پیام های داستان مباهله پیامبر
از داستان مباهله پیامبر با مسیحیان و دستور آیه مباهله، می توان به پیام هایی، اشاره کرد، از جمله:
1. پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد «من بعد ما جاءک من العلمِ».
2. آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست «فقل تعاوا ندع».
3. در مجالس دعا، کودکان و فرزندان پیامبر نیز شرکت داشتند «أَبناءنا».
4. استمداد از غیب، تنها پس از بکارگیرى توانایىهاى عادّى است «نبتهِل».
5. حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
6. علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است «أَنفسنا».
7. اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوة هستند.
8. فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن و امام حسین، فرزندان پیامبرند.
داستان مباهله
مدينه اولين باري است كه ميهماناني چنين غريبه را به خود ميبيند. كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباسهاي بلند مشكي پوشيدهاند، به گردنشان صليب آويختهاند، كلاههاي جواهرنشان بر سر گذاشتهاند، زنجيرهاي طلا به كمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهاي خود نصب كردهاند.
وقتي اين شصت نفر براي ديدار با پيامبر، وارد مسجد ميشوند، همه با حيرت و تعجب به آنها نگاه ميكنند. اما پيامبر بياعتنا از كنار آنان ميگذرد و از مسجد بيرون ميرود هم هيأت ميهمانان و هم مسلمانان، از اين رفتار پيامبر، غرق در تعجب و شگفتي ميشوند. مسلمانان تا كنون نديدهاند كه پيامبر مهربانشان به ميهمانان بيتوجهي كند به همين دليل، وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بياعتنايي پيامبر را سؤال ميكند، هيچ كدام از مسلمانان پاسخي براي گفتن پيدا نميكنند.
تنها راهي كه به نظر ميرسد، اين است كه علت اين رفتار پيامبر را از حضرت علي بپرسند، چرا كه او نزديكترين فرد به پيامبر و آگاهترين، نسبت به دين و سيره و سنت اوست. مشكل، مثل هميشه به دست علي حل ميشود. پاسخ او اين است كه:
«پيامبر با تجملات و تشريفات، ميانهاي ندارند؛ اگر ميخواهيد مورد توجه و استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.»
اين رفتار پيامبر، هيأت ميهمان را به ياد پيامبرشان، حضرت مسيحي مياندازد كه خود با نهايت سادگي ميزيست و پيروانش را نيز به رعايت سادگي سفارش ميكرد.
آنان از اين كه ميبينند، در رفتار و كردار، اين همه از پيامبرشان فاصله گرفتهاند، احساس شرمساري ميكنند. ميهمانان مسيحي وقتي جواهرات و تجملات خود را كنار ميگذارند و با هيأتي ساده وارد مسجد ميشوند، پيامبر از جاي برميخيزد و به گرمي از آنان استقبال ميكند. شصت دانشمند مسيحي، دور تا دور پيامبر مينشينند و پيامبر به يكايك آنها خوشامد ميگويد، در ميان اين شصت نفر، كه همه از پيران و بزرگان مسيحي نجران هستند، «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم ميخورند. پيداست كه سرپرستي هيأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهي به شرحبيل و ديگر همراهان خود مياندازد و با پيامبر شروع به سخن گفتن ميكند: «چندي پيش نامهاي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرفهاي شما را بشنويم».
پيامبر ميفرمايد:
«آنچه من از شما خواستهام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».
و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان ميخواند.
اسقف اعظم پاسخ ميدهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آوردهايم و به احكام او عمل ميكنيم.»
پيامبر ميفرمايد:
«پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام ميدهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا ميدانيد، در حالي كه اين اعتقاد، با پرستش خداي يگانه متفاوت است.»
اسقف براي لحظاتي سكوت ميكند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب ميگردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب ميبيند، به يارياش ميآيد و پاسخ ميدهد:
«مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان ميدهد كه او بايد خداي جهان باشد.»
از امام علی النقی علیهالسلام چه میدانیم ؟
حضرت امام علی النقی علیه السلام در سال 214 هجری قمری و ظاهرا در مدینه به دنیا آمده اند. آن بزرگوار در سن شش سالگی و پس از شهادت پدرشان امام جواد (220 ه ) به امامت رسیدند و تا سال 254 ه – و به مدت 34 سال – عهده دار این منصب سترگ الهی بودند.
مادر ایشان بنابر مشهور سمانه نام دارد. از امام، چهار پسر و یک دختر باقی ماندند: امام حسن عسکری، حسین ، محمد و جعفر - معروف به کذاب – و عَلیّه. فعلا به این چند سطر درباره حیات شخصی ایشان بسنده می کنم.
