پیامبر اکرم(ص) در خطبه فدکیّه
پیامبر اکرم(ص) در خطبه فدکیّه
سوال: حضرت زهرا(س) مقام والای پیامبر اکرم(ص) و ویژگی ها و اهداف ایشان را چگونه در خطبه فدکیّه تشریح کرده اند؟
جواب: حضرت زهرا(س) در معرفی و تشریح مقام والای پیامبر اکرم(س) و ویژگی ها و اهداف ایشان می فرمایند:
«وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمّاه قَبْلَ اَنِ اجْتَبَلَهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنِ ابْتَعَثَهُ، اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الاَهاوِیلَ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ.
عِلْماً مِنَ اللهِ تَعالى بِمائِلِ {بِمَآلِ} الاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُورِ.
ابْتَعَثَهُ اللهُ اِتْماماً لاَمْرِهِ وَ عَزِیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ وَ اِنْفاذاً لِمَقادِیرِ حَتْمِهِ.فَرَأَى الاُمَمَ فُرَّقاً فِی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلى نِیرانِها، }وَ{ عابِدَةً لاَوْثانِها، مُنْکِرَةً للهِ مَعَ عِرْفانِها.
فَاَنارَ اللهُ بِمُحَمَّد (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلّى عَنِ الاَبْصارِ غُمَمَها.
وَ قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدایَةِ وَ اَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمایَةِ.
وَ هَداهُمْ اِلَى الدِّینِ الْقَوِیمِ وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقِیمِ، ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَة وَ اخْتِیار وَ رَغْبَة وَ اِیثار، فَمُحَمَّدٌ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَنْ (مِنْ) تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فِی راحَة، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الاَبْرارِ، وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبّارِ.
صَلَّى اللهُ عَلى اَبِی، نَبِیِّهِ وَ اَمِینِهِ عَلَى الْوَحْیِ وَ صَفِیِّهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»;
(و گواهى مى دهم که پدرم محمّد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست; پیش از آن که او را بفرستد، برگزید; و پیش از آن که او را بیافریند، براى این مقام نامزد فرمود; و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود، در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشتِ پرده هاى هول انگیز نیستى پوشیده و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند.
این بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدرات را به خوبى مى دانست. او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند، و حکمش را اجرا نماید، و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد.
هنگامى که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده اى را برگزیده اند: گروهى بر گرد آتش طواف مى کنند، و گروهى در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند، و با این که با قلبِ خود خدا را شناخته اند، او را انکار مى کنند.
خداوند به نور محمّد(صلى الله علیه وآله) ظلمت ها را برچید، و پرده هاى هاى ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهاى تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت.
او براى هدایت مردم قیام کرد، و آنها را از گمراهى و غوایت رهایى بخشید، و چشمهایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت، و آنها را به راه راست دعوت فرمود.
سپس خداوند او را با نهایت محبّت و اختیار خود و از روى رغبت و ایثار قبض روح کرد، سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد و هم اکنون در میان فرشتگان، و خشنودى پروردگار غفّار و در جوار قرب خداوند جبّار قرار داد.
درود خدا بر پدرم پیامبر(صلى الله علیه وآله) امین وحى، و برگزیده او از میان خلایق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش).
در این بخش از کلام بانوى اسلام(علیها السلام) اشارات پرمعنایى به یک رشته از مسائل مهم درباره شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) شده است از جمله:
راز بیماری امام سجاد (علیه السلام) در کربلا
راز بیماری امام سجاد (علیه السلام) در کربلا
در حادثه جانسوز کربلا، وجود نازنین امام چهارم(علیه السلام)، به شدت دچار بیماری گشت، و در اثر آن ضعف و سستی فراوانی بر بدن مبارک آن حضرت چیره شد، بگونه ای که حتی توانایی حمل شمشیر را نداشت.
همین امر موجب شده که بسیاری از مردم از سر ناآگاهی، امام چهارم را به عنوان امام بیمار شناخته و همواره در صفحه ی ذهنشان این پندار غلط نقش بسته شده که امام سجاد(علیه السلام) شخصی بیمار و ناتوان و ضعیف بوده که چهره ای زرد و رنگ پریده داشته و دارای روحی افسرده و پژمرده بوده است و این بیماری مهلک از ابتدا عمر تا پایان عمر شریف حضرت، با ایشان همراه و عجین بوده است، در حالی که این پندار کاملاً غلط و به دور از واقعیّت است، زیرا امام چهارم تنها در حادثه کربلا به مدّت کوتاهی بیمار شدند و بعد از آن بهبود یافته و در حدود 35 سال چون سایر پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) از سلامت کامل جسمی و روحی برخوردار بود.
