منم سربازت میشم....
بعضی از انسانها میپرسند قرآن چه برنامهای برای زندگی شخصی ما داره؟ آیا قرآن می تواند زندگی مادی و دنیایی ما را اداره کند؟ آخه ما تا حالا هرجی دیدیم فقط این بوده که بشینن و قرآن رو ختم کنن و یا مجلس ختم انعام بگیرند و فقط دغدغه افراد این باشه که متن عربی قرآن رو بخونند و مجلس تموم بشود ؟
آیا قرآن فقط برای این نازل شده و در اختیار ما قرار گرفته شده که فقط از روی متنش بخونیم و تموم؟ این مجالسی که برای انس با قرآن می گیرند و این قدر هزینه می کنند چه انسی با قرآن گرفته میشود وقتی فقط و فقط عدهای بیان و قاری هم با صدای دلنوازش بخونه و بقیه هم احسن بگن و اون رو تشویق کنن؟
یا مثلاً الآن که در ماه رمضان قرار داریم و محافل خوندن قرآن برقرار هست ، آیا تنها باید به همین اندازه اکتفا کنیم و قرآن را تند و تند بخونیم و تنها به ختم کردن بدون تأمّل آن افتخار کنیم و در آخر ماه به همدیگه آمار تعداد قرآنهایی رو که ختم کردیم را بدیم و به آن مباهات کنیم ؟
سوال اصلی اینجاست که آیا قرآن فقط برای این کارهایی که ما انجام میدیم نازل شده؟ آیا قرآن می تونه یه برنامه زندگی به ما بده؟ آیا قرآن می تونه به ما برنامه موفقیت و پیروزی بده؟
قوانین معنوی قرآن برای موفقیت
1) قانون توانِ دهندگی(بارش)
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ ال عمران: هرگز به نیکی (کامل) نمیرسید تا از آنچه خود دوست دارید انفاق نمایید و هر چه انفاق نمایید حتماً خداوند بدان داناست (آل عمران ، 92)
قانون توان دهندگی بیان میکند که تا شما نتوانید از بهترینها در زندگی بگذرید نمیتوانید به موفقیتها دست پیدا کنید. هر چه توان بخشش شما بیشتر باشد شما به کامیابی بیشتری دست پیدا میکنید هر کجا که میروید، سعی کنید چیزهایی را به اشخاص بدهید که میتواند یک هدیه یا حتی یک تحسین باشد. برای چیزهایی که در زندگیتان دریافت کردهاید، ممنون و سپاسگزار باشید و تلاش کنید چرخهی دادن و گرفتن را حف0کنید.
بوی خوش تو در کوچه های جان پیچیده است یا ابا صالح!
ماه نیمه شعبان، از جمال نورانی تو، سر از آسمان خم
کرده تا تماشایت کند.
زمین نیز مثل آسمان، دنبال آبی شدن و یک رنگی ست و تنها تویی که عبور نسیم های رحمت را در سیاه خانه دل ها میسر خواهی کرد. طلوع کن ای ماه نیمه پیدای شعبان، تا سلسله جنبانِ قلبمان، به طمأنینه یادت آرام گیرد.
«نگارا جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
جمال یوسف مصری شنیدی؟
تو را خوبی دو چندان آفریدند»
حضرت علیاكبر علیه السلام ، فرزند امام حسین علیه السلام ، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. آن حضرت از جدش امیرالمومنین علی علیه السلام نقل حدیث كرده است. بنابر گزارش تاریخ نویسان، پسران امام حسین علیه السلام شش نفر بودهاند، به نامهای عبدالله، جعفر، محمد، علیاكبر، علیاوسط و علیاصغر.(1)
از نگاه دشمن
ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است. بر اساس صحیحترین روایت، حضرت علیاكبر علیه السلام از همه فرزندان امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده است.(2)
رمز مانایی و جاودانگی
علیاكبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه كرد و بدینگونه صورت زیبا را با سیرت دلربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نكرد.
این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی. ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلكه پدر را امام و مقتدای خویش میدانست. پدر نیز فقط بدان سبب كه علی فرزند او بود، بدو عشق نمیورزید؛ بلكه او را جوانی نجیب، پاكدامن و پرهیزكار میدید و ازاینرو، او را گرامی میداشت. گرچه هیچ پدری نمیتواند امام حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علیاكبر علیه السلام ؛ راه حسینی بودن و علیاكبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.(3)
مایه آرامش خیمه ها
یكی از عمیق ترین پیوندهای جمعی، پیوند خانوادگی است . خانواده به عنوان نخستین و مهم ترین نهاد اجتماعی، بخش عمده ای از تربیت و فرهنگ سازی جوامع انسانی را بر عهده دارد. علی اكبر(علیه السلام) به سه طایفه سرشناس عرب منسوب است . از سوی پدر، زاده ای هاشمی از نسل رسول الله صلی الله علیه وآله است و از سوی مادر و پدربزرگِ مادری، با بنی امیه و بنی ثقیف پیوند خونی دارد.
جالب آنكه اكبر (علیه السلام) هرگز به خویشی خود با بنی امیه كه حكمرانان جامعه اسلامی بودند، افتخار نكرد. هر زمان كه او را به بنی امیه و بنی ثقیف نسبت می دادند، بی توجه به این امر، با كمال افتخار فقط خود را یك هاشمی از نسل نبی مكرم صلی الله علیه وآله و امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) معرفی می كرد. این گونه شواهد تاریخی، نشانه تأثیر فراوانی است كه وی از خاندان پدری خود گرفته است.
درسی از پیامبر صلی الله علیه و آله در روز جوان
در قسمتی از کتاب راه زندگی تألیف جواد محدثی آمده است :
سیره پیامبر(ص) احترام گذاشتن ، شخصیت دادن ، و جذب کردن جوانان بود و چنین سفارش می فرمود: و اوصیکم بالشبان خیرا ؛ فانهم ارق افئدة إن الله بعثنی بشیرا و نذیرا فوافقنی الشبان و خالفنی الشیوخ.
«شما را درباره جوانان توصیه به نیک رفتاری می کنم ؛ چرا که آنان دل نازک ترند خداوند مرا به عنوان بشیر و نذیر فرستاد، جوانان با من هم پیمان و همراه شدند ،اما پیران به ستیزه و مخالفت با من برخاستند.»
هم پیمانی جوانان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و مخالفت پیران با دعوت اسلام ، شاهدی بر همان فطرت حق پذیر و طبیعت آماده تر جوانان برای شنیدن حق و پذیرفتن ایمان و فداکاری در راه عقیده است.
بزرگ ترها، اگر جوانان و نوجوانان را زیر بال و چتر حمایت و رحمت خویش بگیرند، این نیروهای مستعد در خدمت خوبی ها قرار می گیرند این درسی از سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.
برای مطالعه آنلاین کتاب راه زندگی روی عکس کلیک کنید
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله):
بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد عرض شد: کسی که مال ندارد چکارکند؟
حضرت فرمودند:
برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه صـدقـه است.
نشان دادن راه به کسی صدقه است.
عیادت بیمــار صدقه است.
امر به معروف صدقه است.
نهی از منکر صدقـه است
و جـواب سـلام دادن صدقه است.
بحارالانوار ، ج ۷۵، ص ۵۰