فرازی از دعای امام حسین (ع) در روز عرفه
چه زیباست هنگامی که درهای رحمت الهی در روز عرفه گشوده میشود، بهترین درخواستها را از پروردگار خویش مسئلت کنیم. در این زمینه بهترین راهنما ائمه(ع) هستند، چرا که آنها با تمام وجود حقیقت خدا را دریافتهاند.
اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْرَمْتَ ،
تويى كه عطا كردى، تويى كه نعمت دادى، تويى كه نيكى كردى، تويى كه زيبا نمودى، تويى كه افزون نمودى، تويى كه كامل كردى، تويى كه روزى دادى، تويى كه موّفق نمودى، تويى كه عطا فرمودى،
تويى كه بینياز نمودى، تويى كه ثروت بخشيدى، تويى كه پناه دادى، تويى كه كفايت نمودى، تويى كه راهنمايى فرمودى، تويى كه حفظ كردى، تويى كه پرده پوشى نمودى، تويى كه آمرزيدی تويى كه ناديده گرفتى،
تويى كه قدرت دادى، تويى كه عزّت بخشيدى، تويى كه كمك كردى، تويى كه مساعدت فرمودى، تويى كه تأييد نمودى، تويى كه نصرت دادى، تويى كه شفا بخشيدى، تويى كه سلامت كامل دادى، تويى كه گرامى داشتى،
تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا یا اِلهىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى اَنـَا الَّذى اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى غَفَلْتُ اَنـَا الَّذى سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذى تَعَمَّدْتُ اَنـَا الَّذى وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذى اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذى نَکَثْتُ اَنـَا الَّذى اَقْرَرْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلـهى وَسَیِّدى اِلـهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،
بزرگ و برترى، حمد و شكر هميشگى توراست، سپس من معبودا اعتراف كننده به گناهانم هستم، پس مرا بيامرز، منم كه بد كردم، منم كه خطا كردم، منم كه قصد گناه كردم، منم كه نادانى نمودم، منم كه غفلت ورزيدم، منم كه اشتباه كردم، منم كه به غير تو اعتماد كردم،
منم كه در گناه تعمّد داشتم، منم كه وعده كردم، منم كه وعده شكستم، منم كه پيمان شكنى نمودم، منم كه اقرار كردم، منم كه به نعمتت بر خود و پيش خود اعتراف كردم، و به گناهانم اقرار میكنم، پس مرا بيامر، اى آن كه گناهان بندگانش به او زيانى نرساند، و او بینياز از طاعت آنان است، و توفيق دهنده كسی كه از آنان به كمك و رحمتش عمل شايسته بجا آورد،
تو را سپاس اى معبود من و آقاى من، و خداى من، فرمان دادى فرمانت نخواندم، نهيم نمودى، مرتكب نهيت شدم،
امام باقر علیه السلام پایه گذار رستاخیز علمی
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام، با پنج تن از خلفای طغیانگر اموی معاصر بودند. ولید بن عبدالملک، نخستین خلیفه معاصر امام توانست در نتیجه آرامشی که در عصر وی بر کشور حکمفرما بود قلمرو خود را از شرق و غرب توسعه دهد.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام طی مدت امامت خود، در شرایطی نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداختند و مشکلات علمی را تشریح فرمودند و جنبش علمی دامنه داری به وجود آوردند که به پی ریزی یک دانشگاه بزرگ اسلامی انجامید.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بودند و مقام بزرگ علمی و اخلاقی ایشان مورد تصدیق دوست و دشمن بود. رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز برخی از یاران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم، که هنوز در حال حیات بودند، از محضر آن حضرت بهره می بردند.
جابر بن یزید جعفی و کیسان سجستانی (از تابعین) و اشخاصی مانند ابن مبارک، زهری، اوزاعی، ابوحنیفه، مالک و شافعی از علوم آن حضرت استفاده کرده و سخنان آن حضرت را بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند. کتاب ها و نوشته های دانشمندان و مورخان اهل تسنن پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله قال محمّد بن علی علیه السلام و یا قال محمّد بن الباقر علیه السلام به چشم می خورد(1)
شاگردان امام باقر علیه السلام
تربیت یافتگان مکتب آن حضرت هر یک وزنه علمی بزرگ به شمار می روند. شخصیت های بارزی همچون: محمّد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه عجلی، جابر بن یزید و هشام بن سالم.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمود: مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند، این چهار نفر عبارتند از: زرارة، ابوبصیر، محمّد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و و مکتب پیامبر بهره ای نمی یافت. این چند نفر حافظان دین بودند، آنان از میان شیعیان زمان ما نخستین کسانی بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.(2)