حوادث زندگیِ ما اتفاقی و تصادفی نیست!
حوادث زندگیِ ما اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه مقدراتی است که با دست تقدیر الهی رقم خورده است.
قصۀ یوسف صدیق، در نگاه ظاهری، بر اساسِ چند حادثۀ تصادفی شکل گرفته است، ولی خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «ما بودیم که به یوسف مکنت دادیم».
“قرار گرفتنِ مسئولیتِ «خدمتِ به آستان اهل بیت(ع) و سربازی امام زمان(عج)» بر دوش اشخاص، با دستِ تقدیرِ خداوند متعال رقم میخورد و ناشی از #تصادف نیست.
خداوند متعال در قرآن کریم وقتی ماجرای #یوسف_صدیق را بیان میکند میفرماید که برادران یوسف، او را در چاه انداختند و ماجراهایی پیش آمد تا آنجا که به خانۀ یکی از بزرگان مصر راه پیدا کرد. این بزرگ مصر، وقتی یوسف را از بازار خرید، عظمت و بزرگی را در چهره او دید و به همسرش که فرزندی نداشت گفت “[وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ] أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا”
گفت بردهوار با او برخورد نکن، او شخصیت بزرگی است و روزی به کارمان میآید. و اصولاً او را به عنوان فرزند خودش انتخاب کرد و از آن جا بود که حضرت یوسف به عنوانِ فرزندخواندۀ یکی از بزرگان مصر شد، در حالی که در چند روز قبل، او یک کودک افتاده در چاه، در یک بیابان بود.
اگر یک قصهنویس بخواهد این داستان را روایت کند، همه ماجرا را بر اساس تصادفات تحلیل میکند:
جمع بین دعا کردن و تسلیم شدن
شخصی که به مقام رضای الهی دست یافته است، تنها برای لبیک گفتن به فرمان الهی دعا میکند.
در زمینه دعا این سوال مطرح است که چگونه بین دعا و مقام رضای الهی میتوان جمع کرد!؟
در پاسخ به این سوال ابتدا لازم است، حقیقت دعا را مورد تحلیل قرار دهیم و سپس به جایگاه رضای الهی در آن بپردازیم.
در تحلیل دعا اینگونه میتوان گفت که اگر انسان به نیازمندی خویش آگاهی پیدا کند، تلاش میکند برای رفع این نیاز به سوی بر طرف کننده نیاز، قدم بردارد و از آن رو که تمام مخلوقات الهی را نیازمند میبیند، متوجه به خداوند متعال میشود و دست به دعا بر میدارد و نیاز خویش را به بینیاز هستی که خداوند است عرضه میکند.
اما با تحلیل دقیقتر زمانی که انسان به خویشتن و تمام شؤون هستی خویش نگاه میکند، خود را فانی و خداوند متعال را همه کاری هستی مییابد، به همین خاطر هر حادثه را منسوب به وی میداند، از اینرو در مقابل خداوند متعال سر تسلیم فرود میآورد و به مقام رضای الهی قدم مینهد، به همین خاطر هرگونه دعا کردن را برای تغییر وضعیت موجود بیادبی در محضر خداوند میداند، اما از آن رو که خداوند متعال خویشتن دستور به دعا داده است[غافر/60]، دست به دعا بر میدارد و از خداوند طلب حاجت میکند.
در حقیقت انسانی که به مرتبه رضای الهی دست یافته است، دعاکردنش برای برآورده شدن حاجت نیست، بلکه هدف وی از دعا کردن، لبیک گفتن به دستور الهی است، بر خلاف دیدگاه اول که انسان حاجات خویش را مد نظر قرار داده و به این خاطر دست به سوی خداوند عالم دراز کرده است. در حالت تسلیم فقط دعا میکنیم و اصلا به نتیجه آن کاری نداریم و چه برآروده شود و چه نشود، برای ما فرقی نمیکند.
خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید...
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد…
داستان خلقت: “و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …”
آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود. فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.
باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقهای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راستقامتی و ایستادگی؛ و هر دو مایهی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد. زن جلوهی احساس شد و مرد نماد اقتدار.
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد. بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.
زنان پیاده نظام شیطان هستند/ نیرومندترین لشکر شیطان
در دنیا زنهایی پیاده نظام شیطان هستند. در روایات داریم که شیطان مجسم شده با حضرت یحیی گفتوگویی داشته و حضرت فرمودند که در این دنیا با چه دامهایی بیشتر فریب میدهی؟ شیطان گفت: زنها، البته نه همه زنها. در دنیا زنهایی هستند سراسر علم، فضیلت، حکمت و ایمان که مردها را متحیر میکنند. برخی هم مایه ننگ هستند.
امام صادق(ع) فرمودند: شیطان لشکری نیرومندتر از زنها ندارد. قدرتی که زن در جاذبه مرد دارد بسیار ارزشمند است. در قرآن به زن توجه شده، به نگاه، حرف زدن و رفتارهای زن تأکید شده است.
در آیات قرآن کریم داریم که به زنان مؤمن بگو نگاه خود را کنترل کنند. ای زن مسلمان مراقب باش با مرد نامحرم نرم حرف نزنی، نرمشی که دلربایی کند نباید باشد. زن مسلمان حق ندارد مقابل مرد نامحرم طوری راه رود که صدای پایش و قدمهایش به گوش نامحرم برسد. بر همین اساس زنان در عین حال که با عفت و مؤمن هستند، بد و گمراهکننده هم هستند.
«وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» یکی از کارهای شیطان این است که با مال و اولاد مشارکت میکند. فرزند به دنیا آورده، اما تربیت دینی نکرده است. شیطان وعده میدهد اما هیچکدام میسر نمیشود. عمر انسان به پایان میرسد. شیطان با نافرمانی ملعون شد، اگر توبه میکرد خداوند میپذیرفت، اما او قسم خورد فرزندان آدم را فریب دهد.
————-پی نوشت: برگرفته از تفسیر آیات 65-61 سوره اسراء آیت الله ضیاء آبادی
چه عملی باعث سعادتمندی علامه امینی شد؟
اسلام نظير خانهاى است كه پايه و ستون آن خانه، محبت اهل بيت(عليهم السلام) است و قوام یک ساختمان به پایه های محکم آن است، پس یک مسلمان واقعی باید همواره دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) باشد.
عقیق:خداوند متعال در قرآن می فرماید:
لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى شوری/۲۳
بر اين رسالت مزدی ازشما، جز دوست داشتن خويشاوندان، نمی خواهم
حکایت؛
مرحوم حجت الاسلام دکتر امینی نقل می کند: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدرم، علامه امینی نجفی، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم، عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ کتاب الغدیر … یا سایر تألیفات …. یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟ پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی، قدری واضح تر و روشن تر بگو! گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید، در آنجا که هستید کدام عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند، سپس فرمودند:
فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.
عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند، سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن، مرتب زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان، این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد.
حضرت علامه با تألیف، مطالعه، تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف و مشغولیت های دیگری که داشتند، مواظبت کامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا می نمودند.
پی نوشت:
با اقتباس و ویراست از کتاب طرحی نو از زیارت عاشورا
منبع:حوزه