شاید در ذهن شما خواننده محترم این سؤال مطرح شود که راستی چرا امام سجاد(علیه السلام) در آن شرایط حساس و بحرانی، که امام حسین(علیه السلام) به شدت به یاری و همکاری او نیازمند بوده است دچار بیماری شد؟! آیا این امر اتفاقی بوده است یا اینکه حکمت و رازی در آن نهفته است که امام چهارم در حدی بیمار شود که از حضور در معرکه نبرد معاف شود؟!
با دقت و تامل در اطراف این موضوع، پاسخ این پرسش به روشنی یافت می شود و آن اینکه این بیماری در حقیقت لطف و عنایتی از ناحیه خداوند بی همتا بوده است، تا بدین وسیله ایشان در جنگ شرکت نکند و جان مبارکش از خطر کشتار جانیان آن حادثه خونین در امان بماند و در سایه این حفاظت جانی، رشته پر فروغ امامت تداوم یافته و پر چشم امامت بر زمین نخوابد.
اگر حضرت بیمار نبود حتماً در جنگ با یزیدیان شرکت می کرد و در نتیجه ایشان نیز چون پدر بزرگوارشان حسین بن علی(علیه السلام) و سایر شهدای عزیز کربلا، به شهادت می رسید و چراغ امامت برای همیشه خاموش می گشت.
برای روشن شدن این مطلب و اینکه جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند در ادامه به قسمتی از جریان حادثه کربلا اشاره می نمایم:
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) تنها ماند و به هر سو نگاه کرد، برای خود یار و یاوری ندید، صدا زد: (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله). آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حمایت و دفاع کند؟!… این سخن آنچنان جگر سوز بود که وقتی بانوان حرم، آن را شنیدند، صدای گریه ی آنها بلند شد، در این هنگام امام سجاد(علیه السلام) که سخت بیمار و در بستر بود برخاست و به زحمت از خیمه اش بیرون آمد، به قدری ناتوان بود که نمی توانست شمشیر خود را حمل کند.
ام کلثوم (علیهاالسلام) تا نگاهش به حضرت افتاد فریاد زد: به خیمه برگرد. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: ای عمّه، مرا رها کن تا در رکاب پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دشمن بجنگم.
امام حسین(علیه السلام) متوجه شد و فریاد زد: ای ام کلثوم، او را نگهدار، تا زمین از نسل آل محمد(صلی الله علیه و آله) خالی نماند.1
امام سجاد علیه السلام و لقب زین العابدین
امام سجاد علیه السلام و لقب زین العابدین
كنیه آن حضرت ابوالحسن و ابومحمد است . و القاب مشهوره ی آن حضرت زین العابدین و سید الساجدین ، سیدالعابدین ، زین الصالحین ، وارث علم النبیین ، وصی الوصیین، منارالقانتین ، خاشع ، المجتهدالزّاهد، العابد، البكاء ، السجاد و زكی ، امین و ذوالثفنات .
به روایت امام صادق نقش نگین انگشتر آن حضرت الحمدلله العلی بوده و به روایت امام محمد باقر(علیه السلام) العزهء لله و به روایت ابوالحسن موسی خَزِیَ وَ شَقِیَ قاتِلُ الحُسَین بن علی .
ابن بابویه از حضرت باقر (علیه السلام) روایت كرده است : پدرم علی بن الحسین (علیه السلام) هرگز یاد نعمتی از خدا را نكرده مگر اینكه سجده كرد برای شكر آن نعمت و هرگز آیه ای از كتاب خدا را نخواند، مگر آنكه سجده كرد و هرگاه حق تعالی از او بدی را دفع می كرد كه از او در بیم بود یا مكر مكركننده ای را از او می گردانید سجده می كرد و هرگاه توفیق می یافت میان دو كس را اصلاح كند، برای شكر آن سجده می كرد و اثر سجده در جمیع مواضع سجده آن حضرت بود، و به این سبب آن حضرت آن حضرت را سجاد می گفتند .
