور داشته باشم!
شیخ گفت:n
میتوانم بپرسم چرا؟؟؟
زن جواب داد:
چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،
بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،
بعضی ها به من خیره شده اند…
شیخ ساکت بود،
سپس گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟؟؟
زن گفت: بله
حتما، چه کاری هست؟؟؟
شیخ گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد!!!