از امام علی النقی علیهالسلام چه میدانیم ؟
حضرت امام علی النقی علیه السلام در سال 214 هجری قمری و ظاهرا در مدینه به دنیا آمده اند. آن بزرگوار در سن شش سالگی و پس از شهادت پدرشان امام جواد (220 ه ) به امامت رسیدند و تا سال 254 ه – و به مدت 34 سال – عهده دار این منصب سترگ الهی بودند.
مادر ایشان بنابر مشهور سمانه نام دارد. از امام، چهار پسر و یک دختر باقی ماندند: امام حسن عسکری، حسین ، محمد و جعفر - معروف به کذاب – و عَلیّه. فعلا به این چند سطر درباره حیات شخصی ایشان بسنده می کنم.
امام باقر علیه السلام پایه گذار رستاخیز علمی
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام، با پنج تن از خلفای طغیانگر اموی معاصر بودند. ولید بن عبدالملک، نخستین خلیفه معاصر امام توانست در نتیجه آرامشی که در عصر وی بر کشور حکمفرما بود قلمرو خود را از شرق و غرب توسعه دهد.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام طی مدت امامت خود، در شرایطی نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداختند و مشکلات علمی را تشریح فرمودند و جنبش علمی دامنه داری به وجود آوردند که به پی ریزی یک دانشگاه بزرگ اسلامی انجامید.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بودند و مقام بزرگ علمی و اخلاقی ایشان مورد تصدیق دوست و دشمن بود. رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز برخی از یاران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم، که هنوز در حال حیات بودند، از محضر آن حضرت بهره می بردند.
جابر بن یزید جعفی و کیسان سجستانی (از تابعین) و اشخاصی مانند ابن مبارک، زهری، اوزاعی، ابوحنیفه، مالک و شافعی از علوم آن حضرت استفاده کرده و سخنان آن حضرت را بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند. کتاب ها و نوشته های دانشمندان و مورخان اهل تسنن پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله قال محمّد بن علی علیه السلام و یا قال محمّد بن الباقر علیه السلام به چشم می خورد(1)
شاگردان امام باقر علیه السلام
تربیت یافتگان مکتب آن حضرت هر یک وزنه علمی بزرگ به شمار می روند. شخصیت های بارزی همچون: محمّد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه عجلی، جابر بن یزید و هشام بن سالم.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمود: مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند، این چهار نفر عبارتند از: زرارة، ابوبصیر، محمّد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و و مکتب پیامبر بهره ای نمی یافت. این چند نفر حافظان دین بودند، آنان از میان شیعیان زمان ما نخستین کسانی بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.(2)
رستاخیز عشق
بوی خوش کدام بهار است که شامه زمین را مینوازد؟ هوای پیراهن کدام یوسف است، که دنیا رابه سرمستی فرا خوانده است؟ این همه پروانه شناور در هوای عشق، زاده کدام لبخند است؟
آری! رستاخیز عشق است. زمین، به مهمانی آسمان میرود. اهالی ملکوت، کجاوه هدایت را به دوش گرفتهاند. دسته دسته ستاره، پشت در خانه موسی بن جعفر علیهالسلام صف کشیدهاند تا رضای الهی را در رضای تو بجویند.
خورشیدی از دامان «نجمه» طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی و روز برساند.
خوش آمدی ای هشتمین خورشید!
تو آمدی تا پرندگان خوش الحان، آشیان گزیده بر شاخسار نگاهت، دنیا را زیر پر و بال سعادت بگیرند. تا در تاریکنای دنیا، آفتاب لبخندت، «شمس الشموس» لحظه های بیکسی انسان باشد. تو در ادامه مهربانی خدا در مقدسترین دقایق موعود، زاده شدی، تا خواب تمام باغستانهای عقیم، از عطر نفسهای تو، به شکوفایی و رویش برسد.
شور آمدنت، چه رستاخیزی بر انگیخته در چهار گوشه عالم! درختان صف به صف، شکوه جاودانه آمدنت را به تماشا ایستاده اند و آبشارها، قد کشیده اند زلالی و سرفرازی نگاهت را. جاده ها، شوق رسیدنت را، سراسیمه دویدهاند.
بوی تو وزیدن گرفت و تمام گردنه ها به سمت مدینه چرخیدند. تمام دشتها پیراهن گل به تن کردند.
نزول جاودانه مهربانیات، بر شورهزار غربت و تنهایی زمین، خجسته باد.
بیتوته
فیض سحر مبارک
صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارک
عیش صبوح مستان، بر یکدگر مبارک
عید گشاد ابرو، بربست رخت روزه
این را حضر خجسته، آن را سفر مبارک
تیغ هلال شوال، باز از افق علم شد
ماه صیام بشکست فتح و ظفر مبارک
وقت سحر مؤذن آهنگ عیش برداشت
بر گوش روزه داران این خوش خبر مبارک
انجام خیر دارد، فکر شراب و ساقی
بحث فقیه و زاهد برخیر و شر مبارک
طبع حکیم و صوفی هر کس به طالعی زد
این راست نفع میمون آن را ضرر مبارک
بخش فرهنگ و هنر بیتوته
آفتاب آزادی
خرمشهر!
نام حماسی تو را
بر یاقوت حک باید کرد
که مردان هر ایل و تبارت
تفنگ از طاقچه بر گرفتند
و خشابش را
از تیر تقاص پر ساختند
پیشانی خصم زخمی عمیق دید
خرمشهر!
هر گز از خاطر نخواهیم برد
صمیمیت سیال تو را
بوی مخملی کتفهایت را
و شرجی ات را…
اگر رودخانه ماهیان خویش را
و اگر ماه
دشت ستارگانش را
انکار کند
در توان جهان نخواهد بود
که تو را
ای ماه میهن
فراموش کند
خرمشهر!
هم از خاک پاک تو بود
که جنگاوران خورشیدی میهنم
از شانه های اروند
خدنگ نور
یه سینۀ توفان کاشتند
و شانه به شانۀ هم
آفتاب آزادی را در آغوش گرفتند
مجید زمانی اصل