خوبترین پدر
12 آبان 1399
تو آن خوبترین پدرے و من آن یتیم چشم براه… تو آن سبزترین بهارے و من آن شاخہ ے خشڪیده… تو آن زلال ترین چشمہ اے و من آن تشنہ ترین عابر… تو آن موعود نجات بخشے و من آن شبگرد ڪوچہ هاے انتظار… باز مےآیے و من در آیینہ باران نگاهت،… بیشتر »
نظر دهید »
مُهری بزن....
06 شهریور 1399
یا اباصالح! امشب میانِ سینه زدنها و اشکها، مُهری بزن به نامهی کرب و بلای من بیشتر »
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
21 اردیبهشت 1398
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می خواهد تشنه به غیر آب، از دریا چه می خواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز… بیشتر »