مفاخره حضرت علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
مرغ سحر اگر دمی ناد علی(ع) نوا کند در دل و جان عاشقان محشر از آن به پا کند
هر که بدید گوشه ی ابروی چون هلال او پشت کند به عالم و از همه انزوا کند
گر مددی کند ورا همت عالی علی(ع) شرح دهد مفاخره یادی از آن هما کند
مهر علی چو کیمیا بر دل عاشقان او قلب من شکسته را فضّه او طلا کند
همسر جان عارفان ،کشتی نوح راغبان نور بهشت از او بود لب چو به خنده وا کند
موسم حج و می روم در طلبش به سعی او آب حیات حب او سعی مرا صفا کند
پیرهنی که می دهد عطر نماز قدسیان فاطمه با دو دست خود بر تن آن گدا کند
کیست که در رکوع خود خاتم اسم اعظمی میدهد و به جود خود حق زکات ادا کند
وصف حسن چه گویمت هست کریم اهل بیت کز کرم او به دشمنش خون جگر عطا کند
چونکه حسین می خورد شیر خدا ز فاطمه(س) صولت حیدر آورد شور به کربلا کند
زاده ی زمزم و صفا حرمت مکه و منا آنکه رسول(ص) در پی اش بانگ به یا أخا کند
سیده النساء از او ،حرمت کبریا ازو مهر علی(ع) چون از ازل قسمت او خدا کند
ناد علی چو در أحد ،خواند رسول و می شنید زمزمه ای کز آن مَلک ذکر به لافتی کند
نان یتیم چون برد دُرّ یتیم می برد مهر و صفای او گره ،از لب غنچه وا کند
ساقی حوض کوثر است شیر خدا و حیدر است بهر سلامت نبی جان جهان فدا کند
وصف علی(ع) و فاطمه(س) من چه کنم خدا مگر بعد نزول “هل أتی” “واقعه"ای بپا کند
باد صبا چو بگذری بر سر خاک کوی او گو که به شُکر دولتش یادی از این گدا کند
یا اگرت گذر فتد بر سر زلف پُر شکن گو که ز زلف و کار ما عزم گره گشا کند
“مهدی” اگر بجان کشد ابروی چون کمان او تیر هلاک دشمنان باشد از آن رها کند
منبع: ادیان نیوز
شاعر و سراینده: مهدی مکّنی
با تقوا بودن به چیست؟
تقوا به چه معنایی می باشد؟تقوا از وقی ؛ وقایه به معنای حفظ کردن می باشد.میگویند:
« رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ »
این « ق » همان وقی به معنای ؛ خدایا مارا حفظ کن .
انسان باتقوا چه کسی است؟
ما دو نوع استكان داریم ؛ بشكن و نشكن .
آدم با تقوا یعنی مسلمانی که نشكن است ؛ درحقیقت كسی است كه حوادث و پول و مقام او را نمی شكند و تغییر نمی دهد.
درجایی که آب ترشح می شود ، خود را کنار می کشیم که خیس نشویم ، درجایی که تیزی و تیغی وجود دارد ، لباسمان را جمع می کنیم تا به لباسمان گیر نکند ، در حقیقت خود را از هرگونه آسیبی حفظ می کنیم .
انسان با تقوا کسی است که وقتی در مورد موضوعی مطمئن نیست ، آن را قطعی بیان نمی کند ، خود را از دروغ گفتن و شایعه ی دروغ حفظ می کند .
فرد باتقوا کسی است که دنبال مال حرام که هیچ، به دنبال مال شبه ناک، هرچند زیاد و راحت الوصول باشد ، نمی رود ، به جایی که نباید نگاه کند ، نگاه نمی کند .
در یک کلام تقوا یعنی آنکه انسان به حالتی برسد كه وقتی به گناه رسید ، بتواند خودش را كنترل كند .
تقوا مصونیت است ، نه محدودیت !
بعضی میگویند : تقوا کار هر کسی نیست ، تنها ویژگی عالمان بزرگ است !
شهید مطهری میفرمایند : تقوی مصونیت است نه محدودیت.
مثل اینکه شما وقتی کفش می پوشید ، محدودیتی ایجاد نمی شود ، بلکه پایتان از کثیف شدن و شیشه و خار و خاشاک مصون می ماند .
انسان با تقوا به خاطر روحیه ای که در او ایجاد شده ، مصونیتی پیدا کرده که وقتی به خلاف و گناهی می رسد ، به راحتی خودش را كنترل می كند.
به گفتهی قرآن ، یکی از دلایل آمدن همه ی انبیاء الهی ، با تقوا کردن مردم بوده ، به طوری بسیاری از دستورات اسلامی نیز بر پایه ی تقوا استوار می باشد ؛
نقش دوست در سرنوشت انسان !