و نیز از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت كرده كه در موضع سجده پدرم اثرهای آشكار و برآمدگیها بود ، كه در هر سال دو مرتبه آنها را از بین می بردند و در هر مرتبه ثفنه و برآمدگی پنج موضع را می بریدند به این سبب آن حضرت را دوالثفنات می خواندند . مؤلف گوید : اهل لعنت گفته اند: ثفنه یعنی آنچه از شتر موقع خواب به زمین برسد و سفت شود و پینه ببندد و از این معلوم می شود كه پیشانی و دو كف دست و زانوهای مبارك آن حضرت از كثرت سجده پینه می بسته .
همچنین روایت كرده است كه چون زهری حدیثی از حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) نقل می كرد و می گفت : كه سفیان بن عُیَیْنَه پرسید : چرا ایشان را زین العابدین می گویی؟ گفت : « برای آنكه شنیده ام از سعید بن المسیب كه روایت كرد از ابن عباس ، كه حضرت رسول فرمود : در روز قیامت منادی ندا كند، كجاست زین العابدین ، گویا می بینم فرزندم علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام) در آن هنگام با تمام وقار و سكون صفوف اهل محشر را بشكافد و بیاید.»
امام سجاد علیه السلام شبی در محراب به نماز شب ایستاده بود که شیطان به صورت مار بزرگی در نظرش جلوه کرد تا توجه او را از عبادتش سلب کند. اما امام به او هیچ توجهی نفرمود. شیطان انگشت پای امام را گزید، امّا امام همچنان به نمازش ادامه داد. پس از نماز، صدایی را شنید که سه بار می گفت:« انت زین العابدین» (تو زینت عبادتکنندگانی.)
از آن به بعد این لقب به امام سجاد اختصاص یافت.
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود:«در روز قیامت، منادی ندا می دهد که « زین العابدین کجاست؟ »و من گویا علی بن الحسین را میبینم که در بین جمعیت با غرور و سربلندی راه میرود.» (منتهی الامال ص 739 علل الشرایع ص 330 ، باب 165 مناقب ج 3 ، ص 304.)
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
چرا می گوییم اجرت با امام حسین(علیه السلام)!
چرا درمذهب تشیع، هر کس کاری میکند، میگویند: اجرت با امام حسین(علیه السلام)؟ مگر امام حسین مانند دیگران بشر نیست؟ اجر کار نیک با امام حسین و بقیه بزرگان است یا با خداست؟ و این در کجای قرآن آمده است که کسی به غیر از الله اجر و پاداش کار نیک را میدهد یا در کدام حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است.
این اصل و این امر، اختصاصی به شیعه ندارد، به سنّی هم ندارد، اساساً روابط انسان با انسان و هم چنین انسان با خدا، همینطور است. همه “ربط” حلقههاست. از دوست یا همسر یا فرزندتان هم که یک لیوان آب بخواهید، آب لولهکشی به مخزن مرتبط است و مخزن به رودخانه و رودخانه به … . آیا کسی میگوید که من از کسی آب نمیخواهم، چون آب را خدا میدهد؟!
خداوند متعال هیچ فیضی را بدون وسیله و واسطه نداده است تا کسی بتواند بدون وسیله و واسطه آن را اخذ کند. اینها که به بهانهی خدا و توحید، نفی و انکار وسائل و واسطهها را میکنند، همگی ارتباطشان را با خدا قطع میکنند، چون خداوند متعال این وسایل و واسطهها را برای برقراری “ارتباط” قرار داده و معرفی کرده است. به همین دلیل در قرآن کریم بسیار به این “ربط"ها و “رابطه"ها، تصریح شده و تذکر داده است.
نشانه مردانگی و انسانیت
امام رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شش چیز از مردانگی و انسانیت است، سه چیز در حضر و سه چیز در سفر.
اما آن سه که در حضر است : اول تلاوت کتاب خدا (قرآن مجید)، دوم آباد کردن مساجد خدا و سوم یافتن دوستانی در راه خدا ، و آن سه چیز که در سفر است عبارتند از: اول انفاق کردن از توشه، دوم نیک خلقی و سوم بذله گویی در غیر معاصی.
(کتاب “عیون اخبار الرضا “، ابن بابویه، ج 2)