دوستی با پیامبر
در عصر نزول وحی در میان مشرکان دو نفر به نامهای « عُقبه » و «اُبیّ بن خلف» باهم دوستانی صمیمی بودند. به گونهای که هرگاه یکی از سفر میآید، با ترتیب دادن میهمانی از دوست خود پذیرایی میکرد . روزی عقبه از سفر آمد. میهمانی ترتیب داد و اشراف قوم خویش را به این میهمانی فراخواند، از قضا دوستش در آن موقع به سفری رفته و در مهمانی حاضر نشد.
هر چند هنوز اسلام نیاورده بود، با این وجود پیامبر اسلام را هم به این میهمانی دعوت کرد . هنگامی که سفره را گستردند و غذاها حاضر شد، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ای عقبه من از غذای شما نمیخورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهی! عقبه نیز از باب اینکه به حضرت ارادت داشته و دوست داشت که حضرت از غذای او تناول کند، شهادتین را بر زبان جاری کرد.
این خبر به گوش دوستش ابی رسید. ابی برای او پیغام فرستاد که: ای عقبه از آیین خود منحرف شدی؟
عقبه در پاسخ گفت: نه، من منحرف نشدم. اما مردی بر من و میهمانی وارد شد و حاضر نبود از غذایم تناول کند، جز اینکه من شهادتین را بر زبان جاری کنم. من شرم داشتم که کسی از سفره من تناول نکند، لذا شهادتین را گفتم. ابی گفت: من تنها زمانی به دوستی با تو ادامه میدهم و از تو راضی میشوم که در برابر پیامبر بایستی و او را توهین کنی.
عقبه به خاطر دوستی ، این کار را کرد و مرتد شد و سرانجام نیز او و رفیقش در جنگ بدر در صف کفار به هلاکت رسیدند .( تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 166)
مواظب باش؛ دوستی هایت تبدیل به حسرت نشوند!
قرآن سرگذشت این دو دوست و سرانجام دوستی ناشایست و دوستی حسرت آفرین را چنین بیان میکند:
«به خاطر آور روزی را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان میگیرد و میگوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم! ای وای بر من کاش فلان (دوست گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت . بعد از آن که یاری حق به سراغ من آمده بود.» (فرقان 27 ـ 29)
در حدیثی از حضرت سلیمان نقل شده است که فرمودند: «درباره کسی قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر کنید. چرا که انسان به وسیله یاران و رفقایش شناخته میشود.» (سفینةالنجاة، ج 2، ص 27، ماده صدق)
مولا علی(ع) نیز نقش دوست را در سرنوشت و شناخت افراد چنین زیبا بیان میفرمایند :
روز قدس در شهر من ....
امام خمينى (ره ):
روز قدس روز جهانى است ، روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد روز مقابله مستضعفين بامستكبرين است.
نقشه کشی در دنیا ممنوع!
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در تفسیر حدیثی از پیامبر گرامی اسلام، دنیا را فاقد اعتبار و ثبات قرار دانسته و از مردم خواسته است به جای این که برای دنیا نقشه بکشید، خود را به خدا واگذار کنید.
خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان، شرح این حدیث نورانی را در بیان آن فقید سعید منتشر می کند.
*متن روایات
روِيَ عَن رسولِ الله صلّي الله عليه و آله و سلّم:
الدُّنْيَا دُوَلٌ فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ.[1]
ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) منقول است که فرمود: دنيا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوان باشى؛ و آنچه كه به ضرر و زيان تو باشد باز هم به تو خواهد رسيد، گرچه در كمال قدرت و نيرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. هر كس اميد خود را از آنچه كه از دست رفته قطع كند، بدنش آسايش خواهد داشت و آن كس كه راضى باشد به آنچه كه خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.
شرح حدیث:
«الدُّنْيَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان می فرمایند. دنيا در گردش است. يعني دنيا هيچ¬گاه براي هيچكس ثابت نیست. دنيا هيچ ثبوت و قراري براي هيچكس ندارد. اين وضع دنيا است.
«فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ». آنچه خدا تقدير كرده به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوانى باشى، چه بسا انسان فكر می¬کند از نظر امور دنيايي توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولي چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ» در مواردی هم که به ضرر و زيان تو باشد، باز به تو خواهد رسيد هر چند تو در كمال قدرت و نيرومندى باشى؛ هرگز نمی توانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه ميتواني برای خودت جلب منفعت كني و نه مي¬تواني از خودت دفع ضرر كني.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چيزهايي كه دلش مي خواسته به دست بیاورد امّا به دست نياورده قطع اميد كند، بدنش راحت مي شود. به عبارت ساده ضعف اعصاب نميگيرد! يعني در فكر اين نباش که اي كاش به دست می¬آوردم! اي واي که فلان چیز از دستم رفت!… این افکار و خیالات، باعث فشار عصبي و روحي براي تو میشود. اين به نفع تو است به چيزهايي كه به آن دست پيدا نكردي اميد نبندی. به دست نيامده كه نيامده! نشد كه نشد!